8قسط و عدل جهانى
بارزترین ویژگىهاى آن جامعه موعود و دولت كریمه، گسترش جهانى قسط و عدل است كه در بیش از یكصد خبر با تعابیر مختلف به آن تصریح شده است. ازجمله در بعض روایات با این تعبیر:
«خداوند زمین را با عدل و داد پرمیکند، آنگونه که با جور و ستم و بیداد پرشده باشد».
در بعضی با این تعبیر:
«خدا بهوسیلة او زمین را پر از عدل و داد کند همانگونه که با ظلم و بیداد پرشده باشد».
و در روایاتى نیز به این تعبیر رسیده است:
«بعد از آنکه با جور و ظلم پرشده باشد».
و در بعضی دیگر به تقدیم ظلم بر جور.[4]
این الفاظ مشهور و معروف است و علما و محدثان شیعه و سنى در ضمن کتب، احادیث بسیار روایت كردهاند و یكى از احادیث كه مانند دیگر احادیثى كه به آن اشاره شد، مشهور نیست؛ امّا جالب و شایان توجّه، این عبارت است:
«خدا زمین را بهوسیلة حضرت مهدى(عج) پر از نور و روشنایى مىكند بعد از تاریكى و ظلمت آن، و پر از عدل مىكند بعد از جور و ستم، و پر از علم و دانایى مىكند بعد از جهل و نادانى».
البته روشن است كه مقصود از تاریكى و ظلمتى كه در این حدیث، به آن اشاره شده است، تاریكى ظاهرى كه در اثر غروب آفتاب یا
خاموشىهاى برق پیدا مىشود، نیست؛ بلكه مقصود تاریكىهایى است كه در آن روزگار در اثر دورى از معارف حقّه و نداشتن بینش صحیح و گمكردن راه ارتباط با خدا، جامعه به آن مبتلا مىشود.
چنانكه مقصود از نور هم نور حسّى نیست؛ بلكه نور معرفت خدا و پیغمبر و امام و درك حقایق و نور عقل و فطرت و وجدان است.
و همچنین مراد از جهل، جهل به علوم متعارفه و مبادى تمدن مادى و تكنولوژى نیست؛ بلكه مراد همین جهلى است كه امروز بر دنیاى علم و صنعت مستولى شده و روزبهروز روبهافزایش است.
و مراد از علوم، علوم حقیقی و دانایىها و دانشهایى است كه به انسان كمال مىبخشد و او را از ظاهر این عالم به باطن آن مىرساند و سبب خوف و خشیت از خداوند متعال مىگردد.
همانا واقعیت امر این است كه، از میان بندگان خداوند، تنها اهل علم و معرفت، او را عبادت مىكنند، چنانكه در قرآن مجید مىفرماید:
«از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او میترسند».
عدل و قسط از امورى است كه همه افراد بشر به برقرار نمودن آن اظهار علاقه و میل مىنمایند و بالفطره مىخواهند همگان عادل باشند و به حكم وجدان خود نمىتوانند حسن عدل و فضل شخص عادل را
انكار كنند و اگر به زبان هم انكار كنند، در پیشگاه وجدان به فضیلت آن اعتراف دارند.
هدف از فرستادن پیامبران و نزول كتابهاى آسمانى و قوانین و موازین محكم الهى برپایى امور مردم به قسط است، برحسب این آیه شریفه:
«ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند».
عدل و قسط؛ خواه آنها را مانند دو كلمه مترادف داراى مفهوم واحد بدانیم چنانكه بعضى از مفسرین و اهللغت گفتهاند و قسط را ـ مخصوصاً در مواردى كه بهتنهایى استعمال شده است ـ به عدل معنا كردهاند، چنانكه ظاهر آن هم همین معناست؛ و خواه براى آنها ـ خصوصاً در مواردى كه باهم در كلامى آورده شده باشند ـ معناى مشابه و مرتبط بههم درنظر بگیریم؛ هم شامل اعتدال و تناسب در سهام و حقوق و نظامات مالى و اقتصادى و اجتماعى است، و هم شامل عمل به این حقوق و مقررات و تخطى نكردن از آنها، و هم
شامل حكم به این نظامات است؛ بنابراین، حاكم عادل آن كسى است كه نظاماتى را اجرا مىنماید كه بر اساس قسط و اعتدال و تناسب مقرر شده باشد.
امّا اگر قانون، ضعیف و ناقص تدوین شده باشد؛ مثل قوانین بشرى، به كسى كه آن قانون را اجرا مىنماید، عادل اطلاق نمىشود. عدل حاكم بدون عدل قانون مفهوم پیدا نخواهد كرد، همانطورىكه عدل قانون نیز بدون عدل مجرى مثمرثمر نخواهد شد.
انزال كتاب و میزان در آیه شریفه، اشاره به قوانین كافى و جامعى است كه بر انبیا نازل شده و در هر جهت حقوق و مقرراتى كه بیان نمودهاند، براساس قسط است.
در دین اسلام چنان نیست كه كسى بتواند بگوید: جایى كه دل راضى است، قسط ناخشنود است ـ هرچند قسط را به معناى تعادل در نصیب و سهم بگیریم ـ زیرا قوانین اسلام كه به عقیده هر مسلمانى كامل و جهانى است، عدل در سهام و حقوق را رعایت كرده است، هرچند در بعضی موارد نكته آن بر ما یا عدهاى معلوم نباشد؛ بنابراین هر حاكمى كه احكام اسلام را اجرا نماید و هركسى حكم برطبق موازین اسلامى بدهد، حكمش به عدل است، هم از این جهت كه، برطبق آن موازینى حكم كرده كه مطابق با قسط و عدل بوده؛ و هم از این جهت كه خودش در این حكم از قانون خدا منحرف نشده است.
و خلاصه كلام این است كه، عدل و قسطى كه حضرت ولى عصر، صاحبالزمان(عج) جهان را از آن پر مىنمایند، معلول اجراى كامل احكام اسلام است كه یگانه راه رسیدن به عدالت اجتماعى صحیح است و با اجراى آن، این مظاهر زرقوبرق و بىكنترل مترفین و مرفهین از میان مىرود و خصوصاً امكانات دولتى بیتالمال همه در اختیار نیازمندان قرار مىگیرد.
[1] . مغربی، شرحالاخبار، ج3، ص391؛ صدوق، کمالالدین، ص280، 383؛مجلسی، بحارالانوار، ج24، ص239.
[2] . صدوق، کمالالدین، ص288، 426؛ فتال نیشابوری، روضةالواعظین، ص258؛ مجلسی، بحارالانوار، ج38، ص126.
[3] . قندوزی، ینابیعالموده، ج1، ص241.
[4] . صدوق، الخصال، ص396؛ همو، معانیالاخبار، ص124؛ نعمانی، الغیبه، ص69؛ طوسی، الغیبه، ص46؛ ابنطاووس، الطرائف، ص177.
[5]. صدوق، کمالالدین، ص260؛ طبرسی، اعلامالوری، ج2، ص 185؛ مجلسی، بحارالانوار، ج36، ص253؛ صافی گلپایگانی، منتخبالاثر، ص92، فصل1، باب7، حدیث24.
[6]. فاطر، 28.
[7]. حدید، 25.