اعتراف فریقین به محوریّت علی(ع)
دعوت غدیر و ابلاغ مَا أُنْزِلَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ رَبِّهِ در یک کلمه به ابلاغ علیمحوری در امر دین و همه شئون اسلامی خلاصه میشود، حقیقت و هویّتی که احادیث صحیحه کتب صحاح ، مسانید و جوامع معتبر حدیث مسلمین بر آن دلالت و صراحت دارد، مثل حدیث شریف:
و حدیث:
یعنی همان علیمحوری جامع و شامل همه شئونات دنیوی و اخروی دینی.
احادیث متواتر ثقلین هم هدایتش همان علیمحوری در دین و در عقاید صحیح اسلامی.
در علوم مبدأ و معاد، تفسیر قرآن، فقه و معارف وحیانی همه علیمحوری است و محور و حجّت در همه علی(ع) است، در ولایت، در امامت، در ارشاد به الهیات و عبادات همه، محور علی(ع) است نه برای کسی غیر از علی(ع) این معنی بهطور مطلق و عام عنوان شده و نه کسی این محوریّت را از علی(ع) سلب مینماید.
در اداره جامعه و اختیارات ظاهری هم محور علی(ع) است و با حضور علی(ع) مداخله غیر علی(ع) صحیح نیست و اگر به هر جهتی این محوریّت حقیقی و شرعی در خارج به شکل دیگر درآمد محدود به همان زمان حضور علی(ع) در جامعه و حیات ایشان و در همان امر ظاهری اداره بود که در حال حاضر در خارج با توجه به عدم حضور علی(ع) در جامعه موضوع ندارد، یعنی خلاف در علیمحوری در جامعه کنونی در بُعد اجرا و اداره، سلب و اثبات ندارد نه اینکه از مقام و منزلت علی(ع) چیزی کم باشد.
در علیمحوری و ایمان به علیمحوری در دین و شئون دینی بین شیعه و سنّی اختلافی نیست و کسی این محوریّت را ندارد و حضور فیزیکی علی(ع) و عدم حضور آن حضرت در این محوریّت علیالسواء است، چنانچه فخر رازی میگوید:
«هرکه علی را محور بداند راه مستقیم رفته است».[3]
یعنی چنانکه پیغمبر اکرم(ص) در همه ازمنه و اعصار محور است، علی(ع) نیز به تنصیص حضرت پیغمبر(ص) محور است هرچند در امور اداره ظاهری بهواسطه عدم حضور در جامعه، این محوریّت را ندارد.
بنابراین علیمحوری که در غدیر خم ابلاغ شد، مثل همان روز ابلاغ نقطه مرکزی وحدت است و نقطهای است که در معنی عام آن و برحسب احادیث ثقلین[4] که قرآن و عترت را الی یوم القیامة عِدل یکدیگر قرار داد، علیمحوری و وجود حجّت در هر عصر و اعصار از اهلبیت(ع)، محور اعتصام به حبل الله و وحدت اسلامی است، چنانکه برحسب احادیث امان[5]، محور بقای اهل ارض میباشند.
[1]. سیّد مرتضی، الشافی فی الامامه، ج1، ص202؛ ج2، ص135 ـ 136؛ طبرسی، اعلام الوری، ج1، ص316؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج2، ص297؛ مجلسی، بحار الانوار، ج33، ص376، ب23، ح 606؛ ج38، ص29، ب57، ح1. «علی با حق و حق با علی است، هر کجا که او برود حق هم دنبال او میرود».
[2]. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج3، ص124؛ طوسی، الامالی، ص460، 479، 506؛ خوارزمی، المناقب، ص177؛ جوینی، فرائد السمطین، ج1، ص177؛ هیثمی، مجمع الزوائد ج9، ص 134؛ سیوطی، الجامع الصغیر، ج2، ص177؛ متقی هندی، کنز العمّال، ج11، ص603. «علی× با قرآن و قرآن با علی× است از هم جدا نمیشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند».
[3]. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج1، ص180.
[4]. احادیث ثقلین علاوه بر نقل در كتب روایی شیعه در مصادر معتبر اهل سنّت، مانند سنن الترمذی (ج5، ص327 ـ 329)؛ مسند احمد (ج3، ص14، 17، 26، 59)؛ المعجم الکبیر (طبرانی، ج3، ص66 ـ 67؛ ج5، ص154، 166، 170، 182) نیز آمده است.
[5]. احادیث امان علاوه بر نقل در مصادر روایی شیعه، در مصادر اهل سنّت نیز نقل شده است از جمله: حاكم نیشابوری، المستدرک، ج3، ص149؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج9، ص174.