هوشيارى و بيدارى ملّت اسلام، دشمنان را نگران ساخته و منافع استعمارگرانه آنها را سخت در خطر انداخته است، پس افراد مزدورى را استخدام كردهاند كه بر وحدت اسلامى و اتّحاد مسلمانان ضربه وارد كنند و مسلمانان را به خود مشغول، و از مسير ترقّى و حركت و جهاد خارج نمايند و مسائلى را طرح كنند كه موجب گمراهى افكار و حمله به عقايد و تاريخ و مقدّسات و قلب و تحريف حقايق باشد، تا فكر و قلم انديشمندان و علما و نويسندگان و گويندگان را متوجّه دفع شبهات و گمراهىها و جلوگيرى از انحراف افكار و دفاع از حقايق و عقايد و تاريخ و معارف گرداند، و از پرداختن به مسائل ديگر كه استعمار را بهسوى جهنم سقوط مىبرد، بازدارد.
آنان حتى به اسم توحيد و اتّحاد اسلامى و دعوت به ترك شرك و نفى غلوّ ـ و اينگونه الفاظ و مفاهيم كه مورد قبول هر مسلمان است ـ هر چند روز يك بار، آتش اختلافى را روشن مىنمايند، و پس از آنكه در اثر بيدارى مردم، آن آتش خاموش و آن نغمه فراموش شد، آتش ديگرى روشن، و نغمه تازهاى را ساز مىكنند.
بر مسلمانان است تا اين صداها و فريادهاى تفرقهانداز را از هر حلقومى كه بلند شود، ساكت كنند، و كلام حكمت نظام
اميرالمؤمنين(علیهالسلام) را درنظر گرفته تا مانند «اتّبَاعُ كُلِّ ناعِق[1]؛ از هر صدايى پيروى كردن» نشوند و مفاهيم و الفاظ و اصطلاحات و برنامههاى اسلام را از راههايى كه صحّت آن تضمين و به گواهى رهبر اسلام رسيده، فراگيرند.