شنبه: 1/ارد/1403 (السبت: 11/شوال/1445)

حرمت بازگشت به فرهنگ جاهلى

قرآن مجید با بیانى محكم در آیات متعدد، برگشتن به عقب را محكوم فرموده است.

در غزوه تاریخى اُحد كه مسلمانان آزمایش شدند، امیرالمؤمنین على(ع) فداكارى‌ها كرد و پرچم‌داران و دلیران نامى مشركان را كشت، و جبرئیل مواسات بى‌نظیرش را با پیغمبر(ص) ستود و به پیغمبر گفت: «هذِهِ الْمُواساةُ». پیغمبر(ص) در جواب فرمود: «إِنَّهُ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ؛ او از من است و من از اویم». جبرئیل گفت: «وَأَنَا مِنْكُما؛ من نیز از شما هستم». و ندا در داد: «لا سَیْفٌ إِلاّ ذُوالْفَقارِ وَلا فَتىً إِلاّ عَلِیٌّ».[1]

 

در این غزوه، وقتى پاسداران درّه‌اى كه كمین‌گاه بود و پیغمبر(ص) آنان را به پاسدارى آنجا مأمور فرموده بود، هزیمت و شكست كفار را در اثر مجاهدات على(ع) دیدند، سنگر خویش را رها كردند و خالد بن ولید با گروهش كه در آنجا كمین كرده بود، از همان‌جا به مسلمانان حمله‌ور شدند و تنى چند از پاسداران و فرماندهشان عبدالله بن جبیر را به شهادت رساندند. چهره جنگ به نفع مشركان تغییر كرده و گروهى از مسلمانان كشته شدند و دیگران فرار كردند؛ غیر از على بن ابى‌طالب(ع)، و دو نفر دیگر هم ـ برحسب بعضى از نقل‌ها كه در نام آنها اختلاف است ـ كسى با پیغمبر ثابت نماند و راه فرار پیش گرفتند؛ و بعضى كه شنیدند پیغمبر كشته شده است، در مقام ارتجاع و ارتداد و امان‌گرفتن از كفار برآمدند.

از جمله فراریان، ابوبكر و عمر و عثمان بودند، و عثمان در فرار و پشت‌كردن به جهاد و دفاع از اسلام و پیغمبر(ص)، به‌قدرى از میدان جنگ دور شده بود كه سه روز بعد برگشت.[2]

نظر به این سستى‌ها و تصمیم بعضى دیگر بر بازگشت به عصر جاهلیت و ارتداد، آیات متعددى در نكوهش و سرزنش آنان و حرمت ارتجاع و وجوب ثبات قدم و استقامت نازل شد كه از جمله این آیه بود:

 

(وَما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِی اللهُ الشّاكِرِینَ)؛[3]

«و نیست محمد مگر رسولی که قبل از او هم پیامبران بسیاری بوده‌اند؛ آیا پس اگر (او) مُرد یا کشته شد، به عقب برمی‌گردید؟ و هرکس به عقب برگردد، هرگز به خدا زیانی نمی‌رساند و خدا به‌زودی شاکران را پاداش می‌دهد».

این آیه با كمال صراحت دستور مى‌دهد كه حتى با رحلت یا كشته‌شدن پیغمبر(ص) ـ كه بزرگ‌ترین ضربت بر روح طرفداران انقلاب اسلامى و الهى اسلام است ـ انقلاب اسلام نباید متوقف شود و باید در مسیر خود پیشرفت نماید و باید مسلمانان دنبال این انقلاب را بگیرند و به عقب برنگردند.

وقتى رحلت رسول خدا(ص) نباید این عكس‌العمل را داشته باشد كه كسى به فكر ارتداد و بازگشت به عقب و رژیم‌هاى دوره‌هاى جاهلیت و پذیرش برنامه‌هاى غیراسلامى بیفتد، پس معلوم است كه مسلمان از هیچ حادثه و فاجعه دیگر، هرچه سخت و جانكاه باشد و هرچه زیان

 

مالى و مادى و جانى داشته باشد، به ارتداد و عقب‌گرد، و قبول برنامه‌ها و نظام‌هاى كافر مایل نمى‌شود و از كوشش براى پیش‌رفتن، ترقى و جهانى‌شدن انقلاب اسلام چشم برنمى‌دارد.

انتظار مصلح آخرالزمان و مهدى موعود، علاوه‌بر ریشه‌هاى استوار مذهبى و اسلامى، داراى عالى‌ترین فلسفه اجتماعى است.

مسلمانان عقیده دارند كه انقلاب اسلام، جهان‌گیر و پیروز مى‌شود و عالم از این نابسامانى‌هاى مدنیت منهاى شرف و انسانیت نجات پیدا مى‌كند و بازگشت به عقب و ارتداد و عقب‌گرد، خلاف اصل و خلاف نهضت انبیا و تعالیم اسلام است.

اگرچه دنیاى مادى امروز به ظاهر رو به جاهلیت گذارده و اهداف عالى انسانى و حقیقت و فضیلت و مابه‌الامتیاز بشر از حیوان، در بسیارى از جوامع فراموش شده، و طغیان و ظلم و بیدادگرى و تجاوز و زور و استبداد و قلدرى و استثمار و شهوت‌رانى و نابكارى و خیانت و ناامنى به صورت‌ها و جلوه‌هاى نو در جهان رایج شده و روزبه‌روز رایج‌تر مى‌شود؛ و اگرچه الفاظ و كلمات صلح، عدالت، آزادى، مساوات، برادرى، همكارى، تعاون و بشردوستى را در معانى دیگر یا براى مقاصد دیگر به‌كار مى‌برند؛ و اگرچه فاصله بین زورمندان و فرماندهان و زیردستان و فرمان‌بران هر روز زیادتر و رابطه آنها با یكدیگر به رابطه دو انسان برابر هیچ

 

شباهت ندارد؛ ولى این توحّش تا هركجا برود (تا دو هزار و پانصد سال، تا سه ‌هزار سال، و پنج هزار سال بیشتر هم به عقب برگردد)؛ چون خلاف خواست‌هاى واقعى بشر و سیر كمالى او و خلاف عقیده و آرمان او است، پیروز نمى‌شود و سرانجام به شدیدترین وضعى سركوب و ریشه‌كن خواهد شد.

این جاهلى‌مسلكى هرچه نیرو بگیرد و از هر حلقومى برایش تبلیغ شود، و هرچند كه آموزش و فرهنگ را با زور قواى انتظامى با آن همگام و همراه سازند، عاقبت در برابر منطق آسمانىِ قرآن، كه مى‌فرماید:

(تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَوآءٍ بَیْنَنا وَبَیْنَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِن دُونِ اللهِ)؛[4]

«بیایید به‌سوی کلمه و عقیدة یکسان و مشترکی بین ما و شما، که نپرستیم مگر خدا را و به او شرک نیاوریم و هیچ‌کدام از همدیگر را غیر از خدا ربّ خود نگیریم».

و در برابر آیه:

(إِنّا خَلَقْنَاكُمْ مِن ذَكَر وَأُنثى وَجَعَلْناكُمْ
 
شُعُوباً وَقَبآئِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللهِ أَتْقیكُمْ)؛[5]

«ما شما را از یک مرد و زن خلق کردیم و شما را در قبایل و ملّت‌های مختلف قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ البته گرامی‌ترین شما نزد خدا، متقی‌ترین شماست».

و در مقابل منطق وحى:

(وَلَقَدْ بَعَثْنا فِی كُلِّ أُمَّة رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ)؛[6]

«و ما در هر امتی، رسولی فرستادیم که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید».

و آیات بسیار دیگر شكست مى‌خورد، و زبان و بلندگوهایش خاموش و قلم نویسندگانش مى‌شكند.

فساد، فحشا، نابكارى جوانان و بانوان، وضع بسیار ننگین و پر از آلودگى‌هاى زن در شرق و غرب جهان امروز و خیانت و جنایت، هرچه جلو برود، و هرچه نیروهاى مادّى، این فسادها را تهییج كند و آن را براى منافع پلید استثمارى یا استعمارى گسترش دهد، جبنش

 

و انقلاب را علیه این مفاسد، كوبنده‌تر و ضربت آن را بر كاخ‌هاى فساد و طغیان، كارى‌تر مى‌سازد.

 

[1]. صدوق، الخصال، ص556 ـ 557؛ ر.ک: طبری، بشارة‌المصطفی، ص228؛ مجلسی، بحارالانوار، ج20، ص144.

[2]. طبری، تاریخ، ج2، ص203؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج3، ص1074؛ ابن‌کثیر، السیرة النبویه، ج3، ص55.

[3]. آل عمران، 144.

[4]. آل عمران، 64.

[5]. حجرات، 13.

[6]. نحل، 36.

نويسنده: