شنبه: 1/ارد/1403 (السبت: 11/شوال/1445)

احتمال اعتراض مردمی

اوضاع و احوال نشان می‏داد كه جنگ را معاویه می‏برد و سپاه امام(علیه السلام)  به­صورت ظاهر مغلوب می‏شوند، در این صورت صدماتی كه بر شیعه و به‌طور­كلی بر افراد جامعه وارد می‏شد بیشتر می‏گردید و بانگ اعتراض مردم به امام(علیه السلام) ‏ كه چرا صلح را با آن شرایط نپذیرفت، بلند می‏شد؛ مخصوصاً كه طرف‌داران جنگ كمتر و طرف‌داران صلح بیشتر بودند. به‌عبارت‌دیگر می‏گفتند: این شما بودید كه معاویه را جسور و گستاخ كردید كه بدون اعتنا به كسی و بی‌قید‌و‌شرط، مقاصد شوم خود را انجام دهد و اگر صلح با آن شرایط انجام شده بود، معاویه برحسب عرف و عادت ناچار بود پای قولی كه داده و عهدی كه كرده بایستد و شرایط صلح را رعایت كند.

 

در‌حالی‌كه در عصر امام­حسین(علیه السلام) ‏ دیگر احتمال آنكه بنی‏امیه - آن­هم ناپاكی مثل یزید -  به قول و عهد خود وفا كند، از میان رفته بود و همه، آنها را به عهدشكنی و خیانت و قتل بی‌گناهان و كشتن رجال به‌طور محرمانه و آشكار شناخته بودند و قیام علیه آنها را لازم می‏دانستند.

پس همان طور كه قیام امام­حسین(علیه السلام) ‏ برای اسلام، نافع و نجات‌بخش گردید روش امام­حسن(علیه السلام) ‏ نیز باعث بقای دین و حفظ مصالح مسلمین شد. اگر امام مجتبی(علیه السلام)  یك‌تنه با یاوران كم در آن شرایط و احوال قیام می‏كرد، خونش بی‌ثمر به هدر می‏رفت و دست بنی‏امیه در محو اسلام بازتر می‏شد؛ در این صورت اثری بر آن قیام مترتب نمی‏گشت.

نويسنده: 
کليد واژه: