چهارشنبه: 5/ارد/1403 (الأربعاء: 15/شوال/1445)

جهان‌بینی اسلامی

جهان از تمام عناصر و اتم‌ها و آنچه در زمین است از انسان و جنبندگان دیگر و گیاهان، معادن، سنگ‌ها، دریاها، اقیانوس‌ها، ستارگان

 

و كرات دیگر از ماه، خورشید، منظومه‎ها، كهكشان‌ها و... همه یك واحد و پدیدة به‌هم مربوط و وابسته‎اند. همان‌‌طور كه وجود هر فردی از انسان با اشتمال بر میلیون‌ها سلول، گلبول، استخوان، گوشت، مغز، چشم، گوش، دست و پا، زبان، قلب، ریه و... همه یك واحد و هریك از این اجزا نیز به‌ نظر استقلالی، واحدی مشخّص هستند؛ اما در واحد بزرگ‌تر كه وجود انسان است همه به‌هم مربوط، منظّم و پیوسته‎اند.

جهان نیز كه مشتمل بر میلیاردهامیلیارد واحد كوچك و بزرگ و ریز و درشت است نیز، یك واحد و همه به‌هم ضمیمه و مربوط و باهم پیوسته و از هم جدا نیستند و همان‌‌طور كه هریك از این واحدها، واحد وجود این، واحد وجود آن، واحد وجود زمین، واحد وجود كوه و... همه پدیده هستند و گذشته آنها بی‎ابتدا و آغاز نبوده است؛ كل عالم نیز پدیده واحد است و مثل میلیاردها پدیده‎ اجزای خود، آغاز و انجامی دارد. بدیهی است كه این پدیده واحد نه خودبه‌خود پدید آمده است؛ چون برحسب قانون علّیت هر پدیده‎ای وجودش مستند به علّتی است؛ و نه خودش به كلّیتش و نه به افراد و اجزائش، خود را پدیدار كرده و به وجود آورده است؛ چون لازم می‎شود كه پدیده پیش از پدیدارشدن، پدیده شده باشد و درعین‌حال پدیده نباشد تا خود را پدید سازد.

 

خلاصه، لازمه این حرف، جمع بین وجود و عدم، هستی و نیستی در حال و زمان واحد خواهد بود كه عقلاً محال است. همچنین ممكن نیست كه هیچ‌یك از اجزای این پدیده، پدیدآورنده كلّ آن باشد؛ چون لازم می‎شود كه این جزء پدیدآورنده خود باشد. پس باید پدیده باشد تا خود را پدید آورد و باید پدیده نباشد تا پدید آورده شود؛ یعنی در آن واحد هم باشد و هم نباشد.

علی‌هذا حكم تمام اجزا كه پدیده هستند و چنان‌كه گفتیم در تمام جهات، پدیده‎های كوچك شبیه پدیده‎های بزرگند، بر كلّ عالم كه واحد بزرگ و پدیده است جاری است و پدیده خاصّیتش چنان‌كه در میلیاردها پدیده می‎بینیم، پدیدآمدن است و بی‎آغاز و ابتدا نیست و لذا كلّ عالم و واحد بزرگ پدیده‎ها، باید از خارج خود، پدیدآورنده‎ای داشته باشد و آن همان ذات مقدسی است كه به آن «الله» و خدا می‎گویند. بنا بر این جهان‎بینی، تمام عالم هستی به دو واحد تقسیم می‎شود كه یكی اصل و دیگری فرع است. یكی «الله» كه خالق است و دیگری مخلوق؛ یكی پدیده و دیگری پدیدآورنده؛ یكی غیب و دیگری ظاهر؛ یكی مركّب از واحدهای كوچك و بزرگ بی‎شمار و یكی بسیط و بی‎جزء و منزّه از مشابهت به واحد فرع. این حقیقتی است كه قرآن كریم در یك آیه كوتاه آن را بیان كرده، می‎فرماید:

 

﴿أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ﴾؛[1]

«آیا این خلق (بدون خالق) از نیستی صِرف، به ‌وجود آمدند یا خویشتن را خود خلق كردند؟».

این خداست كه فطرت انسان نیز به او گرایش دارد و می‎خواهد به او اتّصال پیدا كند؛ چون می‎بیند این واحدهای كوچك و بزرگ كه واحد جهان از آن تشكیل شده مثل خود جهان از خود، صاحب چیزی نیستند و قدرت و اختیاری كه بتوان به آنها اعتماد نمود از خود ندارند؛ خصوصاً در هنگام ناچاری و ناامیدی از وسایل ظاهری، انسان دلش به صاحب این واحد جهان متوجّه می‎شود و به او ملتجی می‎گردد.

هیچ‌كس در هر حدّ از علم و اطّلاع باشد نمی‎تواند به‌طورجزم، وجود او را انكار كند و در موارد سخت به او پناهنده نشود. این خدا برآورنده حاجات، آمرزنده گناهان، صاحب عفو و بخشش و مهربان‌تر از همه و آگاه از حال همه است، دعای هركس كه او را بخواند می‎شنود و هركس با او انس بگیرد و در ضمیر وجدانش به او نزدیك شود و با او مناجات كند با او انس می‎گیرد و به او از او نزدیك‌تر می‎شود و همه اوصاف جلال، جمال و كمال برای او ثابت است.

 


[1]. طور، 35.

موضوع: 
نويسنده: