جامعه زمان سیدالشهدا(علیه السلام) با جامعه زمان پیامبر(ص) تفاوت داشت. تجملات دنیا و خوشگذرانیها در آنان اثر كرده و شیرینی حكومت و ریاست را چشیده بودند. ثروتهای كلان، مال و زمین و محصول فراوان، غلامان و كنیزان، تعلّقاتشان را به دنیا زیاد و ایمانشان را ضعیف ساخته بود. امر به معروف و نهی از منكر و دعوت به زهد و تقوا و فداكاری در راه حق، از بین رفته و حب دنیا و دوستی پول و مقام و شهوت وجدانها را تاریك و آلوده ساخته بود.
آنهایی كه دستگاههای رهبری جامعه را اداره میكردند نیز حالشان معلوم بود! عمرشان را با سگ و بوزینه و قمار و شراب و رقص و خوانندگی و غنا، سر كرده و بیتالمال مسلمین را میان طرفداران خود قسمت مینمودند. با حقوقهای زیادی كه به فرماندهان میدادند و تمتّعاتی كه در اختیارشان گذاشته شده بود شرف و غیرت و دین و توجه به مصالح را از آنها ربوده بودند. آنهایی كه با بنیامیه، و مقاصد این قوم همراه نبودند حداقل مجازاتشان، محرومیت از حقوق اجتماعی و قطع مقرری بود. از چنین جامعهای توقع قیام و اجتماع و
همراهی با یك پیشوای دینی یا رهبر ملّی برای اسقاط حكومت خودكامه امری بعید مینمود.[1]
همه مردم، حسین(علیه السلام) را دوست میداشتند و طرفدار فكر و روش او بودند ولی شجاعت روحی، رشد فكری، قوّت ایمان و گذشتشان بهقدری نبود كه بتوانند مانند حبیب و مسلم و حرّ و زهیر، مقامات و مصالح، و منافع زودگذر و موقت را فدای مصالح عامه و یاری دین كنند.
جملهای كه فرزدق به امامحسین(علیه السلام) عرضه داشت وضع مردم را در آن روزگار كاملاً شرح میدهد:
دلهای مردم با تو و شمشیرهایشان با بنیامیّه است.
این جمله ازطرفی موقعیت روحانی و ملّی حسین(علیه السلام) را در قلوب، معلوم میسازد و ازطرف دیگر ضعف روحی و فقدان شجاعت اخلاقی مردم را بیان میكند.
یار باوفا و شهید كربلای حسین(علیه السلام) مجمع بن عبدالله بن مجمع عائذی مردم كوفه را اینگونه معرفی میكند: به سران مردم رشوههای بزرگ داده شد و كیسههایشان پر شد، پس آنها بر ظلم و دشمنی با تو همدست شدند، و اما سایر مردم :
دلهایشان بهسوی تو مایل است ولی شمشیرهایشان به روی تو كشیده میشود.
از گزارشهای تاریخی فوق درمییابیم حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) به یقین میدانستند كه از چنین جامعة سستبنیادی نمیتوان توقع یاری
داشت. ایشان با چنین علمی حركت خویش را آغاز كردند.
با چنین اوضاعی آیا احتمال وجود انگیزههای مادی و مصالح سیاسی را میتوان در رهبران و یاران این قیام تصور كرد؟
[2]. ابنداوود دینوری، الاخبارالطوال، ص245؛ ر.ک: طبری، تاریخ، ج4، ص290؛ سبط ابنجوزی، تذکرةالخواص، ص217.
[3]. بلاذری، انسابالاشراف، ج3، ص172؛ طبری، تاریخ، ج4، ص306؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ج8، ص188؛ سماوی، ابصارالعین، ص86 ؛ عقاد، ابوالشهداء، ص159 ـ 160.