هرچه بر عمر جهان بگذرد، اعجاز قرآن ظاهرتر و عظمت و بزرگي آن بيشتر نمودار ميگردد.
قرآن يكصدوچهارده معجزه باقيه است و خداوند معجزهبودن هريك از آنها را بهوسيلة وحي الهي اعلام و از خواص و عوام دعوت فرموده
است که:
«و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرديم شك داريد، پس ـ اگر راست ميگوييد ـ سورهاي مانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را ـ به جز خدا ـ فرا خوانيد».
چهارده قرن است كه هزاران مرد برجسته و برترين نوابغ فنّ ادب و قهرمانان ميدان سخن و خطابه و نظم و نثر از عرب و عجم، مسيحي و مسلمان و ملّيتهاي ديگر، كه نامشان در تاريخ به ثبت رسيده است، در صفحه تاريخ اعلام ادب عربي ظاهر شده، و اين اعلان رسمي خداوند را در قرآن خوانده و شنيدهاند؛ ولي هيچيك از آنان نه در خود و نه در ديگران توانايي اين كار را نديدهاند؛ و قرآن را مافوق كلمات بلغا و فصحاي بشر يافتهاند.
در بشر، غريزهاي به نام «حبّ شهرت و نامجويي» وجود دارد. هركس ميخواهد نام و آوازهاش جهان را فرا گيرد و نامش بر سر زبانها باشد و شهرتش از ديگران بيشتر شود و از همرديفان خود سبقت گيرد و شهرت و معروفيّت بيشتري پيدا كند، ميكوشد تا
بهگونهاي، برتري خود را به نمايش گذارد. تفوّق و پيشرفت بشر در صنعت و ادب و هنر را بايد مديون اين غريزه دانست.
اين غريزه را اعراب عصر پيغمبر(ص) و ديگران از آن عصر تا زمان ما دارا بودهاند؛ و بازار مسابقات ادبي در بين اعراب دوران جاهليّت و معاصر پيغمبر(ص) گرم بوده است؛ و افتخار و اشتهار، بيشتر نصيب كسي بود كه زيباترين قصيده را سروده و يا خطبهاي جذّاب بيان كرده و بر شهرت خود و قوم و قبيلهاش افزوده باشد.
پس چگونه شد كه از آن زمان تا حال كسي در مقام معارضه با قرآن برنيامد؟[2] و چرا هزاران تن از نوابغ جهان ادب و بلاغت، بهطور فردي يا جمعي در انديشه چنين كسب شهرت و بلندنامي برنيامدند؟
چرا تا حال كه نزديك به چهارده قرن است که از نزول آخرين كتاب الهي ميگذرد همچنان فرياد قرآن و نداي آسماني: ﴿قُلْ لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَايَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً﴾[3] در جهان بلند است؟
چرا باوجودآنكه برخي در مقام مبارزه با اسلام و كارشكني و جلوگيري از پيشرفت آن به هر اقدام ممكن و خطرناك، به جنگ و
خونريزي، نيرنگهاي سياسي، فتنه و آشوبگري و... دست زدهاند، امّا از نيروي ادب و بيان و از تلفيق حروف و الفاظ و كلمات ـ كه بعد از نيروي تفكّر آسانترين اعمال بشر است ـ استفاده نكردهاند و حجّت قرآن، برهان و معجزة باقيه اسلام را باطل نساختند؟!
پاسخ روشن است: چون از همان آغاز كار، كلام خدا را بر فراز آسمان و كلمات فُصَحا و بُلَغاي نامي را بر زمين و از آنهم فروتر ديدند و دانستند كه بندة عاجز و مخلوق محتاج، نميتواند با خداي توانا و خالق بزرگ جهان معارضه كند!
حقيقت شگفتانگيز است: پيامبر ارجمند اسلام(ص) براي اينكه هيچگونه برخوردي ميان او و كفّار واقع نشود، عذري براي آنها باقي نماند، قطره خوني از كسي نريزد و آتش جنگ و نبرد روشن نشود، به مردم مكّه و به تمام فُصَحا و بُلَغا و به جميع جنّ و انس، حاضر و غايب، اعمّ از معاصران و آيندگان ابلاغ كرد كه اگر همه، اجتماع كنند و به پشتيباني هم در آيند، نميتوانند مانند اين قرآن را بياورند.
چرا بااينكه اُمَراي كلام و قهرمانان صحنه سخنوري، شاهد و ناظر چنين ابلاغي بودند، در اين ميدان وارد نشدند و به شمشير متوسّل گرديدند؟!
آري، آنان ميدانستند كه شركت در اين مسابقه، جز رسوايي و شكست نتيجهاي نخواهد داشت.
رَدَّتْ بَلَاغَتُهَا دَعْوَى مُعَارِضِهَا |
|
رَدَّ الْغَيُورِ يَدَ الْجَانِي عَنِ الْحَرَمِ |
ناتواني و عجز بشر از آوردن كلامي مثل قرآن، اكنون چنان تثبيت و پابرجا شده كه مخالفان و دشمنان اسلام با شدّتِ مخالفت و با تمام اهتمامي كه در دشمني و جلوگيري از تحقّق مقاصد اسلام دارند، از معارضه با قرآن مأيوس و نااميد گرديدهاند و اگر قدرتهاي نيرومند استعماري و تبشيريِ مسيحي و يهودي و... اين كار را امكانپذير ميدانستند، بدان اقدام ميكردند. كساني كه با قدرت سياسي و مادّي خود، مسلمانان را تحت فشار گذارده، از اجراي احكام اسلام جلوگيري كرده و از هيچچيز مانند: قيام مسلمين و بهپاخاستن پرچم وحدت اسلامي و توحيد، هراسناك نيستند؛ اگر ميتوانستند از اين راه با اسلام مبارزه ميكردند و اين راه را كه در جهان معاصر مؤثّرتر و آسانتر است برميگزيدند؛ امّا همه دانشمندان، سخنشناسان، اساتيد و ادباي عربزبان شرقي و غربي اتّفاق دارند كه اين معارضه به جايي نميرسد و جز تثبيت بيشتر اعجاز قرآن و تأييد خبر غيبي ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا﴾[5] ثمري ندارد.
قصد ما اين نيست كه در اين مجال، از اعجاز قرآن سخن بگوييم. اساتيد و مشاهير علوم ادب درباره اعجاز قرآن كتابها نوشتهاند و اين بحثي است كه روزبهروز دامنة آن وسيعتر ميشود و هركدام از رشتهها و نواحي متعدّده آن محتاج به كتابي ويژه است. وجوه اعجاز قرآن منحصر به فصاحت و بلاغت نيست؛ بلكه قرآن از نواحي مختلف مانند: فصاحت و بلاغت، اسلوب، اخبار غيبي، جذبات روحي، جامعيّت تعاليم و كاملبودن احكام و قوانين، بيان معارف و الهيّات و علوم ماوراي طبيعت، و... معجزه ميباشد.
قرآن، كتاب حكمت، شريعت و قانون، اخلاق، توحيد و خداشناسي، تاريخ و عبرت است و اصول علوم زيستشناسي، بهداشت، اقتصاد، زراعت، نجوم و حقوق مدني، جامعهشناسي، روانشناسي و... در آن درج است.
اقبال پاكستاني چه نيك و زيبا سروده است كه:
نقش قرآن چون در اين عالم نشست |
|
نقشهاي كاهن و پاپا شكست |
در پايان اين بحث، شهادت چند تن از دانشمندان مسيحي و مادّيون را راجع به قرآن ـ اين كتاب بزرگ آسماني ـ ذكر ميكنيم:
[1]. بقره، 23.
[2]. جز تني چند كه ناتواني خود را آشكارتر ساخته و ورودشان در اين ميدان توجه خود آنها و ديگران را به بلاغت و اعجاز قرآن بيشتر كرد.
[3]. اسراء، 88. «بگو: اگر انس و جن گرد آيند تا نظير قرآن را بياورند، مانند آن را نخواهند آورد، هرچند برخي از آنها پشتيبان برخي [ديگر] باشند».
[4]. امین عاملی، اعیانالشیعه، ج9، ص307. فصاحت وبلاغت آن ادعای معارضهکننده را رد کرد آنگونه که آدم غیرتمند دست جنایتکار را از حرم و ناموسش برگرداند. به طول عمر دنیا همیشگی است؛ پس بر هر معجزهای از پیامبران برتری یافت، زیرا آن معجزهها آمد و پایدار نماند.
[5]. بقره، 24. «پس اگر نكرديد و هرگز نميتوانيد كرد».