مسلم به كوفه آمد و بدون آنكه مالی و رشوهای برای سران قبائل بیاورد[1] یا وعدة مقام و منصب به كسی بدهد یا كسی را تهدید نماید، در محیطی آزاد شروع به كار كرد و چنانچه میدانیم با حُسن استقبال مردم كه كاشف از همان خواستههای واقعی و كمال خوشبینی آنها به حسین(علیه السلام) و تنفر شدیدشان از بنیامیّه بود روبهرو شد. هجدههزار نفر یا شصتهزار نفر با او با رغبت و شوق، بیعت كردند و تشكیل خلافت اسلامی پیریزی گردید، زمامداری حسین(علیه السلام) رسمیت یافت. چون اهل حلوعقد و مسلمانان آزادانه با احدی جز آن حضرت بیعت نكرده بودند، آن حضرت در عرف كسانی هم كه خلافت را با اجماع میدانند، خلیفة شرعی گردید. پس این بیعت، یك بیعت واقعی بود، زیرا نه پول در كار بود و نه زور، ولی متأسفانه
حوادثی كه پیش آمد و محبت مال و زروزیور دنیا و بیم از مرگ و ضعف ایمان و فقدان شجاعت اخلاقی، آنها را از استقامت و فداكاری در راه مقصد و عقیده بازداشت تا با آن وضع اسفانگیز و جنایتبار، عهدشكنی و بیوفایی كرده و ذلیل و مغلوب مطامع پست مادی شدند.
بدیهی است آنچه از حسین(علیه السلام) صادر شد از جواب نامهها و اعزام مسلم و عزیمت خود آن حضرت بهسوی عراق، همه به ظاهر پاسخ مثبت به ندای التجا و استغاثه مردم كوفه و كوشش برای تشكیل حكومت اسلامی بود.