جمعه: 10/فرو/1403 (الجمعة: 19/رمضان/1445)

پرچم‌دار و قهرمان نمونه جنگ بدر

پرچم‌دار و علم‌دارِ رسول خدا‌(ص) در جنگ بدر علی‌‌(علیه‌السلام) بود.[1]

ابن سعد در الطبقا‌ت‌الکبرى از قتاده روایت می‌كند كه: صاحب لِواء رسول خدا‌(ص) در روز بدر و در هر جنگ دیگر، علی بن ابی‌طالب‌‌‌(علیه‌السلام)

 

بود.[2] طبری در تاریخِ خود نقل كرده است كه، صاحبِ لواء رسول الله‌(ص)، علی بن ابی‌طالب‌‌(علیه‌السلام) و صاحب رایَتِ (پرچم) اَنصار، سَعْدِ بْنِ عُباده بود.[3]

قهرمان و یگانه مجاهد و فداكارِ این غزوه و غزواتِ دیگر، امیرالمؤمنین‌‌(علیه‌السلام) بود. بااینكه هنوز سنّ آن حضرت به بیست نرسیده و پیش از این غزوه در جنگ و نبرد دیگری شركت نكرده بود، مردانگی‌ها و شجاعت‌هایی كه از او ظاهر شد، از افراد باسابقه و رزمندگان و مردان سالخورده ظاهر نگشت. سهم آن حضرت در این میدانِ جهاد، از لحاظ عددِ كسانی كه مجاهدان اسلام، از مشركین كشتند تقریباً برابر با سهام دیگران شد.[4] طبق روایتِ الارشاد، سی و شش نفر از نامداران مشركین، به اتّفاق اَقوال، به دست امیرالمؤمنین‌‌(علیه‌السلام) كشته شدند؛ به‌جز گروهی دیگر كه در قاتلان آنها اختلاف شده، و غیر از كسانی كه آن حضرت با دیگران در قتلشان شركت داشت.[5]

آیه: ﴿هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فی رَبِّهِمْ﴾؛[6]

 

«این دو [گروه] دشمنان یكدیگرند كه دربارة پروردگارشان باهم ستیزه می‌كنند».

در مورد مبارزه حضرت علی‌‌(علیه‌السلام) با وَلید بن عُتْبه؛ و حمزه با عُتْبه؛ و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب در این غزوه نازل شد.[7]

معاویه گفت: «علی را در این غزوه دیدم مانند شیر، هیچ‌كس در نبرد با او ایستادگی نمی‌كرد، مگر آنكه او را می‌كشت؛ و بر چیزی نمی‌زد مگر آنكه آن را پاره می‌ساخت.[8]

طبری روایت می‌كند: وقتی علی‌‌(علیه‌السلام) اصحاب الویه را كشت، پیغمبر‌(ص)  گروهی از مشركین قریش را دید؛ به علی‌‌(علیه‌السلام) فرمود: «بر ایشان حمله كن!» علی‌‌(علیه‌السلام) بر آنها حمله كرد و آنان را متفرّق ساخت و «عمرو بن عبدالله جمحی» را نیز كشت. سپس رسول خدا‌(ص)  جماعت دیگری از مشركین را دید؛ باز به علی‌‌(علیه‌السلام) فرمان حمله داد. علی‌‌(علیه‌السلام) حمله كرد و آنها را نیز متفرّق ساخت و «شیبة بن مالك» را كشت.

جبرئیل گفت: «یا رسول الله! به‌درستی‌كه هرآینه این است مساوات».

 

 پیغمبر‌(ص)  فرمود:

«إِنَّهُ مِنّی وَأَنَا مِنْهُ»؛

«علی از من است و من از او هستم».

جبرئیل گفت:

«وَأَنَا مِنْكُما»؛
«من هم از شما هستم».

در این هنگام، این صدا شنیده شد:

«لا سَیْفَ إِلّا ذو الْفَقارِ وَلافَتی إِلّا عَلِیٌّ»؛[9]

در غزوه بدر بود كه جبرئیل، میكائیل و اسرافیل، هریك با گروه خود از فرشتگان، هنگامی‌كه علی‌‌(علیه‌السلام) برای آوردن آب برای پیغمبر‌(ص) و اصحاب رفته بود، ادای احترام كرده و سلام كردند.[10]

سیّد حمیری در این اشعار به این فضیلت اشاره كرده است:

اُقْسِمُ بِاللهِ وَآلائِهِ
إِنَّ عَلِیّ بْنَ أَبی‌طالِبٍ

 

 

وَالْمَرءُ عَمّا قالَ مسْؤُولٌ
عَلَی التُّقی والبِرُّ مَجْبُولٌ[1]

 

 
 

[1]. «به خداوند و نعمت‌هایش قسم یاد می‌کنم که هرکس نسبت به گفته خویش مسئول است، به‌درستی‌که طینت علی بن ابی‌طالب بر تقوا و نیکی سرشته شده است».

وی به خداوند و نعمت‌هایش قسم یاد می‌كند كه هركس نسبت به گفته خویش مسئول است و به‌درستی‌كه طینت علی بن ابی‌طالب‌‌(علیه‌السلام) بر تقوا و نیكی سرشته شده است. تا آنكه می‌گوید:

ذاكَ الَّذی سَلَّمَ فی لَیْلَةٍ
میكالُ فی أَلْفٍ وَجَبْریلُ فی
 

 

عَلَیْهِ میكالُ وَجبْریلُ
أَلْفٍ وَیَتْلُوهُمُ سرافیلُ
[12]
 

 
 

[1]. ابن‌هشام، السیرة‌النبویه، ج1، ص612ـ 613؛ هیثمی، مجمع‌الزوائد، ج6، ص92 ـ 93.

[2]. ابن‌سعد، الطبقات‌الکبری، ج‌3، ص16.

[3]. طبری، تاریخ، ج2، ص138.

[4]. ر.ك: ابن‌هشام، السیرة‌النبویه، ج1، ص708 – 716.

[5]. مفید، الارشاد، ج1، ص70 ـ 72.

[6]. حج، 19.

[7]. بخاری، صحیح، ج5، ص6 ـ 7؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج8، ص246؛ فرات کوفی، تفسیر، ص271 ـ 272؛ طبری، جامع‌البیان، ج17، ص172ـ 173؛ واحدی، اسباب‌النزول، ص231؛ طبرسی، مجمع‌البیان ج7، ص139.

[8]. ابونعیم اصفهانی، حلیة‌الأولیاء، ج9، ص145؛ فیروزآبادی، فضائل‌الخمسه، ج2، ص316 – 317.

[9]. طبری، تاریخ، ج2، ص197.

[10]. ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص337؛ طبری، ذخائرالعقبی، ص68؛ ابن‌دمشقی، جواهرالمطالب، ج1، ص91؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج10، ص421.

[11]. «به خداوند و نعمت‌هایش قسم یاد می‌کنم که هرکس نسبت به گفته خویش مسئول است، به‌درستی‌که طینت علی بن ابی‌طالب بر تقوا و نیکی سرشته شده است».

[12]. «او آن كسی است كه در یك شب بر او میكائیل و جبرئیل درود فرستادند; میكائیل همراه با هزار ملك و جبرئیل هم با هزار ملك; كه اسرافیل به دنباله آنها آمد». طوسی، الامالی، ص197 ـ 198؛ طبری، بشارةالمصطفی، ص94 ـ 95؛ اربلی، کشف‌الغمه، ج2، ص‌18 ـ 19.

موضوع: 
نويسنده: