در وجود انسان یك چراغی از عالم غیب روشن و نوری پرتوافكن است كه او را به راستی، و حقپرستی، عدالت و امانت، راهنمایی مینماید.
این نور بهواسطة مددهایی كه از عالم غیب به او میرسد و در اثر اعمال صالحه و علم و معرفت و تربیت صحیح، قوّت میگیرد تا آنجا كه از اشعه آن تمام باطن وسیع انسان روشن میشود و هیچ نقطه تاریكی در وجود آدمی باقی نمیگذارد.
یكی از چیزهایی كه، ایمان به درستی و صحّت رسالات آسمانی و دعوت پیامبران بر آن استوار است معجزه است.
تاریخ پیامبران، اصل صدور معجزه را از انبیا ثابت میسازد، و كتابهای آسمانی ازجمله قرآن مجید، معجزات چند نفر از انبیا را باصراحت و بهتفصیل شرح دادهاند.
یكی از معجزات بزرگ و روشن و غیرقابلانكار پیغمبر(ص) پیشگوییها و خبرهایی است كه آن حضرت از حوادث آینده داده است كه معتبرترین اسناد و مدارك تاریخی، آن را حفظ كرده و هركس با تاریخ اسلام آشنا شود در آن شبهه و تردید نمینماید.
حسن و حسین(علیهماالسلام) وارث كمالات علمی، روحی، اخلاقی، و جسمی پیغمبر(ص) بودند. مردم در سیما و رفتار و روش آنها پیغمبر را میدیدند، و عظمت و روحانیت او را تماشا میكردند. چنانچه مكرّر گفته شد وجود پیغمبر(ص) نسبت به حسنین(علیهماالسلام) كانون مهر، اشفاق، نوازش، لطف، و رحمت پدرانه بود. آنها را دوست میداشت و میبویید و میبوسید، و زبانشان را میمكید، بر دوش مبارك خویش سوارشان میكرد. شخصاً از آنها پرستاری میفرمود. آنها را پسر خود
شبراوی و سبط ابنجوزی نقل كردهاند كه وقتی زید بن ارقم به ابنزیاد اعتراض كرد، و گفت: من در زمانی طولانی میدیدم پیغمبر(ص) میان این دو لب را میبوسید، زید گریست، و ابنزیاد با او درشتی كرد، و او را به كشتن تهدید نمود و گفت: اگر پیر خرفی نبودی، گردنت را میزدم.
حموینی، سمعانی، قندوزی و خوارزمی از جابر روایت كردهاند كه گفت: پیغمبر(ص) در عرفات بود و علی(علیهالسلام) روبروی آن حضرت بود. پیامبر(ص) اشاره فرمود به من و علی، خدمت او رفتیم پس فرمود: یا علی! نزدیك من بیا. علی نزدیك رفت. فرمود: دستت را در دست من بگذار! پس فرمود: «یا علی! من و تو از یك درختیم؛ من اصل و
16ـ حضرت قائم(علیهالسلام) نهمین فرزند حسین(علیهالسلام) است
از سلمان روایت است كه گفت: وارد شدم بر پیغمبر(ص) درحالیكه حسین(علیهالسلام) بر زانوی مرحمت او بود، پیغمبر به او روی میكرد و دهان او را میبوسید، و میفرمود: «تو آقا، پسر آقا و پدر آقایانی، تو امام، پسر امام، پدر امامانی، تو حجّت، پسر حجّت، پدر حجّتهای نهگانهای كه از صُلب تو هستند نهمین ایشان قائم آنها است».[1]