امام شهید مانند اینكه مقدماتی و یا وجوهی برای اجابت دعاهایش ذكر كند، تربیتهای ربوبی را نسبت به خودش متذكر میشود:
چه نیكو و پروازدهنده روح و نشاطانگیز است این جملهها و چه لذّتبخش ضمیر است خدا را به مثل این كلمات خواندن و ستودن.
حقیقت این است كه ما هرگز از عهده شكر نعمت امامت، ولایت و هدایت ائمّه(ع) برنخواهیم آمد؛ زیرا بااینهمه معارف كه بخش بسیار گسترده آن در این دعاست، اگر به امامت آنها هدایت نمیشدیم هرگز به این معارف آشنا نمیگشتیم.
از رهگذر خاک سر كوی شما بود |
|
هر نافه كه بر دست نسیم سحر افتاد |
امام(علیهالسلام) عرض میكند:
«پروردگارم! بهسبب اینكه مرا ایجاد كردی و فطرتم را معتدل و راست قرار دادی؛
پروردگارم! بهسبب اینكه مرا از عدم به وجود آوردی و صورتم را نیكو ساختی؛
پروردگارم! بهسبب اینكه به من احسان كردی و عافیت نفسانی عطا فرمودی؛
پروردگارم! بهسبب اینكه مرا نگهداری كردی و توفیق دادی؛
پروردگارم! بهسبب اینكه انعام كردی بر من، پس مرا هدایت نمودی؛
پروردگارم! بهسبب اینكه مرا برگزیدی و از هر خیر به من عطا فرمودی؛
پروردگارم! بهسبب اینكه به من طعام دادی و سیرابم نمودی؛
پروردگارم! بهسبب اینكه مرا بینیاز گردانیدی و ذخیره و سرمایه بخشیدی؛
پروردگارم! بهسبب اینكه مرا یاری كردی و عزیز گردانیدی؛
پروردگارم! بهسبب اینكه به من پوشش صافی (نرم و ملائمبودن بدن) پوشاندی و از صنع و ساختههای خودت كه كافی است بر من آسان كردی».
پس از این خطابهای جمیل و عرفانآموز كه هریك غذای روح و مقوّی عقل است و پس از بیان این امور و الطاف الهی و اعتراف به نعمتهای او و ناچیزی خود كه از اسباب استجابت دعاست، درخواستهای خود را ابتدا با درخواست صلوات بر محمد وآل محمد(ع) به عرض میرساند؛ زیرا صلوات بر محمد و آل محمد(ع) كه دعایی مستجاب است ـ و به لحاظ بعضی معانی آن، دعا برای عامّه بشر بلکه خصوص امّت آن حضرت و شخص دعاكننده است ـ موجب مستجابشدن سایر دعاهاست.
طبق صریح آیه كریمه:
صلوات مأمورٌبه است و وجوب فیالجمله آن و استحباب و رجحان مطلق و بسیار مؤكّد آن، ثابت و مسلّم است و فضائل و فوائد آن بسیار است و احادیث شریفه ازطریق شیعه و سنّی بر آن ترغیب دارند و در كیفیّت آن بر صلوات بر «آل» نیز دستور فرمودهاند و بدون صلوات بر پیغمبر و آل آن حضرت(ع) در تشهّد نماز، نماز ناقص و باطل است و حتّی از صلوات بر پیغمبر بدون صلوات بر آل، نهی شده است و متأسّفانه اهلسنّت برخلاف روایات خودشان و دستور پیغمبر(ص) سیره خود را بر ترك صلوات بر آل قرار داده و در سخنان و نوشتهها «صلی الله علیه وسلّم» بدون «وآله» میگویند (!) و با این روش و التزام زشت، دهنكجی به رسول خدا(ص) مینمایند و از معاویه، بنیامیّه و نواصب پیروی میكنند.
شما كه میگویید اهلبیت(ع) را دوست میدارید، دشمنی و عداوت ندارید و از آنها نیستید كه میگفتند:
سنّی سنّی نیست مگر آنكه كمی بغض اهلبیت را داشته باشد(!).
چرا ملتزم به این شعارهای باطل و توهینآمیز به مقام رسالت و نبوّت شدهاید. چنانكه پس از قرائت قرآن مجید ملتزمند كه: «صَدَقَ اللهُ الْعَظِیمُ» بگویند و از گفتن: «العَلِیّ» بااینكه در قرآن مجید ﴿اَلْعَلِیُّ الْعَظِیمُ﴾[3] است؛ چون نام علی(علیهالسلام) هم علی است، ابا دارند.
و اگر این مردم كه در اساس و باطنشان بغض اهلبیت(ع) را دارند میتوانستند، اصلاً «العلیّ» را از اسماءالله الحسنی حذف و بیستویک آیه را نیز از قرآن حذف مینمودند، آیاتی مثل:
اینها كه مصرّ به حفظ این شعائر ضدّ اهلبیت و عترت طاهره(ع) هستند باید توجّه داشته باشند كه پیغمبر(ص) به علی(علیهالسلام) فرموده است:
و دیگر اینكه: شخصیتی مثل جابر بن عبدالله انصاری از اصحاب پیغمبر(ص) میگفت:
«ما منافقین را جز به دشمنی ایشان با علی(علیهالسلام) نمیشناختیم».
همچنین به این مسئله كه بعضی اصحاب میگفتند:
باید توجّه كنند كه با این سیرهها و روشهای توهینآمیز و اصرار بر آن مسئله، طیب ولادت خود را باید بررسی نمایند.
بههرحال «صلوات» یكی از اذكار مهم است كه فضیلت بسیار دارد و كتابها بالخصوص درباره آن و معنای صلوات از خدا بر آنها و صورتهای گوناگون از صلوات كه مأثور است و از گفتار بزرگان و بلغا به نظم و نثر نوشته شده است.
در بخشهای بعد باز هم در این زمینه سخن را اعاده میدهیم، در اینجا غرض همین است كه صلوات بر پیغمبر و آل او(ع) ذكر و یاد خدا و رسول و اهلبیت(ع) است و دعا برای آنها و درخواست صلوات برای آنها از خداست.
بنا بر تحقیقی كه ما داریم و به آن اشاره كردیم، درعینحال كه ادب، تعظیم و دعا موجب مزید ارتفاع درجات بلند آنهاست، دعا برای خود صلواتفرستنده و دیگران نیز هست چون هرچه بیشتر صلوات فرستاده شود مردم و خلقالله بیشتر به فیض میرسند، علاوه بر این جهات، موجب استجابت دعاهای دیگر است كه پس از صلوات خوانده میشود. چنانكه در روایات، قریب به این مضمون است كه: «برای استجابت دعا متوسّل به صلوات شوید و در اول، صلوات بفرستید؛ زیرا خداوند متعال كریمتر است و شأنش اجلّ از این است كه دعایی را مستجاب و دعای بعد از آن را مستجاب نفرماید».[11]
باری پس از صلوات، دعا برای حوایج در این بخش شروع میشود؛ دعا برای طلب یاری بر سختیها و شداید روزگار، نجات از اهوال دنیا و اندوههای آخرت، كفایت شرّ ظالمین و كفایتهای دیگر، حراست و محافظت و دعا برای اهل، مال و بركت در رزق و روزی و احساس ذلّت و حقارت در پیش خود كه موجب تواضع و فروتنی و بزرگبودن در چشم مردم است و دعا برای اینكه خداوند بهواسطه گناهانش او را رسوا نسازد و سلب نعمت از او ننماید و دعا و درخواستهای دیگر كه از آن
جمله، درخواست این است كه خدا او را به غیرخودش وانگذارد بهخاطر اینكه من بنده توأم و تو مرا آفریدی نباید به حال خود واگذاری بااینكه من بهخودیخودم اگر به خود واگذار شوم بیچاره و عاجز هستم؛ نه ضرری میتوانم از خود دفع كنم و نه خیری را بهسوی خود جلب نمایم.
پس باید مرا یا خودت در زیر بال عنایت، حمایت و هدایت خودت قرار دهی یا به كسی وامیگذاری كه مرا مثل خودت به لطف و احسان، عطوفت و مهربانی و خیر و صلاحم بپردازد. از من غایب نشود و از حالم بیخبر نماند. به آنچه برایم خیر است و سود من در آن است و به آنچه ضرر و زیان من در آن است عالم باشد و آن غیر از خودت كسی نیست چون همه تحت تربیت تو هستند.
مرا به غیر خودت به چه كسی وامیگذاری؟ آیا به خویشاوندان و نزدیكانی كه از من میبُرند یا به غیر اینها كه با من به خشونت رفتار میكنند یا به كسانی كه مرا استضعاف مینمایند؟ به هركس مرا واگذاری و هركس را بر من ولایت دهی اگر او تحت رعایت و حمایت خاصّ و تأیید تو نباشد، نمیتواند از من نگهداری نماید و خودش نیز مثل من محتاج به نگهدار است و نگهبانی مورد اعتماد و مصون از خطا و اشتباه نخواهد بود.
پس خودت به من نظر عنایت داشته باش و مرا به خودم یا به غیری كه از عمّال اراده تو نباشد و در كنف حمایت او بودن مفهوم حمایت تو را نداشته باشد، وانگذار.
[1]. ابنطاووس، اقبالالاعمال، ج1، ص342؛ مجلسی، زادالمعاد، ص176؛ محدّث قمی، مفاتیحالجنان، دعای عرفه امامحسین(علیهالسلام).
[2]. احزاب، 56. «خدا و فرشتگان بر پیامبر درود میفرستند، ای کسانی که ایمان آوردهاید بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم فرمان او باشید».
[3]. بقره، 255.
[4]. بقره، 255.
[5]. مریم، 57.
[6]. مریم، 50.
[7]. زخرف، 4.
[8]. ترمذی، سنن، ج5، ص306؛ طبرانی، المعجمالاوسط، ج2، ص337؛ ج5، ص87؛ صدوق، عللالشرائع، ج1، ص145؛ مفید، الارشاد، ج1، ص40. «دوست نمیدارد تو را مگر مؤمن، و دشمن نمیدارد تو را مگر منافق».
2. کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، ج2، ص480؛ مغربی، شرحالاخبار، ج1، ص153.
3. کوفی، مناقب الامام امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، ج2، ص480؛ طبرانی، المعجمالاوسط، ج2، ص328؛ ج4، ص264؛ مغربی، شرحالاخبار، ج1، ص153؛ هیثمی، مجمعالزوائد، ج9، ص132. «ما در زمان پیامبر فرزندان خود را با حبّ و دوستی علی میآزمودیم».
[11]. کلینی، الكافی، ج2، ص358، ح16.