عافیت فكری و اعتقادی این است كه شخص در شناخت خدا و
صفات و اسماءالحسنای او در شناخت ملائكه و مسائل نبوّت پیغمبران و وحی و امامت خصوصاً شناخت حضرت خاتمالانبیا(ص) و اوصیا و خلفای آن حضرت و در شناخت معاد و خلاصه كلّ امور اعتقادی، ایمانش سالم از انحرافات و پاك از بِدَع و شبههها باشد و از خطّی كه انبیا خصوصاً حضرت ختمی مرتبت(ص) ترسیم فرمودهاند بیرون نباشد و همه را با معیارهای صحیح عقلی و نقلی تحصیل كرده باشد و به آنچه بر حضرت محمد بن عبدالله(ص) نازل شده است اعمّ از اصول یا فروع ایمان داشته باشد كه حتّی به جزئیترین امری از امور اعتقادی و كوچكترین فرع از فروع و احكام شرعی و عملی، ایمان مطمئن داشته باشد و میل نفس خود را در همه امور، تابع شرع قرار دهد، بدیهی است گاه یك انحراف و انكار یك موضوع مسلّمِ دینِ اسلام، شخص را زیر سؤال برده و موجب كفر او میشود.
بعضی در موضوع سؤال از اسلام عمر و امثال او اظهار تعجّب مینمایند و با سابقه صحابت آنها و مواضعی كه داشتند آن را بجا نمیشمارند و توجّه ندارند.
اولاً: مجرّد صحابت، دلیل بر ایمان نیست؛ زیرا در میان صحابه بهحكم قرآن مجید و اخبار متواتر حوض، بسیاری بودند كه یا از اوّل منافقانه اظهار اسلام كرده بودند یا بعد از رحلت پیغمبر(ص) منحرف از حقّ شدند.
ثانیاً: این اشخاص مواضع مهمّی نداشتند و به گفته یكی از بزرگان،
در جهاد، آن دو نفر سابقه اینكه یك نفر را در یك غزوه و جهاد كشته باشند ندارند. مضافاً بر اینكه مواضع سوء آنها بیشتر و مشهورتر بود. بعضی از همینها بودند ـ چنانكه پیش از این نیز گفته شد ـ كه در جنگ احد، رسول خدا(ص) را تنها گذارده و از میدان جهاد گریختند و به فكر ترتیب صلح با كفّار و بازگشت به كفر افتادند!.
ثالثاً: در مسئله كفر و انحراف فكری و عقیدتی، انكار تمام عقاید یا احكام، لازم نیست بلكه با انكار یك مورد، شخص از اسلام خارج میشود. لذا كسی كه علناً در صلح حدیبیه به پیغمبر(ص) اعتراض كند و آن را نپذیرد[1] یا در مسئله متعه حجّ، حكم خدا را كه از زبان پیغمبر(ص) میشنود قبول نكند[2] اسلامش زیر سؤال میرود.
ایمان به پیغمبر و رسالت او(ص) باید مطلق باشد و انكار هریك از این دو حكم بااینكه از پیغمبر(ص) شنیده بود با اسلام سازگار نیست و از همه بالاتر ردّ او بر پیغمبر(ص) در مسئله وصیّت بود كه فرمود:
«دوات و لوح برایم بیاورید تا بنویسم چیزی را كه پس از من هرگز گمراه نگردید».[3]
ولی او با آن حضرت(ص) مخالفت كرد و آن كلمه خبیثه و اهانتآمیز را به رسول خدا(ص) گفت. رسول خدایی كه خداوند در شأنش فرموده:
و رسول خدا(ص) را در چنان حال دشوار به آن صورت كه در حضورش لغوگفتن و اختلاف بسیار شد، آزار داد. [5]
و حاصل این است كه: عافیت فكری و عقیدتی با انكار امور ثابته اسلامیّه امكان تحقّق ندارد.
[1]. قمی، تفسیر، ج2، ص312؛ فیض کاشانی، تفسیرالصافی، ج5، ص35؛ ج6، ص491.
[2]. متقی هندی، کنزالعمال، ج16، ص519.
[3]. احمد بن حنبل، مسند، ج1، ص355؛ بخاری، صحیح، ج1، ص37؛ ج4، ص31، 66؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج5، ص76؛ مفید، الارشاد، ج1، ص184؛ طبری امامی، المسترشد، ص681.
[4]. نجم، 3 ـ 4. «و هرگز از روی هواینفس سخن نمیگوید؛ آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست».
[5]. احمد بن حنبل، مسند، ج1، ص324 ـ 326؛ بخاری، صحیح، ج5، ص137 ـ 138؛ ج7، ص 9؛ ج8، ص 161؛ طبری امامی، المسترشد، ص381 ـ 382.