سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

نتیجه

اگرچه سخن طولانى شد، به‌هر‌حال از مجموع مطالب گذشته و سخنان علما و لغت‌شناسان و تحقیقاتى كه در معناى عدل و قسط و ابعاد متعدد آن شد، چنین نتیجه گرفته می‌شود:

اوّلا: برحسب لغت، اگرچه عدل و قسط مترادف نیستند، هركجا یكى از این دو واژه به‌تنهایى در گفتارى باشد، به مطلق عدل و عدل مطلق و ابعاد متعدد آن دلالت دارد.

 

اگرچه به‌نصّ علماى ادب، استعمال هر یك از این دو كلمه به‌جاى یكدیگر، خصوصاً كاربرد لفظ قسط به‌جاى كلمه عدل، مجاز بوده و حقیقت نمی‌باشد؛ امّا دلالت این دو لفظ بر مطلق عدل و قسط، وقتى به‌تنهایى در كلامى باشند، قابل انكار نیست. مگر اینكه قرینه‌اى بر اراده معناى خاصى وجود داشته باشد كه دراین‌صورت به قرینه، آن معنا اخذ می‌شود (نظیر استعمال لفظ عام در معناى خاص).

همچنین ظلم و جور نیز اگر منفرداً در كلامى بیایند و قرینه‌اى نباشد، هركدام بر مطلق وضع شىء در غیرموضع دلالت می‌نمایند، كه تصرف در ملك غیر، بدون رضایت او، تجاوز از حدّ، ظلم حاكم، ظلم به نفس و عدم استقامت از مصادیق آن می‌باشند. هرچند ظلم در مطلق وضع شىء در غیرموضع خود ظاهر است.

امّا «جور» در خصوص معناى جور حاكم، شاید ظاهرتر باشد و بدون قرینه‌اى كه دلالت بر اراده مطلق ظلم كند، نمی‌توان آن را به كجروى و انحراف از حقّ و معانى دیگر تفسیر كرد.

امّا اگر عدل با قسط و ظلم با جور در یک كلام آمده باشند، قرینه است بر اینكه از هركدام معنایى دیگر اراده شده است و احتمال تأكید در عطف قسط به عدل یا عدل به قسط و همچنین عطف یكى از دو كلمه ظلم و جور به یكدیگر صحیح نیست.

ثانیاً: یگانه مكتبى كه به تمام ابعاد عدل و كیفیاتش نظر دارد

 

و می‌تواند عدل مطلق و همه‌جانبه را برقرار سازد، مكتب اسلام است.

ثالثاً: یكى از مواد مهم برنامه نظام امامت كه نظام تمام عیار اسلام و مجرى اهداف و عدالت اسلام است، استقرار قسط و عدل مطلق است كه این نظام عهده‌دار آن می‌باشد و بایستى در راه تحقق عدالت، به معانى وسیعى كه دارد، هرچه ممكن است و قدرت دارد، كوشش و تلاش نماید و این ماده چنان مهم است كه بیشتر مواد برنامه نظام امامت را تحت‌الشعاع قرار داده است.

بیشتر انتقاداتى كه از نظام‌هاى دیگر شده و می‌شود، براساس همین ماده است و بزرگ‌ترین دلیل بر بطلان آن نظام‌ها و اینكه اولیاى آنها غاصب و متجاوزند، فقدان همین ماده است.

این هدف اگرچه به‌طوركامل و مطلق در زمانى كه حضرت پیغمبر و حضرت على‘  رسماً عهده‌دار حكومت اسلامى بودند، به‌واسطه عدم اجتماع شرایط محقق نشد و در اعصار سایر ائمه معصومین(علیهم السلام)   هم امكاناتى نبود؛ امّا همان مدت كوتاه زمامدارى رسمى پیغمبر(ص) در مدینه ـ بعد از هجرت ـ كه آغاز تشكیل حكومت رسمى اسلام بود، و همچنین زمامدارى حضرت على(علیه السلام)    و قیام تاریخى سیدالشهداء(علیه السلام)    و سیره تمام ائمه طاهرین(علیهم السلام)  كه مسئولیتى  را در حكومت زمامدارى غاصب غیرعادل قبول نكردند و مبارزه منفى را ادامه دادند، جهت نظام امامت را معین كرد و به مردم فهماند كه آن

 

نظام‌هایى كه غاصبان به‌وجود آورده‌اند، در جهت عدالت و مساوات و برادرى و برابرى اسلامى قرار ندارد.

علاوه‌بر‌اینكه روش ائمه (علیهم السلام)  برنامه امامت و جهت آن را تعیین كرد، هر مسلمان را مكلف كرد تا به هر نظامى كه در خلاف این جهت باشد، معترض باشد و الغاى آن را خواستار گردد. در احادیث متواترى كه اهل‌بیت (علیهم السلام)  حكومت حقّ و عدل را به زمامدارى حضرت مهدى(علیه السلام)     نوید داده‌اند، با‌تكیه‌به این امتیاز كه «زمین را پر از عدل و قسط مى‌نماید»، به‌طور‌صریح دخالت عدالت در نظام امامت و مأموریت بزرگ و جهانى حضرت مهدى# را براى استقرار عدل جهانى اعلام فرموده‌اند.

از نظر روانى، این اعلام و این منطق و این آینده‌نگرى در انسان، یك حالت شدید تنفر از ظلم و ستم و دوستى و خواهش عدل و قسط به‌وجود می‌آورد كه هیچ‌چیز جز عدالت و قسط او را قانع نمی‌سازد.

براساس این بررسى‌ها و توضیحات به اصل مطلب مورد نظر؛ یعنى شرح و تفسیر احادیث «یَمْلاَُ الاَْرْضَ عَدْلاً وَقِسْطاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً»[1] می‌پردازیم و نتیجه می‌گیریم كه عطف قسط به عدل و ظلم به جور، به ملاحظه این است كه تمام ابعاد عدل را در یك آینده درخشان و فرصت مناسب كه نظام امامت استقرار كلى و تمام پیدا

 

می‌كند و حكومت جهانى اسلام، در هر قاره و منطقه، سراسر گیتى را فرا می‌گیرد، نوید می‌دهند.

اگرچه «یَمْلاَُ الاَْرْضَ عَدْلا كَما مُلِئَتْ ظُلْماً» هم این معنا را افاده می‌نماید؛ امّا در جمله «یَمْلاَُ الاَْرْضَ عَدْلا وَقِسْطاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً» كه عدل در برابر جور و قسط در مقابل ظلم قرار گرفته است و قسط به عدل، و ظلم به جور عطف شده است، باتوجّه‌به اینكه در عطف باید از كلمه معطوف معنایى غیر از معطوف‌علیه اراده شده باشد، استفاده می‌شود كه در این دو جمله، مراد از عدل، عدل حاكم و عدل نظام و رژیم است و مراد از جور، جور نظام و حاكم است و مراد از قسط، تقسیم با عدل و توزیع امور مالى و قابل‌تقسیم بر اساس عدل بوده، و مراد از ظلم، نابرابرى در قسمت‌ها و نصیب‌هاست (به معانى دقیق و صحیح كه قبلاً توضیح داده شد).

بنابراین نباید كسى تصور كند عدل انبیا و عدل اسلام و عدلى كه در زمان ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)    به‌وسیله آن حضرت مستقر می‌شود، فقط عدل روبنایى، ناقص و یك‌بُعدى است یا اینكه مختص به یك اقلیم و منطقه و مملكت است كه از مرز یك كشور و یك جامعه تجاوز نكند.

چنان‌كه تذكّر داده شد، در بسیارى از این احادیث، چون قسط در برابر ظلم، و عدل در برابر جور قرار گرفته است، استفاده می‌شود كه

 

تمام ابعاد عدل در نظر است، هم عدل حاكم، هم عدل فكرى و عقیدتى كه زیربناى ابعاد نظام عدل است، هم عدل اقتصادى و مالى و تقسیم به عدل، و هم ابعاد دیگر كه اگر همه آنها برقرار شود، نقاط ضعف اقتصادى، مالى، سیاسى، اجتماعى، فكرى و موجبات واقعى نارضایتى و نگرانى و كینه و دشمنى مرتفع شده و جهانیان در صلح و آشتى و بى‌نیازى و حسن‌تفاهم باهم زندگى خواهند كرد.

این است زندگى ایده‌آل و شرافتمندانه و درخور شأن انسان، و این است آن مجتمعى كه انسان‌ها همیشه باید كوشش كنند تا خود را به آن نزدیك نموده و رسیدن به آن را نصب‌العین خود قرار دهند و آنى و لحظه‌اى از عشق به آن نظام و آرزوى آن غافل نباشند و تا می‌توانند فاصله‌هاى اجتماعى، فكرى، مالى و سیاسى را با آن نظام الهى و مجتمع مقدّس انسانى كم كنند و آن نظام عزیز و نهایى را معیار ارزش نظامات دیگر قرار دهند.

همه باید به‌سوى آن نظام بروند و آن را درك كنند و آن را بخواهند و منتظر آن باشند. روزى كه آن نظام جهان‌گیر گردد و جهان با دست پاك پاك‌ترین بندگان خدا اداره شود و نابرابرى‌ها و تبعیض‌ها برطرف گردد و نعمت‌هاى الهى به عدل و براساس معیارهاى الهى و اسلامى توزیع و تقسیم گردد. همه‌چیز و همه مواد و مواهب مادى و معنوى، مطابق و برابر تقاضا عرضه شود و در حكومت به هوى و هوس

 

و استكبار و استضعاف و استثمار، خط بطلان و پایان كشیده شود و دست حكام و فرمانروایان خیانتكار و عیاش، از بیت‌المال و اموال عمومى و سرمایه‌هایى كه همگان در آنها حقّ دارند، كوتاه شود.

ترس، بیم، تملق و ستایش، نیایش و مدح و تعظیم، خم شدن و به ركوع رفتن در برابر حاكم لغو گردد و از امتیازات مادى، تجملات، تكبر، جلال و جبروت حكام اثرى باقى نماند. جمع زر و سیم، گنج نهادن، سرمایه‌دارى و انباشتن پول در بانك‌ها عیب و عار شود و پرستش خدا و اطاعت از نظامات الهى، بى‌هوایى و بى‌امتیازى، برادرى، برابرى، تواضع، فروتنى و كار و عمل افتخار گردد.

به امید آن روز و به انتظار آن روزگار جلو می‌رویم، كوشش می‌كنیم و اجتماع را هرچه اسلامى‌تر براساس عدل و نصیب به قسط می‌سازیم. ان شاء الله تعالى.

وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِاللهِ الْعادِلِ الْقائِمِ بِالْقِسْطِ، الْعَلِیمِ الْحَكِیمِ

وَآخَرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمِینَ

ششم جمادى‌الثانیه 1398

مطابق با 24 اردیبهشت 1357

 

 

[1]. کلینى، الکافى، ج1، ص338.

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: