تهمت غلو به شیعه
برخی از نویسندگان، فرقههایی از غلات را، در ردیف شیعه قرار میدهند و چه بسا شیعه را به غلوّ متّهم میسازند و ما میدانیم این یك تهمت است كه در زمان ما هم این كار ازطرف وهّابیها بیشتر از راه چاپ و نشر رسالههایی در بین ناآگاهان به معارف شیعه دامن زده میشود، اگر ممكن است در این باره هم كمی توضیح دهید؟
پاسخ:
مسئله عقاید غلوّآمیز در بین امم گذشته هم سابقه بیشتری دارد و در قرآن مجید در مورد یهود و نصاری میفرماید:
«یهود گفتند: عُزیر پسر خداست! و نصاری گفتند: مسیح پسر خداست!»
در میان مسلمانان هم این بیماری همانگونه كه حدیث:
«هرآینه راههایی را خواهید پیمود كه پیشینیان پیمودند، پا به پا و گوش تا گوش، حتّی اگر یكی از آنها در سوراخ سوسماری وارد شده باشد شما هم در آن وارد خواهید شد».
به آن دلالت دارد بهصورتهای مختلف پیدا میشود كه از آن جمله است وضعی كه نسبت به امیرالمؤمنین (ع) پیش آمد.
گروهی قائل به الوهیت و خدایی او شدند و آن حضرت را درضمن اشعار خود بهعنوان خدای خود مدح كردند، مثلاً گفتند:
أَنْتَ خَالِقُ الْخَـلَایِـقِ مَــنْ زَعْزَعَ أَرْكَانَ خَیْبَرَ جذما
قَدْ رَضِینَا بِهِ إِمَامَاً وَمَولَی وَسَجَدْنَا لَهُ إِلَهاً وَرَبّـاً[3]
برخی از باب مبالغه و اغراقگویی ـ نه اینكه واقعاً آن حضرت را خدای خود بدانند ـ این سخنان و اشعار را گفتهاند، بهعلاوه از خود آن حضرت هم روایت شده است كه فرمود:
«دو گروه درباره من تباه شدند، دوستی كه در دوستیش زیادهروی كند، و دشمنی كه مقام و منزلت مرا منكر شود».
بههرحال افرادی در طول تاریخ بوده و هستند كه عقاید غلوّآمیز دارند، اگرچه همه آنها در این حدّ نباشد كه كسی را تا مرتبه خدایی بالا ببرند، در هر حال همه این امور به نوعی انحراف از اسلام و دیدگاههای صحیح تشیّع است. اینگونه از عقاید بیشتر در میان صوفیه كه اكثر از اهلسنّت بهحساب میآیند پیدا شده است، اموری چون حلول و اتّحاد، و... اغلب در كلمات آنها به چشم میخورد.
خوشبختانه مسئله تصوف در بین شیعه به بركت هدایت ائمّه علیهمالسلام نه تنها در حدّی كه در میان اهلسنّت رونق داشت شیوع پیدا نكرد، بلكه ازطرف ائمّه علیهمالسلام و پیروان آنها و علمای بزرگ مطرود و محكوم هم شد.
پس نسبتدادن این امور به شیعه یك تهمت است، عقاید شیعه در هریك از زمینههای توحید، نبوّت، امامت، معاد و سایر امور از اینگونه مطالب غلوّآمیز و انحرافی خالی است، چون ائمّه علیهمالسلام بهعنوان حافظان دین الهی در طول دو قرن و نیم چنان عمل كردند كه راه نفوذ برای عقاید شركآمیز بسته شد و حدود و ثغور مبانی فكری و اعتقادی شیعه از هر جهت معلوم و مشخّص گردید و بعدها علما هم
از راه تدوین و تألیف كتابهای اعتقادی مثل اعتقادات مجلسی همه این عقاید را بهطور مشخّص توضیح دادند.
البتّه بعدها عدّه معدودی بهعنوان صوفی و اهل خانقاه در میان شیعه پیدا شدند كه تحت عنوان ولایت و ارادت به امیرالمؤمنین علی (ع) عقایدی غلوّآمیز را مطرح كردند كه در هر مورد به همّت علمای آگاه پاسخهای مناسب به آنها داده شد. در نتیجه نتوانستند زیاد مقاومت نمایند.
شیعه احدی را در صفات جلالیه و جمالیه با خدا شریك نمیداند. پیامبر و ائمّه علیهمالسلام را مخلوق و عبد خدا میشناسد كه در هر جهت آنها محتاج خدایند، تنها خدا را غنیّ بالذّات میدانند.
البتّه اوصاف و فضایل و مقامات عالیه و درجات كمالیهای كه شیعه برای این بزرگواران برحسب آیات و روایات معتبر ذكر میكند و مثلاً آنها را حجّت، امام، ولیّ امر و صاحب معجزات و كرامات میداند، از هیچیك از آن اوصاف بوی غلوّ و شرك استشمام نمیشود و همه حاكی از كمال و اوج مرتبه عبودیت و میزان تسلیم آنها در برابر دستورات خداوند متعال است.
خلاصه اصل امامت از اصول اصیل اسلام است كه از آیات قرآن مجید و احادیث فراوانی كه از شخص پیامبر (ص) روایت شده استفاده میشود و گذشت زمان و شكستها و فتحها در توسعه و تكامل آن هیچ نقش و اثری نداشته است.
بهعلاوه اعتقاد به این اصل مستلزم هیچگونه غلوّی نیست و تمام اوصافی كه برحسب احادیث برای امام ثابت است، منافاتی با این ندارد كه امام بنده خداست و مانند پیامبر به خدا محتاج است.
«و توانایی سود و زیان خود را ندارد».
و حتّی امام پیامبر هم نیست یعنی به او شریعت و احكام شرع وحی نمیشود ـ هرچند محدّث است یعنی ملائكه با او سخن میگویند ـ ولی ارتباط او با ملائكه مثل ارتباط نبیّ با فرشته وحی كه احكام الهی را به پیامبر میرساند نیست ـ چون اصول همه احكام قبلاً بیان شده و رسالت و پیامبری با رحلت رسول (ص) ختم شده است.
در امامشناسی مهم این است كه فرد امامانی را كه از جانب خدا بهوسیله پیامبر (ص) معرّفی و به امامت منصوب شدهاند بشناسد و آنها را مثل پیامبر (ص) دارای ریاست عامّ و ولایت مطلق بر كلیه امور دین و دنیا بداند و غیر از نبوّت سایر صفات پیامبر را مثل علم و عصمت و... را برای آنها هم ثابت بداند و خلاصه ائمّه علیهمالسلام را قائممقام بهحقّ آن حضرت در امور دین و دنیا بشناسد.
ازنظر صاحبان تفكر مادّی و كسانی كه به عالم غیب ایمان ندارند، اعتقاد به عالم غیب و ادیان الهی و اوصافی كه مؤمنان به پیامبران و
اولیای خدا نسبت میدهند همه غلوّآمیز است. چون مؤمنان در حقّ آنها به صفات و اعمال و خصاصی عقیده دارند كه شخص مادّی از درك آنها عاجز است؛ لذا آنها را غلوّ اهل ایمان در حقّ انبیا و اولیا بهحساب میآورد.
بهعنوانمثال ازنظر مادّیها، معجزات ابراهیم و موسی و عیسی علیهمالسلام كه مؤمنان به آن معتقدند، همه نوعی غلوّ است، درحالیكه هیچگونه غلوّی در این عقاید نیست. اینها همه یك سلسله واقعیتهایی هستند كه منزلت والای صاحبان آنها را نشان میدهد، غلوّ این است كه پیامبر یا امام را با خدا شریك بدانیم یا خدا را با آنها متّحد بشماریم و... .