1. اصالت مهدويت
بديهى است آنچه در بررسى و شناخت يك فكر، اصل و آغاز كار است، معقولبودن و خردپسندبودن آن است. به اين معنا كه عقل، امكان آن را بپذيرد و نتواند آن را بهطور جزم انكار كند و قبول امكان آن را غير عقلايى بداند. در تمام مسائل علمى و غيرعلمى اين قانون جريان دارد كه اوّل بايد امكان آن پذيرفته شود و احتمال واقعيتداشتن يا واقعيتيافتن آن در نظر عقل مردود نباشد.
مثلاً اگر بخواهيم وقوع «اجتماع نقيضين» و «اجتماع ضدّين» يا «ارتفاع نقيضين» يا «مقدّمبودن وجود چيزى را بر خودش» بررسى كنيم، بايد نخست امكان اين مسائل را بپذيريم و الّا اگر امكان آن را معقول نشناسيم، سخن از وقوع يا عدم آن به ميان آوردن غلط و سفاهت است و بالأخره بر اين اساس است كه فرضيههاى علمى مختلف در چگونگى پيدايش جهان، پيدايش زمين، پيدايش حيات، پايان جهان، تحوّلات كيهانى و صدها مسئله ديگر قابل بحث و بررسى
معقول مىشود و پس از اينكه اين اصل در هر مسئلهاى جارى شد و عقل امكان آن را قبول كرد و احتمال آن را ردّ ننمود، اثبات آن اگرچه وقوعش از راه وحى و اخبار انبيا محسوس نباشد؛ بلكه خبر اشخاص موثّق و افرادى كه داعى به دروغگفتن ندارند، عقلايى و صحيح مىباشد.
لذا به نقل ديگران، به وجود بسيارى از موجودات كوچك و بزرگ و حوادث جوّى و گذشته و آينده اكتفا مىشود. و به اخبار انبيا از وجود ملائكه و عالم غيب و بهشت و جهنم و امور ديگر اعتماد و اطمينان و يقين حاصل مىگردد و اين روش كاملاً عقلايى و منطقى است و تخلّف از آن، خلاف عقل است.
اصالت عقيده به مهدويت از اين جهت محتاج به هيچ بيانى نيست؛ زيرا هر عاقلى امكان آن را تصديق مىكند و هيچ خردمندى آن را ردّ نمىنمايد و اظهار شكّ و ترديد را در آن جايز نمىداند. هرچه بينديشيم و هر انديشمندى آنچه بينديشد، نمىتواند در اصالت مهدويت از اين جهت ايرادى بگيرد يا حرفى بزند. هميشه اين اصالت براى مسئله مهدويت و ظهور مصلح آخرالزمان، در بين ملل و امم و مسلمين و حتّى آنانكه به آن معتقد نيستند، مسلّم و ثابت بوده است و حتّى در بسيارى از عقايد دينى ديگر، امكان آن اگر به ذهن نزديكتر نباشد، دورتر نيست و لذا از قرن دوم به بعد كه بعضى مجادلات و بحثها در بين مسلمانان
رواج گرفت و پيرامون بسيارى از مسائل اسلامى سخن گفته و ردّ و قبول داشتند، اين موضوع اصلاً مورد شبهه و ايرادى قرار نگرفت؛ چون بههيچوجه شبهه يا آنچه شبيه شبهه باشد، در آن راه ندارد. پس اصالت مهدويت از اين جهت صددرصد معتبر و عُقلايى و منطقى است و بيش از اين نياز به توضيح ندارد.
به حُسن خُلق و وفا، كس به يار ما نرسد |
|
|
|
تو را در اين سخن، انكار كار ما نرسد |
|
اگرچه حُسنفروشان به جلوه آمدهاند |
|
|
|
كسى به حُسن و ملاحت، به يار ما نرسد |
|
هزار نقش برآيد ز كلك صنع و يكى |
|
|
|
به دلپذيرى نقش نگار ما نرسد |
|