جمعه: 31/فرو/1403 (الجمعة: 10/شوال/1445)

پاسخ به التجاء مردم

مسلم به كوفه آمد و بدون آنكه مالی و رشوه‏ای برای سران قبائل بیاورد[1] یا وعدة مقام و منصب به كسی بدهد یا كسی را تهدید نماید، در محیطی آزاد شروع به كار كرد و چنانچه می‏دانیم با حُسن استقبال مردم كه كاشف از همان خواسته‏های واقعی و كمال خوش‌بینی آنها به حسین‏(علیه السلام) ‏ و تنفر شدیدشان از بنی‌امیّه بود روبه‌رو شد. هجده‌هزار نفر یا شصت‌هزار نفر با او با رغبت و شوق، بیعت كردند و تشكیل خلافت اسلامی پی‌ریزی گردید، زمامداری حسین‏(علیه السلام) ‏ رسمیت یافت. چون اهل حل­و­عقد و مسلمانان آزادانه با احدی جز آن حضرت بیعت نكرده بودند، آن حضرت در عرف كسانی هم كه خلافت را با اجماع می‏دانند، خلیفة شرعی گردید. پس این بیعت، یك بیعت واقعی بود، زیرا نه پول در كار بود و نه زور، ولی متأسفانه

 

حوادثی كه پیش آمد و محبت مال و زروزیور دنیا و بیم از مرگ و ضعف ایمان و فقدان شجاعت اخلاقی، آنها را از استقامت و فداكاری در راه مقصد و عقیده بازداشت تا با آن وضع اسف‏انگیز و جنایت‌بار، عهدشكنی و بی‌وفایی كرده و ذلیل و مغلوب مطامع پست مادی شدند.

بدیهی است آنچه از حسین(علیه السلام) ‏ صادر شد از جواب نامه‏ها و اعزام مسلم و عزیمت خود آن حضرت به‌سوی عراق، همه به ظاهر پاسخ مثبت به ندای التجا و استغاثه مردم كوفه و كوشش برای تشكیل حكومت اسلامی بود.

اما چون باطن كار بر آن حضرت معلوم بود و چون او برنامه‏ای را كه انبیا و اولیا اجرا كردند اجرا می‏نمود، دعوت مردم كوفه را قبول و حجت را بر آنها تمام كرد و مفاد آیة كریمة( لِیَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَیَّنَةٍ وَیَحْیَى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیَّنَةٍ)[2] را به‌كار بست.
 

[1]. حضرت مسلم برای مخارج خود هفتصد درهم در كوفه قرض كرد كه در هنگام شهادت وصیت به پرداخت كرد. عقاد،‌ ابوالشهداء، ص215 و سایر كتب مقتل.

[2]. انفال، 42. «تا آنها که هلاک (و گمراه) می‌شو.ند، از روی اتمام‌حجّت باشد».

نويسنده: