در قرآن مجید، ماده «ق س ط» مكرر آمده است؛ ازجمله در آیه:
مفاد آیه این است: فرستادن پیامبران با دلایل و نشانىها و نازل كردن كتاب و میزان، براى برپایى و قیام مردم به قسط و عدل است. اگرچه ظاهر این است كه از قسط، معناى عام و عدل كلى و مطلق اراده شده است؛ ولى در آوردن كلمه قسط بهجاى عدل، شاید این عنایت باشد كه خواننده و شنونده به نصیب به عدل و حق و نظم اقتصادى، و اهمّیت مداخله آن در قیام اجتماع به عدل متوجّه گردد.
ضمناً به این نكته هم باید توجّه داشت كه مكتب انبیا در اعصارى كه تعادل مالى و اقتصادى در برقرارى جامعه به عدل مؤثر شناخته نمیشد، آن را پیشنهاد كرده و هدف فرستادن پیامبران و وحى و تعالیم و برنامه و كتاب بر آنان، نظم مالى و اقتصادى را نیز متضمن میباشد.
چون عدل مطلق، بدون تعادل مالى و نظم اقتصادى محكم و برنامه صحیح در تولید و توزیع حاصل نخواهد شد.
در آیه دیگر میفرماید:
«بگو پروردگار من فرمان به قسط داده است».
كه از این آیه نیز یا معناى عدل عام و مطلق مراد است، یا خصوص تقسیم و توزیع به نصیب حق و عدل.
و ازجمله این آیه است:
در این آیه نیز ظاهر این است كه از قیام خدا به قسط، همین اراده شده است كه همه چیز را طبق حكمت، به نصیب معین و به مقدارى كه لازم باشد، آفریده است:
نموده خلق، هر چیزى كه باید |
|
جهان آراسته، آنسان كه شاید |
و در آیاتى دیگر مانند:
«و اگر میترسید كه مبادا درباره یتیمان مراعات عدل و داد نكنید...».
و آیه:
«و هر چیز را به ترازوى عدل و انصاف بسنجید».
محتمل است كه عدل در امور مادى و مالى و قابلتوزیع و تقسیم، اراده شده باشد، چنانكه در مثل آیه:
«در راه خدا پایدار و استوار بوده و گواه عدالت و درستى باشید».
و آیه:
«اینها درستتر و محكمتر است نزد خدا».
و آیه:
«و اگر حكم كردى بین آنها به عدالت حكم كن».
ظاهر این است كه عدل در حكم اراده شده است.