پنجشنبه: 30/فرو/1403 (الخميس: 9/شوال/1445)

شوراها

امّا شوراها، به‌گونه‌اى كه در برابر رهبر نظام، حقّ اخذ تصمیم داشته باشند، یا اكثریتشان معتبر باشد و رهبر ملزم به اجراى نظر آنها باشد، اگرچه خلاف آن بر او روشن باشد، در اسلام نیست. در مورد تخلف حكومت از برنامه‌هاى حكومتى و نظامى و وظایف اسلامى خود، هیچ‌كس نباید از او اطاعت كند، كه:

«لا طَاعَةَ لِمَخْلُوق فِی مَعْصِیَةِ الْخالِقِ»؛[1]

«برای هیچ مخلوقی در معصیت خالق، اطاعت و فرمان‌برداری از مخلوق دیگر نیست».

و همه حقّ اعتراض دارند و باید اعتراض كنند و امر به معروف و نهى از منكر نمایند و همه اطاعت‌ها و فرمان‌برى‌ها در تمام ارگان‌ها و سازمان‌ها باید بر اساس اطاعت از خدا و اجراى قوانین الهى باشد، و اطاعت شخص از شخص مطرح نیست. شور و مشاوره براى امر به معروف و نهى از منكر، و تضمین اجراى احكام و عدالت هم، براى روشن‌شدن اطراف یك موضوع و مصلحت‌شناسى اسلامى است.

مثلاً براى تعیین یك فرمانده یا یك فرماندار، مقامى كه باید او را تعیین كند، مى‌تواند از زیردستان او و دیگران نظر بخواهد و آنان نیز مى‌توانند آن مقام را در جریان امور بگذارند و اطلاعاتى به او بدهند؛ امّا این در اسلام سابقه ندارد كه بدون اذن كسى كه حقّ تصمیم‌گیرى دارد، دیگران و كارمندان، فرمانده و رئیس خود را انتخاب كنند و یا پیشنهادهاى دیگر بدهند.

حقّ اظهارنظر و نصیحت براى هركسى هست؛ امّا پس از تصمیم‌گیرى، كسى كه شرعاً حقّ تصمیم دارد، همه باید از او اطاعت نمایند چنان‌كه حضرت امیرالمؤمنین (ع)  به ابن‌عباس فرمود:

«لَكَ أَنْ تُشِیرَ عَلَیَّ وَأَرى فَإِنْ عَصَیْتُكَ فَأَطِعْنِی»؛[2]

«بر توست كه مرا راهنمایی كنى و من مصلحت و اندیشه خود را در آن می‌نگرم، پس هرگاه تو را پیروی نكردم تو مرا پیروی كن».

 حاصل این است كه: مسئله شوراها باید به‌گونه‌اى مطرح شود كه همه در مسیر اجراى احكام اسلام و امر به معروف و تثبیت از حكومت «الله» و نظام امامت قرار داشته باشند، نه اینكه شوراها وسیله ردّ احكام خدا و الزامات بى‌مورد و تحمیل رأى اكثریت بر اقلیت، فقط به اعتبار اكثریت شود، یا اینكه در داخل سازمان‌ها موجب جبهه‌گیرى‌ها و اختلافات شود.

بیشتر این گرایش‌هایى كه اكنون بر رژیم‌هاى سوسیالیستى یا دموكراسى غربى هست، ازاین‌جهت است كه در اثر تبلیغات سوء و بى‌اطلاعى مردم در مبانى اسلام و كارسازى برنامه‌هاى آن، طبقات محروم و مستضعف در نظام‌هاى طاغوتى، برقرارشدن آن رژیم‌ها را موجب نجات خود از محرومیت گمان مى‌كنند، لذا در سازمان‌بخشى به دستگاه‌هاى مختلف، مایلند آن نظام‌ها پیاده شود.

امّا اگر این قشر محروم كه اكثریت جامعه را تشكیل مى‌دهند، از نظام اسلام آگاهى داشتند و مى‌دانستند كه اگر این نظام صحیح و دقیق پیاده شود، هیچ نیازى به آن نظام‌ها و شوراهاى آن، چنان‌كه گروه‌هاى چپ‌گرا یا راست‌گرا عرضه مى‌دارند، نیست و كارگر و كشاورز و زحمت‌كش و همه طبقات، در صلح و صفا و شرافت و همبستگى، در رفاه و برادرى زندگى كرده و از عدل اسلام برخوردار مى‌شوند، همه به‌سوى این نظام روى مى‌آورند.

چنان‌كه كارگران مسلمان و كشاورزان مسلمان ما كه الحمدلله آگاهانه عمل مى‌كنند، به این نكات توجّه دارند و لذا مى‌خواهند همه‌چیز و همه كارها طبق نظام اسلام و احكام حقوقى كه اسلام براى كارگر و كشاورز و كارمند و زحمت‌كش و مرد و زن قرار داده، مرتب و منظم شود. بدیهى است در این مقاصد، شوراهاى اسلامى نقش مؤثر و حساس و سازنده خواهند داشت و همكارى همگان را در پیشرفت امور فراهم خواهند كرد.

 

[1]. نهج‌البلاغه، حکمت 165 (ج4، ص41)؛ سید رضی، خصائص‌الأئمه، ص109.

[2]. نهج‌البلاغه، حکمت 321 (ج4، ص76)؛ ابن‌صباغ مالکی، الفصول‌المهمه، ج1، ص360؛ مجلسی، بحارالانوار، ج34، ص283.

نويسنده: 
کليد واژه: