پنجشنبه: 9/فرو/1403 (الخميس: 18/رمضان/1445)

اسرار صلح حضرت مجتبی‌‌(علیه‌السلام)

یكی از تعالیم مهمّ اسلام ـ‌ كه در جبهه برنامه‌های اسلامی، درخشان و هویداست ـ دعوت به صلح و كوشش برای رفع اختلافات و اصلاح ذات‌البین است.

قرآن می‌فرماید:

﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُو ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ كافَّةً﴾؛[1]

«ای افراد باایمان، همگی در فرمانبری حق وارد شوید».

 

و نیز می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَویْكُمْ﴾؛[2]

«منحصراً افراد مؤمن بایکدیگر برادرند، پس بین برادرانتان سازش برقرار سازید».

و در جای دیگر اشاره كرده است:

﴿وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ﴾؛[3]

«سازش، بهتر است».

و از پیامبر اكرم‌(ص)  نقل است که فرمود:

«صَلاحُ ذاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عامَّةِ الصَّلاةِ وَالصِّیامِ»؛[4]

«آشتی دادن دو نفر، از نماز و روزه یک سال بهتر است».

اگرچه جنگ و جهاد یكی از احكام مهمّ اسلام است، ولی هرگز بالذّات وبالاصالة مطلوب نبوده، و به‌لحاظ یك ضرورت اجتناب‌ناپذیر، و به‌عنوان وسیله اصلاح اجتماعی و عدالت و در راستای اهداف سیاسی اسلام، و احقاق حق و ابطال باطل تشریع شده است.

 

﴿وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذینَ كَفَرُوا السُّفْلی وَ كَلِمَةُ اللهِ هِی الْعُلْیا﴾؛[5]

« سخنِ کافران را پست قرار داد و سخن خداوند برتر است».

جهاد، عبادت و اطاعت خداست؛ زیرا جهاد وسیله‌ای است برای آزادی انسان‌ها، برای برداشتن یوغ استعمار ستمكار از گردن افراد، و برای وارد كردن همگان در حكومت خدا و لغو حكومت مردم بر مردم كه معانی عالی و ارزندة آن در عبارت «جهاد فی سبیل الله» خلاصه شده است.

جهاد، جنگ و كوشش برای پیشبرد نقشه‌های نجات‌بخش اسلام است. جهاد برای نجات ضعفا و ستمدیدگان، برای دفع استثمار اقویا، برای آزادی انسان‌ها، برای برقراری نظم صحیح و عادلانه، برای اعلام تساوی حقوق، برای زندگی و اجتماع هرچه بهتر و انسانی‌تر است.

اسلام، جنگی كه برای پیدا كردن بازار كالاهای بازرگانان، برای استعمار، برای توسعه قلمرو یك كشور و فتح ممالك و جهانگیری، برای انتقام و كینه‌توزی، برای كسب شهرت و قهرمانی، برای بسط نفوذ یك دیكتاتور و غلبه یك ملّت بر ملّت دیگر باشد را محكوم كرده و

 

قهرمانان این جنگ‌ها را گمراه و جنایت‌كار و خائن و گناهكار می‌داند. بنابراین همه ما باید این آیه را سر مشق زندگی خود قرار دهیم:

﴿تِلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾؛[6]

«آن خانة آخرت است که آن را برای کسانی که در زمین، اراده برتری‌جویی و فساد ندارند، قرار می‌دهیم و سرانجامِ نیک، از آن پرهیزکاران است».

برطبق این آیه، هركس بخواهد رجحان و برتری بر كسی یا ملّتی داشته باشد، محكوم است.

به‌راستی‌كه سرانِ ملل و رهبرانِ حكومت‌های دنیایِ معاصر، چقدر به این‌گونه تعالیم اسلام نیاز مبرم دارند.

جهادی برای اسلام، مقدّس محسوب می‌شود كه برای دفاع از حقیقت و فضیلت، برای مقاصد و مصالح عموم، برای انحطاط حكّامی كه خود را مالك خلق و مطلق‌العنان و صاحب‌اختیار بدون شرط افراد می‌شمارند، باشد. هدف تمام مجاهدت‌هایی كه اولیای اسلام، در هر زمان و مكانی انجام دادند، این بوده كه آسایش و آزادی را برای بشر به ارمغان آورند و به یاری افراد مظلوم و محروم بشتابند.

 

پس با این شرح و تفسیر، مجاهدت در راه اسلام كاری نیست كه كسی بتواند آن را با نیروی هوای‌نفس و احساسات، و برای فرونشاندن آتش خشم و غضب آغاز كند.

گاهی وجود شرایط و مقتضیات و عدم موانع این تكلیف را منجّز و حتمی می‌کند و گاهی عدم وجود شرایط و مقتضیات، مانع از تنجّز یا توجّه این تكلیف می‌گردد.

هرگز نمی‌توان خون كسی را ریخت و به مال و جان كسی تعرّض كرد؛ مگر در جاهایی كه به ناچار، عقل و شرع انجام چنین اعمالی را قاطعانه اجازه دهد.

اساس همه جنگ‌هایی كه در عصر ما بین ملل جریان دارد ـ اعمّ از جنگ سرد و گرم، جنگ‌های تبلیغاتی و انتخاباتی و حزبی، جنگ‌های اقتصادی و تجاری و مبارزه‌ها و رقابت‌هایی كه دولت‌ها، كارتل‌های صنعتی و همه‌وهمه باهم دارند ـ مقاصدِ پستِ مادّی و حیوانی و ارضای غریزة حبّ جاه و مال و شهوات و به‌ دست آوردن پیروزی‌های مادّی و نظامی و اقتصادی را دنبال می‌كند. بنابراین، چنین جنگ‌هایی، نقطة انتهایی ندارند و بین هر گروه و جمعیّتی كه باشد، با شرافت انسانی سازشی ندارد.

در اسلام، همه این مبارزات كه باعث گرفتاری بشر، و اساس گناه و ظلم، و مایه استبداد و خیانت شمرده می‌شود، ممنوع است. مسلمانان

 

باید با همه این مسائل نیز مبارزه نمایند و مبارزه آنان به مقاصد كثیف، آلوده نشود و به این آیه صریح و محكم قرآن، ایمان داشته باشند كه:

﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْكَبِیرُ﴾؛[7]

«آن به‌این‌دلیل است که خداوند حق است و هرچه غیراو را می‌خواهند باطل است و خداوند بلندمرتبه و بزرگ است».

باری، نكته دیگر در حكم جهاد این است كه چون جهاد برای تحقّقِ اهداف اسلام و دفاع از حریم فضلیت و آزادی و نوامیس الهی است، تا وصول به این اهداف، لازم و منجّز است. پس از تشكیل مدینه فاضله انسانیّت و جامعه اسلامی و یكپارچه شدن جهان بشری و برداشته شدن فاصله‌های جغرافیایی و تبعیض‌های گوناگون در سایه تعالیم اسلام، موضوع و زمینه جهاد از بین می‌رود؛ درحالی‌كه اساس زندگی اجتماعی تا ابد همان اجتماع فاضل بوده و احكامی مانند احكام عبادات و معاملات و مناكحات ثابت خواهد بود.

بنابراین، جهاد به‌منزلة وسیله تأمین و تحصیل اهداف اسلام، نیروی دفاع و نگهبان جامعه اسلامی است و مقصود بالاصالة سایر احكام و به اصطلاح علما، جهاد، تكلیف و واجب للغیر است.

 

نتیجه مطلب اینكه باید در صلح و سازش و جنگ و جهاد، هدف را در نظر گرفت. اگر مقصد، مقدّس و انسانی وشرافتمند باشد، صلح یا جهادی كه برای آن انجام می‌گیرد، مقدّس و شرافتمندانه است.

ما دراینجا نمی‌خواهیم و نمی‌توانیم در اسرار جنگ‌ها و صلح‌های اولیای دین وارد شده، از آن شرحی بنویسیم؛ زیرا علاوه‌برآنكه خود را لایق نمی‌دانیم، این رشته سر دراز دارد؛ ولی به‌طور بسیار فشرده، عرض می‌شود كه سیری اجمالی در تاریخ غزوات ومعاهدات رسول خدا‌(ص)  و صلح‌هایی كه بین آن حضرت و كفّار واقع شد و همچنین مطالعه مختصری از تاریخ فداكاری‌ها و جانبازی‌ها و مجاهدت‌های علی‌‌(علیه‌السلام) در میادین جهاد، و روش و برنامه‌های جنگی آن حضرت، ما را به این حقیقت راهنمایی می‌كند كه جنگ‌هایِ مقدّسی كه آنان می‌كردند از جنگ‌های عادی‌ای كه برای اهداف مادّی واقع می‌شود، جدا بود و غرض آن بزرگواران ادای تكلیف، و تقرّب به خدا بوده است.

بنابراین می‌بینیم كه دلاوران میادین جهاد را بندگان زاهد و خداپرست و صاحبان دل‌های لبریز از محبّت و عدالت و انسان‌های بشر دوستی تشكیل می‌دهند كه حتّی به آزار مورچه‌ای راضی نمی‌شوند. و این سخن پر از حقیقت و عدالت علی(ع) راهنمای آنهاست:

 

«وَاللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ»؛[8]

«به خدا قسم اگر هفت اقلیم جهان را با آنچه در زیر آسمان‌های آن است به من ببخشند تا اینکه خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از دهان مورچه بیرون بکشم، این کار را نمی‌کنم».

اینان در میادین جهاد درحالی‌كه شمشیر به‌دست گرفته بودند، از كشتن و كشته شدن باكی نداشتند.

اولیای اسلام همانند حضرت علی‌‌(علیه‌السلام) همیشه از جنگ و خون‌ریزی پرهیز می‌كردند؛ تا ‌حدّی ‌كه به كسی كه می‌دانست قاتلش است، احسان می‌كرد و اندیشة آزار او را نمی‌کرد و همیشه سفارش می‌كردند كه با او مدارا كنند و در طعام و آب بر او سخت‌گیری نكنند و از غذایی كه خود میل می‌فرمود، برایش می‌فرستاد.

به راستی علی‌‌(علیه‌السلام) قهرمان این غزوات و مرد میادین جهاد فی سبیل الله بود.

آری علی‌‌(علیه‌السلام) برای كظم غیظ و گرفتن انتقام شمشیری نزد و هرگز برای كسب شهرت و معروف شدن نبردی انجام نداد و یگانه سرباز

 

فداكار و جانباز اسلام بود، كه جبرئیل در مدح او گفت:

«لاسَیْف إِلّا ذُوالْفَقارِ وَلا فَتی إِلّا عَلیّ»؛[9]

«هیچ‌شمشیری مانند شمشیر ذوالفقار و هیچ‌جوانی همچون علی‌‌(علیه‌السلام) نیست».

مردی كه به ‌دستِ خیانتكارِ شقی‌ترین خلق، ضربت خورد و از زندگی دست شست، كسی بود كه همیشه از به‌ناحق ریخته شدن خون انسان‌ها، ناراحت می‌شد و می‌فرمود:

«یَابَنی عَبْدِالْمُطَّلِبِ لا أَلْفیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ دِماءَ الْمُسْلِمینَ خَوْضاً تَقُولُون: قُتِلَ أمیرالمُؤمِنین. أَلا لاٰ تَقلتُلَنَّ بی اِلّا قاتِلی ... و لاٰ یمثّل بِالرَّجُلِ فَإِنّی سَمِعْتُ رَسُول اللهَ یَقُولُ: إِیّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ»؛[10]

«ای فرزندانِ عبدالمطلب، مبادا پس از من دست به خون مسلمانان فرو برید و بگویید امیرمؤمنان کشته شد و به بهانة انتقام خون من در خون مسلمانان غوطه ‌خورید، بدانید جز قاتلِ من کسی دیگر را نکشید و مبادا او را مثله نمایید؛ به‌درستی‌که من از رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: از مثله‌کردن دوری گزینید».

این خاندان، در صلح و آشتی و جنگ و جهاد، یك هدف داشتند و آن، اطاعت خدا، و هدایت و نجات بندگان خدا و اعتلای كلمة خدا بود.

پس از بررسی این مطالب، صلح امام حسن‌‌(علیه‌السلام) را تا حدود آگاهی و بینش خود بررسی می‌كنیم و دریافت پاره‌ای از اسرار آن را وجهه همّت می‌سازیم و از خداوند، طلب یاری و هدایت می‌كنیم.

بدیهی است نگارش در مورد این مطلب، موضوعی نیست كه حقّ آن، درضمن یك یا چند مقاله ادا گردد. این موضوع بسیار گسترده است و با تاریخ صدر اسلام و تاریخ زندگی علی‌‌(علیه‌السلام) و آزمایش‌هایی كه از امّت اسلام شد، ارتباط دارد و راجع به آن كتب مستقلّی نگارش شده است. ولی:

آب دریا را اگر نتوان کشید                هم به‌قدر تشنگی باید چشید

 

[1]. بقره، 208.

[2]. حجرات، 10.

[3]. نساء، 128.

[4]. نهج‌البلاغه، نامة 47 (ج3، ص76)؛ کلینی، الکافی، ج7، ص51؛ مغربی، دعائم‌الاسلام، ج2، ص349؛ صدوق، ثواب‌الاعمال، ص148.

[5]. توبه، 40.

[6]. قصص، 83.

[7]. حج، 62.

[8]. نهج‌البلاغه، خطبه 224 (ج2، ص218).

.[9] کلینی، الكافی، ج8، ص110؛ فتال نیشابوری، روضة‌الواعظین، ص128؛ مفید، الارشاد، ج1، ص87؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج3، ص82؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص71.

[10]. علی‌‌(علیه‌السلام) ملاحظه فرموده بود كه چگونه به اتّهام شركت در قتل عمر، خون سه نفر را ریختند و به ‌اسم خونخواهی عثمان، ده‌ها هزار نفر را به كشتن دادند. بنابراین برای اینكه موضوع قتل آن حضرت، دستاویز قتل و اتلاف نفوس و خروج از قوانین اسلام، در قصاص نشود، چنین دستور داد. درود ما و همه مردم عدالت‌خواه بر آن پیشوای دادگر داد گستر. نهج‌البلاغه، نامه 47 (ج‌3، ص77)؛ طبری، تاریخ، ج4، ص114؛ فتال نیشابوری، روضة‌الواعظین، ص137؛ مجلسی، بحارالانوار، ج42، ص246، 256 ـ 257.

موضوع: 
نويسنده: