جمعه: 1403/01/31
نسخه مناسب چاپSend by email
مناجات امیرالمومنین علی علیه السلام سروده آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
مناجات امیرالمومنین علی (ع) سروده آیت الله العظمی صافی گلپایگانی

مناجات امیرالمومنین علی علیه السلام
سروده آیت الله العظمی صافی گلپایگانی

 

 

شب به گوش آمدم از سوى  حجاز
ناله و صوت مناجات و نیاز
ناله‌اى كز دل پاكی خیزد
حالت شوق و نشاط انگیزد
نغمه‌اى روح نشین جان پرور
اندر آن سرّ حقیقت مضمر
ناله پرشور، و صدا پرسوز است
شب ز انوار تجلّی روز است
رهروى حاكم مُلك و ملكوت
بنده‌اى واقف سرّ لاهوت
عاشقی مست ز صهباى وصال
گشته با خالق خود گرم مقال
حمد می‌گفت و ستایش می‌كرد
بر در دوست نیایش می‌كرد
ناله‌ی نافذ سوزانی داشت
حالت زار پریشانی داشت
تنش از بیم خدا لرزان بود
نازنین دیده‌ی او گریان بود
یار، بی پرده تماشا می‌كرد
خلوت خاص تمنّا می‌كرد
این چنین دُرّ حقایق می‌سفت
راز در حضرت جانان می‌گفت
اى كه ذكر تو بود اصل شفا
نیست سرمایه‌ی من غیر رجا
از درت كس نشود خائب باز
پاكی از بخل و نیاز و انباز
نعمتت هست فزون از احصا
حق شكرت نتوان كرد ادا
یاد تو ورد زبانم باشد
حُبّ تو مونس جانم باشد
فخرم این بس كه تو مولاى منی
خالق و رازق و ملجاى منی
بر درت خوار و حقیر آمده‌ام
زار و محتاج و فقیر آمده‌ام
تو‌یى آن خالق قهّار جلیل
منم آن بنده‌ی مسكین و ذلیل
چه خوش است آن كه به درگاه خدا
بنده‌اى روى نهد بهر دعا
آن قدر عرض ادب كرد و نیاز
كه جهان گشت پر از سوز و گداز
زان مناجات، ملایك مبهوت
دشت و صحرا همه جا بود سكوت
ناگهان گشت صدایش خاموش
جلوه‌ی دوست نمودش مدهوش
مرغ حق ماند ز تسبیح و نوا
من در اندیشه‌ی آن نغمه سرا
یارب این صوت مناجاتِ كه بود؟
كه ز من طاقت و آرام ربود؟
یارب این‌صوت‌ روان‌بخش ز كیست؟
هاتفی گفت كه این صوت علی است
این مناجات علی شیر خداست
كه از آن ولوله در ارض و سَماست
یكّه تاز غزوات اسلام
فاتح خیبر و احزاب لئام
این علی بود كه در بزم حضور
هست چون موسی عمران در طور
شب رود چونكه به خلوتگه راز
به سوى دوست نماید پرواز
همه شب سوز و گدازى دارد
با خدا راز و نیازى دارد
از رُخش نور خدا تابان است
محو در معرفت جانان است
صاحب مكرمت و لطف عمیم
مظهر رحمت یزدان رحیم
خود به سر وقت یتیمان می‌رفت
كلبه‌ی تنگ فقیران می‌رفت
پرسش از حال ضعیفان می‌كرد
با همه رأفت و احسان می‌كرد
نشد از معدلتش كس محروم
خصم ظالم بُد و یار مظلوم
داشت مُلك دو جهان زیر نگین
بُد غذایش نمك و نان جوین
آه كز ضربت بِن ملجم دون
حق نما صورت او شد پُر خون
چهره‌ی عدل شد از ظلم نهان
گشت اركان هدایت ویران
كُشته شد شیر خدا حبل متین
كُشته شد رهبر ارباب یقین
یا علی! اى تو مُراد دل من
حُبّ تو مایه‌ی آب و گِل من
الكن از مدح تو نطق مَلك است
كمترین پایه‌ی قَدرت فلك است
نامه‌ام پر شده از جرم و گناه
روسیاهم به تو آورده پناه
به درت  آمده محتاج عطا
"لطفی صافیت " اى بحر سخا
به ولایت، دل محكم دارم
پس چه باكی‌ ز جهنم دارم
بسته‌ی سنبل گیسوى توام
فخرم این بس كه سگ كوى توام
من نجف را به جهان نفروشم
سر كویت به جنان نفروشم
حَرَمت روضه‌ی رضوان من است
دین و دنیاى من ایمان من است

جمعه / 26 خرداد / 1396