بههرحال، اگرچه ما نمیتوانیم هویت حقستیزی فوقالعاده و دشمنی بیاندازة بنیامیّه با خاندان رسالت و میزان عداوتشان با دین را ارزیابی كنیم، امّا میدانیم كه بااینوجود در میان همین اشقیا كسی نبود كه برای كشتهشدن و بذل جان آمده باشد؛ همه آمده
بودند تا بازگردند و جایزه بگیرند یا اینكه مورد خشم ابنزیاد قرار نگیرند. و در میان آنها بسا كسانی بودند كه مانند حرّ منتهیشدن این جریان به شهادت امام(علیهالسلام) را پیشبینی نمیكردند و كسانی دیگر هم شاید استقامت و ایستادگی امام(علیهالسلام) و یارانش را در موقفی كه داشتند باور ننموده و گمان میكردند پیشنهاد تسلیم یا جنگ و شهادت در آن شرایطی كه بزرگترین شجاعان دنیا را به تسلیم وادار مینمود، كارساز میشود و امام(علیهالسلام) و یارانش به ذلّت تسلیم تن در میدهند.
خلاصه، جز عدة معدودی، احدی از آنها نبود كه بتواند خود را با حساب معنویات قانع سازد و از خسارت و صدمة معنویای كه در این جنگ میبیند استقبال داشته باشد و مرگ در آن مهلكه را برای خود هلاكت حقیقی نداند. آنها نمیتوانستند مواقف امام و یارانش را داشته باشند؛ زیرا بر باطل بودند و نمیتوانستند در وجدان خود جنگ با پسر پیغمبر را توجیه كنند.