پنجشنبه: 30/فرو/1403 (الخميس: 9/شوال/1445)

عدم پذیرش ملک سعود پادشاه عربستان و ارسال نامه در جواب ایشان

چنان‌كه قبلاً هم اشاره شد سران كشورهای اسلامی كه به ایران می‌آمدند از این‌كه دیداری با آقا هم داشته باشند استقبال داشتند، ولی رژیم كه بسط نفوذ و شهرت جهانی آقا را با سیاست‌های خود موافق نمی‌دانستند با ترفند‌هایی این علاقه را مسكوت‌عنه می‌گذاشتند.

ازجمله این سران، ملك سعود پادشاه وقت عربستان بود كه قبلاً هم آقا با ملاقات با او اظهار بی‌میلی می‌فرمود، زیرا مصلحت نمی‌دیدند كه او به قم بیاید و به زیارت حضرت معصومه(علیها السلام) نرود، مع‌ذلك ملک ‌سعود هدایایی خدمت آقا تقدیم داشت كه متضمن قرآن كریم و پرده خانه كعبه معظمه و تعدادی عباهای نفیس بود.

آقا در جواب او آن نامه تاریخی را كه در مجله «رسالة الاسلام» تحت عنوان «مشافهة بین جلالة ملك سعود والامام البروجردی تظهر منها السماحة الروحانیة» منتشر شد،

 نوشتند آقا در این نامه بعد از تعارفات، می‌فرمایند:

 

رسم من نیست كه از ملوك و سران هدیه قبول كنم، ولی چون هدایای شما متضمن دو چیز بزرگ (قرآن كریم و پرده خانه كعبه) بود آن دو را پذیرفتم، و اما عباها را فرستادم كه شما هنگام نماز در آنها به من هم دعا كنید، و من هم به شما هدیه می‌كنم حدیثی را كه در احكام حج، مسلم از حضرت امام جعفر صادق(علیه‌السلام) روایت نموده است.

 آنچه در این نامه مهم بود، اولاً توجه و احاطه آقا به احادیث و روایات عامه است، و ثانیاً این حسن انتخاب، زیرا این حكام عربستان به گمان خود، خود را خادم حرمین شریفین و مقامی می‌دانند كه فریضه حج كه از شعائر بزرگ اسلام و اركان دین است زیر نظر آنها همه‌ساله با آن تشریفات با شكوه و حضور میلیونی مسلمانان دنیا برگزار می‌شود، اما برنامه این فریضه و احكام آن مرهون علم امام شیعه امام جعفر صادق× است؛ امامی كه وهابی‌های جاهل - كه در حرمین، چشم دشمنان اسلام را از تخریب آثار تاریخی و مدارك تاریخ اسلام روشن كرده و اینهمه پشتوانه واقعی و ملموس را از تاریخ گرفته‌اند - مزار شریف و مرقد مباركش را ویران نموده‌اند.

آری! مضمون این حدیث مفصل است كه حدود چهارصد فرع از احكام مهمّه حج از این حدیث استنباط می‌شود،[1] و به گفته ابوحنیفه:

امت در احكام حج، عائله جعفر بن محمد‘ می‌باشند.[2]

 

هدیه این حدیث به سلطان وهابی عربستان، اخطارها و هشدارها داشت كه اهل فكر و نظر درك می‌كنند.

 

[1]. مسلم نیشابوری، صحیح، ج4، ص38- 43.

[2]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص519.

نويسنده: