آن حضرت، امامِ نهم، از امامان دوازدهگانه است كه پيامبر(ص)
برحسب روايات متواتر، آنان را به امامت معرفي كرده و امّت را به رهبري ايشان بشارت داده است.[1]
در اخلاق كريمه و صفات پسنديده و علم و معرفت و دانش و زهد و تقوا، وارث اجداد بزرگوار و در عظمت و جلالت زبانزد خاصوعام بود و شخصيّتهاي بزرگ علمي و ديني در برابر او خاضع و فروتن بودند.
محدّثان بزرگ و علماي عاليقدر، افتخار كسب علوم از آن حضرت را داشته و در دشوارترين مسائل علمي او را حلاّل مشكلات مييافتند.
عليّ بن جعفر ـ که از مشايخ و مؤلفان بزرگ و علماي بنيهاشم و علويّين بود؛ از محضر پدرش حضرت صادق(علیهالسلام) و برادرش موسي بن جعفر(علیهماالسلام) و برادرزادهاش حضرت رضا(علیهالسلام) كسب علم كرده و به جلالت و فقاهت و دانش مشهور بود ـ وقتي كه عمرش در حدود هشتاد سال بود و عمر شريف امام جواد(علیهالسلام) از پانزده سال شايد تجاوز نكرده بود، به امامت ايشان معترف بود؛ بهحدّيكه دست آن حضرت را ميبوسيد و ميفرمود: «أنَا لَهُ عَبْدٌ؛ من بنده او هستم».[2]
روايات بسيار در فضايل و كرامات و نصوصي كه دلالت بر امامت آن
حضرت ميكند، وجود دارد.[3]
با اينكه مدّت زندگي امام جواد(علیهالسلام) ديري نپاييد؛ و عمر شريفاش به بيست و شش سال نرسيد، علوم بسيار از آن بزرگوار صادر شد و مجالس بحث و مناظراتي بين آن حضرت و علماي بزرگ آن زمان صورت ميگرفت؛ مانند مناظره علمي و مباحثهاي كه با يحيي بن اكثم قاضي القضاة، در حضور مأمون ـ خليفه عباسي ـ و جمعي از بنيعبّاس و ديگران فرمود؛ و در پاسخ به سئوال او، شقوق آن را چنان بيان كرد كه قاضي القضاة، حيران و خجل گشت، و حكم تمام آن شقوق را بيان فرموده؛ سپس از يحيي ـ طبق پيشنهاد مأمون ـ مسئلهای پرسيد كه از جواب آن عاجز گرديد و حلّ آن مسئله را از شخص امام(علیهالسلام) درخواست كرد و حضرت پاسخ فرمود و بر همه بنيعبّاس واضح شد كه طبق گفته مأمون، آن حضرت با وجود كمي سن، افضل و اعلم از همه علماست و خداوند متعال او را به اين فضيلت و كمال مزيّن كرده است.[4]
ازجمله مناظرات و مباحثات آن حضرت، مباحثهاي است كه برحسب روايت ابن شهرآشوب از كتاب الجلاء والشفاء در سنّ هشتسالگي با جمعي از دانشمندان فرمود و مسائل مشكل آنها را بهطور علمي پاسخ داد.[5]
[1]. اين روايات، برحسب استقصای ناقص حقير، از دويست و هفتاد متجاوز است.
[2]. کلينی، الكافي، ج1، ص322؛ مجلسی، بحارالانوار، ج47، ص266؛ ج50، ص36؛ مامقانی، تنقيحالمقال، ج2، ص272 ـ 237؛ خوئی، معجم رجالالحديث، ج12، ص314 ـ 318.
[3]. ر.ك: کلينی، الكافي، باب «الاشارة و النص علي ابي جعفر الثاني(علیهالسلام) »؛ ج1، ص320 ـ 323 و باب «مولد ابيجعفر محمّد بن علّي الثّاني×»، کلينی، الکافی، ج1، ص492 ـ 497.
[4]. شرح اين مجلس ِمناظرة تاريخي و بينظير، در كتب معتبر اهلسنّت مانند: الصواعقالمحرقه (هيثمي، ج2، ص597 – 598)، الاتحاف بحبالاشراف (شبراوي،ص350 – 355)، نورالابصار (شبلنجي، ص161)، تذكرةالخواص (سبط ابنجوزي، ص321) و... نقل شده و در كتب شيعه نيز مانند: مناقب آل ابىطالب، (ج3، ص488 ـ 489)، الارشاد (مفيد، ج2، ص281 ـ 289)، اعلامالورى (طبرسي، ج1، ص101 – 105) و كشفالغمه (اربلي، ج3، ص146ـ 148) و بيش از صدها كتاب حديث و تراجم و تاريخ آمده است.
[5]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج3، ص489 ـ 490.