بهنام خداوند بخشندة مهرورز
وَمَاذَا یَقُولُ النَّاسُ فی مَدْحِ مَنْ أَتَتْ |
|
|
|
مَدَائِحُهُ الغَـَّراءُ فـِی مُـحْــكَمِ الـذِّكْرِ |
|
چه میتوان گفت در مدح شخصیّتی كه مدح و منقبت بلندش در قرآن كریم آمده است.
سكوت معنادار فصحا و بلغا و علما و حكما و عرفا و اولیاء از ذكر مناقب امام امیرالمؤمنین(ع) ـ برادر رسول خدا، همسر فاطمة زهرا، داناترین مردم، كسی كه در خداشناسی و عبادت پس از پیامبر اكرم(ص) برترین شخصیّت است ـ گویاتر از مدیحتسرایی و ذكر فضائل و مناقب و مراتب رفیع و مقامات والا و حضور شكوهمند او در صحنههای مختلف و معجزات آشكار و عجائب زندگی اوست.
ازاینرو اعتراف به عجز در پیشگاه مقدس و باعظمت آن حضرت برای همگان بهتر است. سَروری كه رسول خدا(ص) در خطابی دربارهاش فرمود: «اگر انسانها نویسنده و پریان حسابگر شوند، نمیتوانند فضائلت را بنگارند».[1]
امیرالمؤمنین(ع) شخصیّتی است كه خداوند متعال فضائلی غیر قابل شمارش برایش قرار داد. فرزانهای كه پروردگار سبحان در شب معراج با پیامبرش با صدای دلربای حضرت امامعلی(ع) تكلم كرد.[2]
همو كه بعضی اصحاب در فراوانی فضائلش گفتهاند: «علی سوابق درخشانی دارد كه اگر سابقهای از آن را بین همة آفریدگان توزیع كنند همه به خیر میرسند».[3]
آن حضرت، بزرگترین نشانة خدای متعال و علم و قدرت و سایر صفات برجستة اوست و در عالم امكان مانندی جز پسر عمش رسول خدا(ص) ندارد. همو كه حضرت رسول(ص) حامی بینظیر او بود. آن سَرور اسوة جانفشانی و در نصرت حقّ و اقامة عدل، یگانه و در اعتلای كلمةالله فوقالعاده بود. با ضعفا ترحّم و با فقرا مواساتی عظیم داشت. از خدای متعال خوفی فراوان بر دل داشت و افصح و ابلغ همگان بود و در خوراك و پوشاك و در تمامی احوال و افعال باعظمت بود.
بلندمرتبه است خدای علیمرتبة عظیم، آفرینندة چنین انسانی و ودیعتگذارندة این عظمتها و كمالات در این آفریده.
بزرگ است خدایی كه چنین انسانی در مقابل عظمتش كُرنش میكند و در مقابل جلال و جبروت و عظمتش خود را كوچك میداند و از كبریاییاش خائف و ترسان است و در مقابل ذات پاكش به عجز و فقر اعتراف دارد و اوست كسی كه گفت:
«خدای من همین عزّت مرا بس كه بندة تو باشم و برای من افتخار همین بس كه تو خدای منی».
اوست ممسوس در ذات حقّ، و بسیار گریان از خشیت الهی و مجاهد در راه خدا. اوست صراط مستقیم و عروةالوثقی و حبلالله متین، و میزان اعمال، و تقسیمگر بهشت و دوزخ، و دست باز خداوندی و دیدة بینای حقّ و حجت بالغهاش.
حضرت امیر(ع) در نامهای كه به معاویه نوشت فرمود:
«ما ساخته و تربیتیافتة مستقیم پروردگاریم و مردم تربیتشدة ما هستند».
ابنابیالحدید در ذیل آن مینویسد: این سخن بزرگ و برترین سخن است و معنایش سرآمد معانی، و ساخته و پرداختة خداوندگاری كه خدایش صانع اوست و منزلتش را رفیع و سرآمد مصنوعات نمود.
حضرت میفرماید: «احدی از انسانها بر ما نعمت نداد، تنها خداست كه بر ما نعمت داده است. بین ما و بین او واسطهای در كار نیست. دیگران بهوسیلة ما تربیت شدهاند و ما واسطة بین خدا و آنان هستیم و این مقام بلندی است. ظاهرش این است كه شنیدی، و باطنش آن است كه آنان بندگان خدا هستند و مردم بندة آنان.[6]
و از سوی دیگر صاحب این مفاخر عظیم را میبینیم كه از خوف خدا چون مارگزیده به خود میپیچد!
و آنگونه كه بعضی از یارانش [ضرار پسر ضمره ضبابی][7] او را توصیف كرده: دارای چشمی گریان، و متفكّر بود. وقتی با خود خلوت میكرد به محاسبة نفس میپرداخت و میگفت: «آه از كمی زاد و توشه و دوری راه و كمی انس، علی را با نعمتهای
فناپذیر و لذّتهای زودگذر چه كار؟» و میفرمود: «بدان كه امام شما از دنیای خود به دو پارة تنپوش و از خوردنیهایش به دو قرص نان، بسنده كرده است. به خدا قسم! از دنیایتان شمش طلایی، و از غنایمش ثروتی نیندوختهام و حتّی این پیراهنی را كه پوشیدهام تنپوش دیگری فراهم نكردهام».[8]
چه بگوییم از نفس پیامبر(ص) كه رسول خدا(ص) دربارهاش فرموده بود: «تو میشنوی آنچه را که من میشنوم و میبینی آنچه را که من میبینم جز آنكه تو نبیّ نیستی».[9]
ازاینرو آنچه ما دربارة امیرالمؤمنین و مولیالموحّدین میگوییم چون قطرهای است در مقابل دریا و ذرّهای است در مقابل خورشید. پس عقول جهانیان و زبان ستایشگران، كوچكتر و نارساتر از آن است كه حقّ این امام همام را ادا كند.
لكن از همان آغاز كه خود را شناختم نسبت به یادمان آن حضرت و فرزندان گرامش حرص و ولع داشتم و این امر به مرور ایام و گذشت سالها فزونی مییافت و شوقم بیشتر میشد و قلبم به مطالعه احادیث و آثار و استماع مناقب و مدایحشان نورانی میگردید.
و گویا شاعر، این اشعار را به زبان حال من سروده است:
حُبُّ آلِ الرَّسوُلِ خَالَطَ عَظْمِی |
|
|
|
وَجَرَى فِی مَفَاصِلِی فَاعْذِرُونی |
|
أَنَا وَاللهِ مُغْرَمٌ بِهَوَاهُمْ |
|
|
|
عَلِّلُونِی بِذِكْرِهِم عَلِّلُونِی |
|
لا عَذَّبَ اللهُ أُمِّی إِنَّهَا شَرِبَتْ |
|
|
|
حُبَّ الوَصِیِّ وَغَذَّتْنیِهِ بِاللَّبَنِ |
|
وَكَانَ لِی وَالِدٌ یَهْوَىٰ أَبَا حَسَنٍ |
|
|
|
فَصِـرْتُ مِنْ ذِی وَذَا أَهوَى أَبَا حَسَنٍ |
|
محبّت خاندان پیامبر با استخوانم درآمیخته و در مفاصلم جریان پیدا كرده، پس مرا معذور دارید.
خدا را سوگند كه مـن شیفتة آنان هستم، با یاد آنان مرا از خود، بیخود كنید.
مادرم را عذاب خدا فرا نگیرد كه جام عشق علی پیمود و از راه شیر به كامم فرو ریخت.
و پدری داشتم شیفته ابوالحسن علی، و مرا شیفتگی علی از این پدر و مادر به ارث است.
در این كتاب صد و ده[10] حدیث در مناقب حضرت از جوامع
حدیثی اهلسنّت از مسانید و صحاح ستّه و غیر آنها بِهْگزین كردم و آن را قبسٌ مِنْ مناقب امیر المؤمنین(ع) نامیدم.
ناگفته نماند كه احادیث وارده دركتابهای اهلسنّت دربارة حضرت علی(ع) فوقالعاده فراوان است. به رعایت اختصار و اینكه گفتهاند گاه مختصر مفید، انسان منصف بصیر را از مراجعه به موسوعههای بزرگ و مجلات متعدّد بینیاز میكند؛ بر این تعداد بسنده كردم و اوست یاور و مددكار.
و حمد ویژة خدایی است كه ما را بدین موهبت عظمی رهنمون شده و اگر هدایت الهی نبود ما بدین امر هدایت نمیشدیم. وَصَلَّی الله عَلَی سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَالْـمُرْسَلِینَ أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ.
و دوست دارم این مقدمه را به مُشك صلوات بر محمد و آل او با نقل این ابیات خاتمه بخشم:
یَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبیِّ وَآلِهِ |
|
|
|
أَزْكَى الصَّلَاةَ وَخَیْرَهَا وَالأَطیَبَا |
|
یَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبیِّ وَآلِهِ |
|
|
|
مَا اهْتَزَّتِ الأَثْلَاثُ مِنْ نَفَسِ الصّبَا |
|
یَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبیِّ وَآلِهِ |
|
|
|
مَا لاحَ بَرْقٌ فِی الأَباطِحِ أَوْ خَبَا
|
|
یَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبیِّ وَآلِهِ |
|
|
|
مَا قَالَ ذو كَرَمٍ لِضَیْفٍ مَرحَبَا |
|
یَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبیِّ وَآلِهِ |
|
|
|
مَا أَمَّتِ الزُّوَّارُ طَیْبَةَ یَثْرِبَا |
|
یَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبیِّ وَآلِهِ |
|
|
|
مَا غَرَّدَتْ فِی الأَیْكِ سَاجِعَةُ الرُّبَا |
|
یَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبیِّ وَآلِهِ |
|
|
|
مَا كَوْكَبٌ فِی الْـجَوِّ قَابَلَ كَوْكَبَا |
|
یَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبیِّ وَآلِهِ |
|
|
|
سُفُنِ النَّجَاةِ الْغُرّ أَصْحَابِ الْعَبَا |
|
یَا رَبِّ صَلِّ عَلَى النَّبیِّ وَآلِهِ |
|
|
|
فِی الـحَشـْر إِذْ یَتَسَاءَلُونَ عَنِ النَّبَأِ[11] |
|
بار الها! بر پیامبر و آلش درود فرست. پاكیزهترین و بهترین و شایستهترین درودها را.
پروردگارا! بر پیامبر و آلش درود فرست. مادامی كه درخت اثلاث از نَفَس باد صبا در اهتزاز است.
خداوندا! بر پیامبر و خاندانش درود فرست. تا زمانی كه آذرخشی در زمینهای هموار بدرخشد.
ایزدا! بر پیامبر و آلش درود فرست. تا آنگاه كه انسان كریمی به میهمان خود خوشآمد گوید.
خداوندا! بر رسول خود و خاندانش درود فرست. تا موقعی كه زائری هست كه آهنگ یثرب كند.
بار پروردگارا! بر پیامبر اعظم و خاندانش درود فرست. تا لحظهای كه پرندة خوشخوان بر شاخسار درخت بخواند.
بار الها! بر حضرت رسول و عترتش درود فرست. مادام كه در آسمان ستارهای در مقابل ستارهای قرار میگیرد.
خداوندا! بر پیامبر و آلش درود فرست. [همان] كشتیهای نجات و اصحاب عبا.
پروردگارا! بر پیامبر و آلش درود فرست و قرار بده آنان را شفیعان ما. در روز رستاخیز آنگاه كه میپرسند از خبرها.
[1]. خوارزمی، المناقب، ص328؛ کراجکی، کنزالفوائد، ص129.
[2]. خوارزمی، المناقب، ص78؛ همو، مقتلالحسین×، ج1، ص42؛ اربلی، کشفالغمه، ج1، ص103؛ مجلسی، بحارالانوار، ج18، ص386؛ ج38، ص312؛ ج107، ص31.
[3]. طوسی، الامالی، ص391؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص418؛ ابناثیر جزری، اسدالغابه، ج4، ص23؛ قندوزی، ینابیعالموده، ج1، ص366.
[4]. فتال نیشابوری، روضةالواعظین، ص109؛ صدوق، الخصال، ص420؛ کراجکی، کنزالفوائد، ص181؛ مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص400؛ ج91، ص92.
[5]. نهجالبلاغه، نامه 28 (ج3، ص30)؛ ابندمشقی، جواهرالمطالب، ج1، ص373؛ مجلسی، بحارالانوار، ج32، ص58.
[6]. ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج15، ص194.
[7]. نهجالبلاغه، حکمت 77 (ج4، ص16 ـ 17)؛ سید رضی، خصائصالائمه، ص70 ـ 71.
[8]. نهجالبلاغه، نامه 45 (ج3، ص70 ـ 71).
[9]. نهجالبلاغه، خطبه قاصعه، 192 (ج2، ص158).
[10]. این عدد معادل نام شریف حضرت امامعلی× بهحسب حروف ابجد است. البته با محاسبة احادیثی كه در پانوشت بدان افزودم بیش از این شمار شده است. والحمد لله.
[11]. علوی حضرمی، رشفةالصادی، ص75.