5. وظایف امام مهدی(عج) در عصر غیبت
امام (ع) در غيبت كبري چه مسئوليتهايي را بر عهده دارند؟ و به چه كارها و اعمالي اشتغال دارند؟ و اين عمر طولاني را در چه شغل و عملي میگذرانند؟ و در برابر جوامع و افراد و شيعيان، چه برنامهاي را اجرا مینمايند؟
در غيبت كبري كارها و مشاغل و مسئوليتهاي امام (ع) بسيار حسّاس و مهمّ است و اگرچه تصرّف و بسط يد و حكومت ظاهري بر اوضاع ندارند و رتقوفتق امور را ديگران در اختيار گرفته و نظام حكم و اداره را به خود اختصاص داده و بندگان خدا را استضعاف و استعباد میکنند، معذلك امام (ع) ناظر بر اوضاع میباشند و عنايتهايي دارند و تصرّفاتي مینمايند.
خلاصه، عمر طولاني ايشان در اطاعت خدا میگذرد، هم تكاليف فردي خويش را انجام میدهند و هم برحسب حكايات متواتر، تكاليف اجتماعي را، آنچه مقتضي و مصلحت باشد، انجام میدهند؛ مانند هدايت اشخاص، ياريدادن مؤمنين بر مخالفين در بحث و احتجاج، حلّ مسائل مشكل، نصيحت و موعظه افراد، شفاي امراض، هدايـت گمشدگان و رسـاندن آنها به مقصـد، تعليم ادعيه، كمك مالـي به نيازمندان، فريادرسـي گرفتاران و
درماندگان و زندانيان، ياري بيچارگان، كه بيشتر اين اعمال درضمن ظهور معجزات، از آن حضرت صادر شده است.[1]
به نظر اينجانب، يكي از اموري كه نشانه تصرّف آن حضرت در قلوب و توجّه نفس قدسي و اثر عنايت ايشان است، همين بقای سازمان رهبري و تشكيلات علمي و تبليغي شيعه، فعّاليّت حوزههاي علوم ديني و تأليف كتابها، مجالس تبليغ، استمرار رشته اجتهاد و استنباط احكام و تأييداتي است كه عليالدّوام علما و فقها از آن برخوردارند كه در واقع اگرچه رسماً حكومت از فقها كه از جانب امام (ع) حكام شرعي میباشند غصب شده است، معذلك حكومت آنها بر قلوب باقي است و موارد اطاعت اختياري جامعه شيعه از علما، به مراتب بيشتر از موارد اطاعت اجباري آنها از رژيمي است كه در هر منطقه و ناحيه برقرار است و از راه ناچاري از آن اطاعت مینمايند.
اگر بادقت ملاحظه شود، رژيم رهبري امام (ع) بهواسطه علما در سرتاسر زمين، در هر نقطهاي كه يك نفر شيعه باشد، مورد قبول و احترام است و حاكم همه، شخص حاكم الهي، يعني حضرت صاحبالزّمان (ع) میباشد.
مسئله اين است كه تأسيسات رهبري شيعه كه با يك تعبير بسيار كوتاه و غيرجامع و نارسا، در زمان ما آن را روحانيّت و جامعه روحانيّت میگويند ـ با تمام موانعي كه از آغاز عصر غيبت كبري تا حال براي بقا و عرض وجود ـ و اجراي برنامهها و مداخله در كارها و امر به معروف و نهي از منكر، مبارزات ايجابي و سلبي، تربيت علما و هدايت جوامع شيعه داشته است، در هر عصر و زمان بهعنوان قويترين بنياد، وظايف بزرگي را انجام داده و حافظ شيعه از انقراض بوده و هست.
هيچ جمعيّت و هيئتي، مثل جامعه روحانيّت، هدف تيرهاي خطرناك بيگانگان داخلي و خارجي نبوده و نيست. فِرَق مختلف و اقليّتهايي كه بيگانگان آنها را به وجود آورده؛ يا فعلاً به مزدوري و خيانت گرفتهاند، با روحانيّت، سخت دشمن هستند، و از زدن هيچ ضربت كشندهاي به اين جامعه خودداري نمیكنند و حتّي با تهمت و بهتان و افترا میكوشند تا اذهان عوام و جوانان را نسبت به آنان مشوب، و ايمان مردم را به آنها ضعيف سازند.
تبشير و استعمار و الحاد و كمونيسم و مكتبهاي مختلف، همه با اين طبقه بهشدّت وارد پيكار شدهاند، و تمام امكانات مادّي و قوايي را كه دارند در اين پيكار وارد كردهاند، و پولهاي گزاف و مبالغ سرسامآوري كه در راه از پاي در آوردن روحانيّت، و تزلزل آن صرف میشود بيش از حد تصوّر است.
فقط گاهي آمارهايي كه از دستشان در ميرود و منتشر میشود، به ما نشان میدهد كه بيگانگان خصوصاً حكومتهاي آنها، تا چه حد از اسلام و نفوذ علماي اسلام در قلوب مردم نگران هستند و آن را ضدّ منافع خود و مانع در استيلاي آنان بر مسلمانان و معادن و ذخاير آنها میدانند.
از يكسو زورمندان و طبقه حاكمه كه همواره میخواستهاند به شكل يك واحد ممتاز، انسانها را استعباد نمايند و حكومت فردي داشته باشند و از ديگران حقّ اظهار رأي و حقوق انساني ديگر را سلب نمايند و مردم را به تعظيم و تكريم خود و اظهار كوچكي و تملقهايي كه ننگ انسانيّت است وادار نمايند، اين طبقه را براي اين مقاصد كثيف، خطر میدانستند و براي محو آنها و بيثمرساختن تبليغات و اعتراضات آنها، فعّالانه كوشش میكردند و حتّي اگر میتوانستند اشتباهكاري كنند، افرادي را میساختند و
تحت عناوين و القابي در برابر جامعه روحانيّت به اسم عالم و روحاني معرّفي میكردند!
اين اقويا و حكومتها، از ظهور مفاهيم اسلامي و روشنشدن حقايق قرآن سخت بيمناكاند، زيرا آنجا كه قرآن است و آنجا كه اسلام است و آنجا كه نداي برابري و مساوات:
«همانا گرامیترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست».
«و همانا ما در ميان هر امتي پيغمبري فرستاديم تا به خلق ابلاغ كند كه خداي يكتا را بپرستيد و از بتان دوري كنيد».
شب و روز به گوشها میرسد، براي حكومت فردي و اين تشريفات و تكريمها و فردپرستيها و اين امتيازات و اينهمه فاصلهها و جداييها، جايي و حسابي نيست.
و اين روحانيّت است كه رساندن و ابلاغ اين نداها، و پيادهكردن اين برنامهها را به عهده گرفته است.
از سوي ديگر میبينيم روحانيّت شيعه بهاصطلاح امروز دولتي نيست يعني نمیتواند در نظامات غيراسلامي كه متأسّفانه در همه نقاط دنيا مسلّط
هستند خود را ادغام كند كه از آنها حقوق و بودجه بگيرد و مجري برنامههاي خاصّ و معيّن شده باشد.
اگرچه در نظام اسلامي همه چيز تحت نظر حكومت و نظام اسلام است و رهبر اسلام بر همه امور نظارت دارد، و بايد حسن جريان تمام رشتهها را كنترل كند و اداره نمايد كه ازجمله: رشته تبليغات و ارشادات و علوم اسلامي و گسترشدادن آن در بين تمام مردم است بهطوريكه همه و همه، در مسائل اسلامي وارد گردند، و محقّقان عاليقدر بتوانند به تحقيق و بررسي مشغول باشند.
اكنون كه رسماً نظام اسلام بر تمام دنيا حاكم نيست، و نفوذ اسلام و برنامههاي آن در نفوس باقي است، روحانيّت و بهعبارتديگر: روات احاديث اهلبيت علیهمالسلام بهصورت صنف خاصّي شكل گرفته است، و درحقيقت ازنظر هر فرد شيعه متوجّه و آگاه، روحانيّت همان نقش هيئتحاكمه را، كه بايد ناظر بر اوضاع و تربيت و تعليم و حسن جريان تمام امور باشد، اجرا مینمايد؛ ولي هر وقت نظام اسلامي رسماً در تمام دنيا يا در يك جامعه پياده شود، روحانيّت به اين شكل فعلي باقي نخواهد ماند كه ما در اين مقاله در مقام تفصيل و شرح اين بحث نيستيم.
مقصود اين است كه روحانيّت از جنبه بودجه و قوّه و نظام مالي، نظامي كه نيروي انتظامي و قوّه مجريه رسمي آن را اجرا نمايد ندارد، و اين خود مردم هستند كه با كمال اختيار و بدون اينكه تحت فشار مطالبه مأمور و بازپرس و بازرس و اداره تشخيص مالياتها و ادارات وصول و جرايم باشند، وجوه شرعيه خود را تمام و كمال، بدون اينكه يك ريال كمتر بدهند، با نهايت خلوص نيّت و با افتخار، ادا میكنند.
و عجيب اين است كه تبليغاتي که عليه پرداخت وجوه شرعي به علما و
مراجع در سطوح مختلف و به عناوين بسيار و بهطورگسترده، ادامه دارد؛ معذلك تأثيري نمیكند و توجّه مردم به پرداخت اين وجوه و تقويت بنيه مالي دستگاه رهبري تشيّع، هر روز بيشتر میشود.
آري! دشمنان میدانند كه يكي از راههاي مؤثّر در از كار انداختن روحانيّت و تعطيل حوزهها و جلوگيري از نشر معارف اسلام و تربيت علما و محقّقين روحانيّت، استخدامكردن و دستگاهي و دولتيكردن افراد روحاني و تضعيف بنيه مالي اسلام میباشد؛ از اين جهت با حملات زباني و قلمي و عملي، و تهمت و افترا و انتشارات فريبنده، میكوشند تا سازمان رهبري اسلام و مراكز فكري و تحقيقي و ثقل روحانيّت را نيازمند سازند، و همكاريهاي مالي مردم را قطع كنند؛ ولي آنچه ملاحظه میكنيم هرچه سعي میكنند با وسايل مختلف سمعي و بصري تبليغي كه در دست دارند، مردم را از پرداخت وجوه شرعي و سهم مبارك امام (ع) كه پربركتترين و مقدّسترين وجوه است باز دارند، رغبت مردم به پرداخت آن وجوه بيشتر میشود و روزبهروز وضع مالي حوزههاي علميه، و كمكهاي مالي به مبلّغين، محكمتر و زيادتر میشود.
چرا؟ براي اينكه خدا میفرمايد:
«میخواهند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند ولي خداوند، تمامكننده نورش میباشد هرچند كفّار، اكراه داشته باشند».
چرا؟ براي اينكه قلوب، در تحت تصرّف ولايتي امام (ع) قرار دارد[5] و هرچه دشمنان بخواهند با تمهيدات و نقشهها قلوب را از علما و نُوّاب امام (ع) منصرف سازند، نمیتوانند.
بايد اين چراغ روشن بماند و حجّتهاي امام (ع) در بين مردم باقي بمانند، و همانطور كه خدا زمين و خلايق را بدون حجّت نخواهد گذارد، امام (ع) نيز مردم و شيعيان را بدون حجّتي از جانب خود نخواهد گذاشت؛ و اين رشته نيابت و هدايت و حكومت از جانب امام (ع) همانگونه كه از آغاز و از عصر غيبت كبري تا حال منقطع نشده، تا زمان ظهور آن حضرت نيز منقطع نخواهد شد:
«تا مردم عليه خداوند حجّتي نداشته باشند».
حاصل اينكه امام (ع) در عصر غيبت بر امور نظارت دارند، و بهطورمطلق از كارها كنارهگيري ندارند.
اگر گفته شود: حال كه چنين است، اگرچه ظهور كلّي حضرت صاحبالأمر (ص) متوقّف بر حصول شرايط و مقدّمات و اذن خداوند متعال است ولي اگر اينگونه مداخلات و توجيهات و مقابلات و تشرفدادن اشخاص به سعادت لقا و شرفيابي به حضور آن حضرت بيشتر باشد، كه
يك ظهور جزئي هميشه در بين باشد، اصلاحات مهمّي انجام خواهد شد و بسياري از مصالح تأمين و مفاسد زيادي دفع میگردد.
مثلاً اگر آن حضرت با علما و زعما، به نحوي كه او را هنگام ملاقات نشناسند و بعد بشناسند، ديداري كند و آنها را راهنمايي بنمايد، جريان امور مستقيم میشود؛ پس چرا چنين برنامهاي نيست؟ و البتّه خود آن حضرت داناتر به وظايف خود هستند و آنچه را وظيفه دارند و به مقداري كه مصلحت باشد، اين كارها را انجام میدهند و يقيناً به هر نحو عمل فرمايند، همان عين وظيفه و مصلحت است.
پاسخ اين است كه: سخن تمام همين است كه گفته شود وظايف و تكاليف حضرت بيشتر از آنچه انجام میدهند نيست؛ و آن حضرت، عالم به مصالح و موارد هستند، و در حدودي كه مصلحت باشد و به نظام غيبت و تربيت امت و آمادهساختن آنها براي ظهور كلي، خلل وارد نشود، اقدام میفرمايند.
و اگر بنا باشد كه امور تحت نظر مستقيم ايشان قرار بگيرد و استناد علما و خواصّ، و بلكه عوام، در اعمال و اقدامات به راهنماييهاي شخصي و خاصّ ايشان باشد، يك باب ديگر باز میشود، و نظام دين و نظامي كه در عصر غيبت كبري در نظر گرفته شده است، اختلال میيابد، و براي هر لقا و ديدار و استنادي، خرق عادت و ظهور معجزه، لازم میگردد، و ارتباط با امام (ع) در غيبت كبري از غيبت صغري هم بيشتر میشود!
بنابراين برنامه و نظام غيبت كبري، همين نظامي است كه اجرا میشود و از پيش معيّن شده است، و بيش از اين سخن را در اين بحث طولاني نمیكنيم و به اين بيانات بلاغت نظام حضرت اميرالمؤمنين (ع) كلام را تمام ميكنيم:
«در پيدايش تباهيهايي كه واقع خواهد شد و انتظار آن ميرود، شتاب نكنيد، و آن را دير مپنداريد كه چه بسيار شتابكنندهاي در امري كه چون آن را دريابد، آرزو ميكند كه اي كاش به آن نرسيده بود و امروز، چه بسيار به علايم و آثار فردا نزديك است.
اي گروه مردم! اين زمان، موقع آمدن هر موعود، و گاه نزديكشدن ديدار فتنههايي است كه از آن آگاه نيستيد. آگاه باشيد كه هركس از ما اهلبيت (يعنی حضرت صاحبالزّمان (ع)، كه [دوران] آن فتنهها را درك كند، در تاريكي آن حوادث، با چراغي نوردهنده (هدايت الهي) حركت ميكند و بر روش نيكان رفتار مينمايد، تا آنكه در آن گرفتاريها، ريسمان گمراهيها را بگشايد و اسير
جهل و ناداني را آزاد كند و جمعيّت اهل باطل را پراكنده سازد، و تفرقه اهل حقّ را پيوسته گرداند، درحاليكه در پرده و پنهان از مردم است، و حتّي جوينده او نيز او را نمييابد، هرچند كه در پي او نظر افكند.
پس از آن گروهي (جهت برابري با اهل باطل و حمايت از دين و امر به معروف و نهي از منكر و استقامت در راه حق) تيز (و نافذ و مؤثّر) شوند، مانند شمشيري كه آن را شمشيرساز تيز گرداند، بهطوريكه ديدههاي آنان به نور قرآن جلا داده شود و تفسير قرآن در گوش ايشان القا گردد، و شبانگاه، جام حكمت بدانان نوشانند، بعد از اينكه، در بامداد هم آشاميده باشند.