جمعه: 10/فرو/1403 (الجمعة: 19/رمضان/1445)

اسلام و انتظار

اسلام كه تعلیمات و هدایت‌هایش بر اساس فلسفه‌هاى عمیق و صحیح اجتماعى و واقعى قرار دارد، اصل انتظار و نگاه به‌سوى آینده را، پشتوانه بقاى جامعه‌اى مسلمان و محرك احساسات و مهیّج روح فعالیّت و اقدام

 

قرار داده است؛ و انتظار آینده بهتر و عصر فتح و گشایش و فرج را برترین اعمال شمرده است و رسول خدا‘ در حدیث شریف:

«أَفْضَلُ أَعْمالِ أُمَّتِی انْتِظارُ الْفَرَجِ»؛[1]

«برترین كارهاى امتم انتظار فرج است».

انتظار فرج را افضل اعمال امّت خود معرفى فرموده است.

آن هنگام كه پیغمبر بزرگ اسلام(ص) درحالى‌كه غیر از على(ع) و عموى بزرگوارش ابوطالب، از مردها یارویاور دیگر نداشت و مردم را به خدا و دین توحید دعوت مى‌فرمود؛ آن هنگام كه دست‌یافتن بر خزائن كسرى و قیصر، آن‌هم براى مردمى محروم و مستضعف، جزء محالات عادى محسوب مى‌شد؛ و در آن هنگامى كه به‌جاى همكارى و قبول آن دعوت نجات‌بخش و آزادساز توحیدى، از مردم دشنام و ناسزا و اهانت مى‌شنید و رنج و آزار و اذیت مى‌دید، مردم را به آینده درخشان این امّت نوید مى‌داد و وعده مى‌داد كه كلمه توحید را بگویید تا رستگار شوید: «قُولُوا لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ تُفْلِحُوا» تا عرب خاضع شما گردد و عجم به شما جزیه بدهد. سوگند یاد مى‌كرد كه گنج‌هاى كسرى و قیصر در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

و پیروانش با سرمایه و اسلحه انتظار رو به سوى آینده و قدم به پیش قرار

 

داده بود و در برابر سیل مخالفت‌ها و شیطنت‌ها، قطع ارتباط‌ها و محاصره‌ها، شكنجه‌ها و آزارهاى بدنى مسلح، به مقاومت و ایستادگى حتى تا ترك مال و خانه و شهر و مسكن در راه اسلام و هدف‌هاى توحید آن، تشویق مى‌كرد و از پیروزى حقّ و مغلوب‌شدن باطل سخن مى‌راند.

این انتظار و ایمان به این وعده‌هاى الهى بود كه مسلمانان را در میدان‌ها فاتح و جانباز و فداكار كرد.

مسلمانان در انتظار این روزهاى درخشان، آن روزهاى سخت و تلخ و پر از مصیبت را پشت‌سر گذاشته و جلو رفتند.

قرآن مجید در آیات متعدّدى، مسلمانان را به انتظار آینده گذارده و آینده بهتر را به این امّت نوید داده است و آینده‌گرایى را تعلیم مى‌فرماید.

ازجمله در این آیه نوید مى‌دهد كه هرگاه خطر ارتجاع پیش آید و از مسلمانان، افرادى مرتد و بى‌دین شوند و از دین برگردند، خدا قوم و گروهى را مى‌آورد كه آنان را دوست مى‌دارد و آنها خدا را دوست مى‌دارند، نسبت به مؤمنان فروتن هستند، نسبت به كفار، عزیز و غالب و خوددار و غیرقابل‌انعطاف مى‌باشند، در راه خدا جهاد مى‌كنند و از ملامت و سرزنش ملامت‌كنندگان بیم ندارند؛ كه آیه ذیل مشعر بر این مطلب است:

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللهُ بِقَوْم یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّة عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّة عَلَى الْكافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ
 
اللهِ وَلا یَخافُونَ لَوْمَةَ لآئِم ذلِكَ فَضْلُ اللهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشآءُ وَاللهُ واسِعٌ عَلِیمٌ)؛[2]

«اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! هركس از شما، از آیین خود بازگردد (به خدا زیانى نمى‏رساند) خداوند جمعیّتى را مى‏آورد كه آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر كافران سرسخت و نیرومندند آنها در راه خدا جهاد مى‏كنند، و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند. این، فضل خداست كه به هركس بخواهد (و شایسته ببیند) مى‏دهد و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست».

در این آیه كه خطر ارتداد و بى‌دینى و بازگشت به‌سوى كفر و شرك و فحشا و بشرپرستى و سنن و رسوم باطل‌شده، به‌وسیله اسلام مطرح شده است، قیام گروهى مجاهد را كه با ارتجاع مبارزه كنند و آن را سركوب نمایند، نوید داده و مسلمانان حقیقى را در برابر این مرض مهلك و خطرناك، با انتظار و اعلام آینده سالم و شكست ارتجاع و پیروزى دوستان خدا، مصونیت بخشیده است.

و نیز آیه:

(إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّكْرَ وَإِنّا لَهُ لَحافِظُونَ)؛[3]

 

«همانا ما قرآن را فرو فرستادیم و خود نیز آن را حفظ خواهیم کرد».

خبر از حفظ قرآن مجید و رسالت اسلام و این دین و آیین مقدّس مى‌دهد و مخصوص به یك دوره و عصر نیست و تا ابد و تا هنگام ظهور حضرت مهدى(عج) و تشكیل جامعه جهانى اسلام، این آیه نویدبخش و امیدواركننده است كه در هیچ حال و شرایطى مسلمانان نباید ناامید باشند، بقاى این دین برحسب سنن الهى و وعده‌هاى خدا و رسول خدا تضمین شده است.

اگر بازگشت به عقب و ارتداد و رجعت به جاهلیتى پیش بیاید و در بین ملل مسلمان، صداى افتخار به دوره‌هاى جاهلیت و زنده‌كردن رسوم پیش از اسلام بلند بود، و اگر به هر شكل و وضع، بیگانگان یا افرادى كه در شمار مؤمنان بوده و به ارتداد و فساد روى نهاده‌اند، بخواهند پیشرفت و جهان‌گیر شدن انقلاب الهى اسلام را متوقف كنند، یا از بین ببرند و شعائر اسلام را تعطیل و در فراموشى اندازند، قانون خلقت و صداى وجدان و فطرت و اراده الهى، گروهى مصمّم و باعزیمت را كه خدا آنها را دوست دارد و آنها خدا را دوست مى‌دارند، براى حمایت این دین و جهانى‌شدن این انقلاب و روشن نگاه داشتن این چراغ بر مى‌انگیزد.

از هنگام رحلت پیغمبر اكرم(ص) تا حال، تاریخ اسلام مصادیق و نمونه‌هاى بسیارى از آنچه در این آیه پیش‌بینى شده است، نشان

 

مى‌دهد و ارتداد در صورت‌هاى مختلف، دعوت اسلام را تهدید كرده و بلكه به ظاهر متوقف ساخت؛ ولى چنان‌كه در این آیه خداوند متعال وعده فرموده است، هر مرتبه، ارتداد به‌وسیله افرادى الهى و مخلص و فداكار سركوب شده و خطر خاموش‌شدن صداى دعوت اسلام مرتفع گشت. ارتداد و عقب‌گردى كه پس از رحلت پیغمبر|[4] مخصوصاً در امر خلافت و رژیم حكومتى اسلام پیش آمد و منتهى به عثمان‌ها و

 

معاویه‌ها و یزیدها و سایر بنى‌امیه و بنى‌عباس و ستمگران دیگر شد و نظام سیاست و حكم و اداره جامعه اسلامى را به نظام حكومت‌هاى قیصرها و كسرى‌ها برگرداند، ابتدا با مقاومت و مخالفت رسمى افرادى انگشت‌شمار به رهبرى على(ع) و فاطمه زهرا(س) روبه‌رو شد، و پس از آن، ـ اگرچه عقب‌گرد از دین به‌مرور زمان گسترش یافت؛ ولیکن كسانى كه از آن بازگشته و به گروه على(ع) و وفاداران حقیقى انقلاب اسلام ملحق گردیدند، زیاد شدند و با قیام مسلمانان انقلاب‌خواه علیه عثمان، حكومت على(ع) فرهنگ جاهلى را در یك قدمى نیستى و فنا قرار داد؛ امّا بازمانده و وارث حقیقى جاهلیت (معاویه) دوباره پرچم ارتداد را برافراشت و از آن به بعد، اگرچه جاهلیت ریشه‌كن نگردید، و اسلام نیز تا حال به هدف‌هاى بزرگ خود نرسیده و انقلابش كامل نگشته و در بین راه است و باید منتظر آینده بود تا آن مصلح حقیقى و منتظر موعود بیاید و انقلاب اسلام را عالم‌گیر ساخته و حكومت جهانى الهى را تشكیل دهد؛ ولى همواره تحت‌تأثیر همین تعالیم اسلام و برنامه انتظار، مبارزه با ارتداد و جاهلیت جریان داشته و دارد و در صورت‌هاى مختلف از تسلط كامل و تمام‌عیار جاهلیت جلوگیرى شده است كه شهادت سیّدالشهدا(ع) و قیام مقدّس حسینى علیه بنى‌امیه، كارى‌ترین ضربت‌ها بر پیكر ارتدادى بود كه به‌وسیله بنى‌امیه رهبرى مى‌شد.

ما در اینجا نمى‌خواهیم تاریخ این مقاومت‌ها و مبارزه‌ها را در عصر

 

بنى‌امیه و بنى‌عباس و ادوار مختلف شرح دهیم، و از نقش اهل‌بیت و برنامه‌ها و تعالیم ائمه طاهرین^ كه بیشتر به‌صورت مبارزه منفى بسیار دقیق به حملات خلفاى جور علیه موجودیت اسلام و حقایق و اهداف مقدّس این دین پاسخ داده و مدافعه مى‌نماید، چیزى بگوییم؛ ولى باید متذكّر شویم كه روش مبارزه منفى آنها، اكنون هم مؤثرترین روش مبارزه با دشمنان داخلى، منافقان و دشمنان خارجى است و نتایج مهمى نیز داشته است. مثلاً به زندان افتادن امام هفتم حضرت موسى بن جعفر(ع) به‌شدّت اركان جاهلیتى را ـ كه به وسیله هارون دیكتاتور و باآن‌همه قدرت و توسعه قلمرو حكومت استبدادى نگهدارى مى‌شد ـ لرزاند.

بیان كامل این مطلب، حداقل به یك كتاب مفصل نیاز دارد كه فعلاً در پى آن نیستیم؛ بلكه فقط مى‌خواهیم متذكّر شویم كه انتظار و مثل این وعده‌هایى كه در این آیه كریمه و آیات دیگر است، یكى از پایه‌هاى مهم و زنده مبارزه علیه فساد، در جامعه اسلام بوده، كه آن را باید سرچشمه مقاومت‌ها و منبع تحركات و مبارزات ایجابى و سلبى اهل حقّ با اهل باطل شمرد كه مسلمان هیچ‌گاه كار اسلام و انقلاب آن را پایان‌یافته و تمام‌شده نخواهد دانست، و همواره به مضمون آیه كریمه:

(یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ وَیَأْبَى اللهُ إِلاّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ)؛[5]

 

«کافران می‌خواهند نور خدا را با گفتار جاهلانه خود خاموش کنند ولی خداوند نمی‌خواهد، مگر آنکه نور خود را به پایان برساند؛ اگرچه کافران کراهت دارند».

تلاش‌هاى دشمنان و منافقان نقش‌برآب و نور خدا در اتمام و گسترش خواهد بود.

 

[1]. صدوق، کمال‌الدین، ص644؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج3، ص527؛ مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص318.

[2]. مائده، 54.

[3]. حجر، 9.

[4]. برحسب اخبار مستفیض و بلكه متواتر حوض كه در معتبرترین جوامع حدیث اهل‌سنّت، مثل صحیح‌البخارى و صحیح مسلم و الموطّأ مالك و مسند احمد روایت شده است، رسول اعظم اسلام(ص) خبر داد كه گروهى از اصحابش پس از وفات آن حضرت بی‌دین و مرتد گردیده، و بازگشت به عقب و قهقرا می‌نمایند، و صدق خبر پیغمبر‘ ظاهر گشت.

هنوز جسد اطهر پیغمبر‘ دفن نشده بود كه مرتجعان وارد میدان شده، و برنامه‌هایی را كه پیغمبر در امور ولایت و رهبرى امّت و لزوم تمسّك به كتاب و عترت اعلام فرموده بود كنار گذارده و سقیفه بنی‌ساعده، نخستین مظهر رسمى این ارتجاع گردید.

و این همان ارتجاعى است كه زهرای مرضیه÷ در آخر خطبه تاریخى در مسجد مدینه آن را محكوم فرمود و از جمله فرمود: «فَلَمَّا اخْتارَ اللهُ لِنَبِیِّهِ دارَ انبیائه وَمَأْوى أَصْفِیائِهِ، ظَهَرَتْ فِیكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ، وَسَمُلَ جِلْبابُ الدِّینِ، وَنَطَقَ كاظِمُ الْغاوِینَ، وَنَبَغَ خامِلُ الْأَقَلِّینَ، وَهَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ، فَخَطَرَ فِی عَرَصاتِكُمْ، وَأَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هاتِفاً بِكُمْ، فَأَلْفاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ...»؛ «وقتى خدا جان پیامبر خود را قبض كرد، قومى به عقب برگشته و راه ارتجاع پیش گرفتند و راه‌های گوناگون، آنها را گمراه كرد و به بیگانه اعتماد كردند و با غیر رحم پیوند نمودند، و سبب و وسیله‌اى را كه مأمور به مودّت و دوستى آن بودند، ترك كردند و بنا را از اساسش كنده و در غیر جایگاه خود بنا نمودند». طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص136 ـ 137؛ مجلسی، بحارالانوار، ج29، ص225.

و در مكتوبی كه به معاویه مرقوم فرموده است: پیروانش را كه پس از رهبران گذشته این ارتداد، وارث آنان شد، نكوهش نموده و می‌فرماید:

«فَجازُوا عَنْ وِجْهَتِهِمْ وَنَكَصُوا عَلى أَعْقابِهِمْ، وَتَوَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ، وَعَوَّلُوا عَلى أَحْسابِهِمْ»؛ «كسانى كه گرفتار مكر و خدعه معاویه و اضلال او شدند، از راه خدا بركنار گردیده و به قهقرا برگشته و راه ارتداد و ارتجاع پیش گرفته و به حسب‌های پست و بی‌مایه و الغاشده، اعتماد كردند». نهج‌البلاغه، نامه 32 (ج3، ص75).

[5]. توبه، 32.

نويسنده: