چهارشنبه: 29/فرو/1403 (الأربعاء: 8/شوال/1445)

توجّه به یك نكته مهم:

ازجمله اموری كه در باب خلوص نیّت توجّه به آن لازم است این است كه: خلوص نیّت در انجام عبادات و هر كار و عملی كه مقصود شخص از آن، رضای خدا و تقرّب به درگاه او باشد، با قصد فوائد غیرقربی و نتایج مادّی و دنیوی آن حاصل نمی‎شود؛ یعنی اگر مثلاً روزه را فقط به‌قصد فوائد صحّی و بهداشتی آن بگیرد یا این قصد ضمیمه قصد للّه و قربت باشد، عمل صحیح نیست. البتّه بسیاری از احكام دارای این‌گونه حكمت‌ها و فوائد دنیوی، جسمی و مادّی هستند و در شرع حكمی كه متضمّن جلب مصلحت یا دفع مفسده‎ای نباشد وجود ندارد ولی در به‌جاآوردن عمل اگر شخص بخواهد مأجور و مقرّب شود باید به قصد اطاعت و امتثال امر خداوند متعال آنها را به‌جا آورد. لذا در مشهد اطاعت و فرمان‌بری مولای همه كائنات، بنده واقعی از فلسفه، فایده و حكمتِ دستور مولا نمی‎پرسد و به آن كاری ندارد.

دانستن فلسفه و حكمت، فایده علمی دارد و برای قوّت ایمان و عقیده به احكام شرع و مزید معرفت و یقین سودمند است، اما شرط عبودیّت و بندگی در مقام فرمان‌بری و اطاعت امر، پرسش از غرض مولا و حكمت عمل نیست؛ زیرا با اخلاص و كمال بندگی منافات دارد. در اینجا تسلیم

 

و انقیاد هرچه بیشتر باشد عمل كامل‌تر و نشانه مرتبه عبودیّت برتر است.

همان‌طور كه حضرت ابراهیم‌(علیه‌السلام) وقتی به فرزندنش امر خدا را به «ذبح» او ابلاغ كرد او بدون درنگ گفت:

﴿یا أَبَتِ افْعَلْ مَاتُؤْمَرُ﴾؛[1]

نپرسید فلسفه، حكمت و مصلحت ذبح من چیست، بلكه بی‌چون‌وچرا گفت: ای پدر! آنچه را به آن مأمور شده‎ای انجام بده.

یكی از امتیازات مهم ایمانی امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) بر دیگران از صحابه همین است كه آن حضرت در برابر اوامر و دستورات پیغمبر‌(ص) تسلیم محض بود و عرض وجود نمی‎كرد و فرمان را بی‎چون‌وچرا اجرا می‎كرد. درحالی‌كه بعضی در اعمال سلیقه و رأی شخصی و عرض وجود خود تا حدّ اعتراض و ردّ دستور پیغمبر‌(ص) به جسارت، خلاف ادب و عدم تسلیم، می‎ایستادند.

علی‌(علیه‌السلام) محو حقیقت، معنویت، كمال علم و عمل و شخصیّت والای رسول اكرم‌(ص) بود و به: ﴿وَ مَا یَنْطِقُ‏ عَنِ الْهَوَى *‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى‏﴾[2] مؤمن واقعی بود و عالی‌ترین مرتبه خلوص را دارا بود و به شرایط بندگی ملتزم و متعهّد بود.

 

بنده آن باشد كه بند خویش نیست
 

 

 

جز ‎رضای خواجه‎اش در پیش نیست
 

گر ببرّد خواجه او را پا و دست
 

 

 

دست دیگر آرد كه این نیز هست
 

نی ز خدمت مزد خواهد نی عوض
 

 

 

نه سبب جوید ز امرش نه غرض
 

 
 

[1].صافات، 102. «ای پدر! هرچه مأموری انجام ده».

[2]. نجم، 3 ـ 4. «هرگز به هوای‌نفس سخن نمی‎گوید؛ سخن او هیچ‌چیز، غیر وحی خدا نیست».

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: