پنجشنبه: 9/فرو/1403 (الخميس: 18/رمضان/1445)

امان از خوف و آزادی از آتش

ششمین و هفتمین مسئلت در این جمله از دعا امان از خوف و آزادی از آتش است كه هر دو از اَهمّ مقاصد و مطالب است و اگر كسی به این مطلب نایل شود حتماً غصّه و اندوهی ندارد.

 

امّا معنای امان از خوف این نیست كه حالی پیدا كند كه خوفش از خدا زائل شود؛ زیرا مؤمن باید همیشه بین خوف و رجا باشد و ترس از خدا و از مقامات و مواقف روز قیامت از علائم ایمان و از مقامات صدّیقین است.

در حالات حضرت امام‌حسن مجتبی‌(علیه‌السلام) است كه:

كَانَ إِذَا ذَكَرَ الْمَوْتَ بَكَی وَإِذَا ذَكَرَ الْقَبْرَ بَكَی وَإِذَا ذَكَرَ الْبَعْثَ وَالنُّشُورَ بَكَی وَإِذَا ذَكَرَ الْمَمَرَّ عَلَی الصِّرَاطِ بَكَی، وَإِذَا ذَكَرَ الْعَرْضَ عَلَی اللهِ تَعَالَی ذِكْرُهُ شَهَقَ شَهْقَةً یُغْشَی عَلَیْهِ مِنْهَا وَكَانَ إِذَا قَامَ فِی صَلَاتِهِ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهُ بَیْنَ یَدَیْ رَبِّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَكَانَ إِذَا ذَكَرَ الْجَنَّةَ وَالنَّارَ اضْطَرَبَ إِضْطِرَابَ السَّلِیمِ وَسَأَلَ اللهَ الْجَنَّةَ وَتَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النَّارِ»؛[1]

 

بنابراین محتمل است مراد از طلب امان از خوف، طلب امان از یكی از دو خوف باشد:

اوّل: طلب امان از خوف در حال مرگ و احتضار و درخواست بشارت امان چنان‌كه در قرآن مجید می‎فرماید:

﴿اَلَّذِینَ تَتَوَفَّیهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَیْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾؛[2]

«آنان ‌كه چون فرشتگان پاكیزه از شرك، قبض روحشان كنند به آنها گویند كه شما به‌موجب اعمال نیكویی كه در دنیا به‌جا آوردید اكنون به بهشت درآیید».

و در آیه دیگر می‎فرماید:

﴿اَلَّذِینَ آمَنُوا وَكَانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ‏ الْبُشْرَى‏ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَةِ﴾؛[3]

«آنها که اهل ایمان و خداترسند آنها را از خدا پیوسته بشارت است هم در حیات دنیا (به مكاشفات در عالم خواب) و هم در آخرت».

و ثقة‎الاسلام شیخنا الكلینی روایت كرده است كه: سدیر صیرفی از حضرت امام‌صادق‌(علیه‌السلام) سؤال كرد:

 

جُعِلْتُ فِدَاكَ یَابْنَ رَسُولِ ‎اللهِ هَلْ یَكْرَهُ الْمُؤْمِنُ عَلَی قَبْضِ رُوحِهِ؟

آیا مؤمن بر قبض روحش اكراه می‎شود؟

فرمود:

«لَا وَاللهِ»؛ نه به خدا سوگند زمانی كه ملك‎الموت برای قبض روح او می‎آید اظهار اندوه می‎نماید، ملك‎الموت به او می‎گوید: یَا وَلِیَّ ‎اللهِ، لَا تَجْزَعْ؛ ای دوست خدا جزع نكن؛ قسم به آن‌كه محمد‌(ص) را مبعوث كرد؛ من نیكوكارتر و مهربان‌تر بر تو از پدر مهربانت هستم اگر حاضر بود، چشم خود را بگشا و نگاه كن. فرمود: ممثّل می‎شود از برای او رسول خدا‌(ص) و امیرالمؤمنین، فاطمه، حسن، حسین و امامان از ذرّیّه ایشان(ع) پس گفته می‎شود به او: اینها پیغمبر‌(ص) و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و ائمّه(ع) رفقای تو هستند. فرمود: پس چشم خود را می‎گشاید و نگاه می‎كند. پس منادی خدای ربّ‌العزّة، روح او را ندا می‎دهد: ﴿یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعِی‏ إِلَى‏ رَبِّكِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً﴾؛[4] بازگرد به‌سوی پروردگارت در حال خشنودی و رضا به ولایت و پسندیده شدن به ثواب؛

 

﴿فَادْخُلِی‏ فِی عِبَادِی﴾؛[5] پس داخل شو در بندگان من یعنی محمد و اهل‌بیت او؛ ﴿وَ ادْخُلِی جَنَّتِی‏﴾؛[6] و داخل بهشت من شو. پس چیزی محبوب‌تر به‌سوی او از انتزاع و گرفتن روح او به مدارا و ملحق‌شدن به منادی نیست».[7]

دوّم: طلب امان در روز قیامت از مخاوِف و اهوال آن روز، كه آن‌هم برحسب آیات مثل آیه:

﴿لَا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ﴾؛[8]

و احادیث برای اهل ایمان و اعمال صالح، حاصل است، و ازجمله آنها در مورد فضیلت ادخال سرور در قلب مؤمن است چنانچه از حضرت امام‌صادق‌(علیه‌السلام) روایت شده است كه درضمن حدیثی طولانی فرمود:

«وقتی خداوند متعال مؤمن را از قبر بر می‎انگیزد با او مثالی بیرون می‎آید كه در پیشاپیش او هر هولی از اهوال روز قیامت را كه مؤمن می‎بیند، این مثال به او می‎گوید: نترس! و غمناك مشو و بشارت و مژده باد تو را به سرور و كرامت از خدای عزّوجل تا اینكه در پیشگاه خدا او را نگهدارند پس حساب او را آسان

 

بنمایند و امر كند او را كه به بهشت برود و مثال همچنان پیشاپیش او می‎رود. مؤمن به او می‎گوید: خوب كسی بودی كه با من از قبر بیرون آمدی و همواره به من مژده سرور و كرامت دادی تا این عنایات الهیّه را دیدم. كیستی تو؟ مثال می‎گوید: من آن سروری هستم كه تو در دنیا برادر مؤمنت را به آن شاد می‎كردی خداوند عزّوجل مرا از آن آفرید تا تو را مژده بدهم»[9].

این حدیث از احادیثی است كه بر تجسّم اعمال ـ كه از بعضی آیات قرآن مجید استفاده می‎شود ـ دلالت دارد.

و آخرین جمله این بخش از دعا این است:

«اَللَّهُمَّ لَا تَمْكُرْ بِی وَلَا تَسْتَدْرِجْنِی وَلَا تَخْدَعْنِی وَادْرَأْ عَنِّی شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ».[10]

در توضیح اجمالی درخواست‌هایی كه در این دعا می‎باشد متذكر می‎شویم كه مكر، خدعه، فریب و بعضی افعال دیگر مثل استهزا، از خداوند متعال صادر نمی‎شود و خدا از این‌گونه كارها و افعال منزّه است.

و مراد از نسبت این افعال به خدا، چنان‌كه مفسّرین در تفسیر مثل این آیات فرمودند:

 

﴿اَللّٰهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ﴾؛[11]

و آیه:

﴿وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللّٰهُ وَاللّٰهُ خَیْرُ الْمَاكِرینَ﴾؛[12]

این است كه در برابر استهزا، خدعه و مكر آنها و كیفر این اعمال طوری با آنها عمل می‎شود و به خود واگذار می‎شوند كه آنها به‌جای اینكه از اقبال نعمت‌ها، بهره نیك ببرند و به شكر بپردازند از اقبال دنیا و بسیاری نعمت‌ها و متوالی‌بودن آن، خدا را فراموش كرده و به آن فرحناك و مغرور می‎شوند و با صرف نعمت در معصیت، ولیّ‌نعمت حقیقی خود را كفران نعمت می‎نمایند و آنها را برای خود پایدار دانسته و عطا و موهبت خدا نمی‎دانند. چنان‌كه قارون می‎گفت:

                                      ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ‏ عَلَى‏ عِلْمٍ عِنْدِی‏؛[13]

نعمت‌ها و صحّت بدن و وفور جاه و مال و مقام را به كفایت و كاردانی و دانایی و تدبیر خود می‎دانند.

 

به‌عبارت‌دیگر، عكس‎العمل خدعه، مكر و استهزای آنها جریانی واقعی و حقیقی است كه مكّارانه و فریب‌كارانه انجام نمی‎شود. اما آنها از آن جریان فریب‌خورده و مغرور می‎شوند. مثل همین حالت استدراج كه وقتی بنده در معصیت اصرار كرد و اتمام‌حجّت‌ها، مواعظ و تنبیهات در او مؤثّر واقع نشد و كمبودها و قطع بعضی نعمت‌ها، مرض‌ها و گرفتاری‌ها ـ كه در بعضی موارد و نسبت به بعضی اشخاص تازیانه هُشدار است ـ او را به راه نیاورد و بیدار نكرد عنایت حقّ برای هدایت و بازداری از گناه از او سلب می‎شود و حال او در ناز و نعمت و رفاه، دوام می‎یابد و او به‌جای شكر نعمت، كفران نعمت می‎كند! و به آن حالِ خود كه حال مترفین و اهل‌ دنیاست مغرور می‎شود بی‎آنكه متوجّه عاقبت سوء وضعی كه دارد بشود كه هم گمان می‎كند نعمت‌ها و دارایی‎های او دوام دارد و منقطع نمی‎شود و هم طغیان و سركشی خود را ادامه می‎دهد.

در قرآن مجید می‎فرماید:

﴿ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ‏ أَسَاؤُا السُّواىٰ‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآیَاتِ اللّٰهِ‏‏﴾؛[14]

 

این نتیجه حال استدراج است؛ مع‌ذلك باز هشدار داده‎اند كه از این حال بترسید و به ‌هوش آیید، اگر می‎بینید نعمت‌های خدا بر شما استمرار و جریان دارد و شما در معصیت و مخالفت می‎روید از آن بترسید كه ثمره آن ازدیاد استحقاق عذاب است.

راغب اصفهانی در مفردات از حضرت امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) روایت می‎كند كه فرمود:

«مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ دُنْیَاهُ وَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّهُ مُكِرَ بِهِ فَهُوَ مَخْدُوعٌ عَنْ عَقْلِهِ».[15]

مضمون این فرمایش این است كه: «كسی كه دنیای او بر او وسعت داده شود و نفهمد كه جهت امتحان و اتمام‌حجّت بر اوست، پس او از عقلش و قلّت بصیرتش فریب خورده است».

لذا در همین جمله از دعا از خدا خواسته می‎شود كه مرا مورد استدراج قرار نده تا چنان باشم كه از هشدارهایی كه به صورت‌های مختلف داده می‎شود، هشیار و بیدار شوم و از آنها باشم كه با تنبیهاتی كه به‌وسیله امراض، مصائب، ناملایمات و امور دیگر می‎شود، متنبّه و آگاه گردم و شرّ فسقه جنّ و انس را از من دور فرما.

 


[1]. صدوق، الامالی، ص244؛ مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص331، ب16، ح1. «هرگاه یاد مرگ می‌کرد گریان می‌شد، هروقت به یاد قبر می‌افتاد اشک می‌ریخت، هرگاه به یاد برانگیخته‌شدن در محشر می‌آمد گریه می‌کرد، هروقت به یاد مرور بر صراط می‌افتاد گریان می‌شد، هرگاه به یاد آن موقعی می‌افتاد که برای حساب نزد خدا خواهد رفت به‌‌طوری نعره می‌زد که غشّ می‌کرد، هرگاه برای نماز قیام می‌نمود اعضایش در مقابل خدا می‌لرزید، هرگاه به یاد بهشت و دوزخ می‌آمد مثل شخص مارگزیده مضطرب می‌گردید، آنگاه از خدا تقاضای بهشت و از جهنّم طلب بیزاری می‌نمود».

[2]. نحل، 32.

[3]. یونس، 64.

[4]. فجر، 28.

[5]. فجر، 29.

[6]. فجر،‌ 30.

[7]. کلینی، الکافی، ج3، ص127 ـ 128.

[8]. انبیاء، 103. «وحشت بزرگ، آنها را اندوهگین نمی‌کند».

[9]. کلینی، الكافی، ج2، ص190، ح 8.

[10]. ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص347؛ مجلسی، زادالمعاد، ص182؛ محدّث قمی، مفاتیح‌الجنان، دعای عرفه امام‌حسین(علیه‌السلام).

[11]. بقره، 15. «خداوند آنان را استهزا می‌کند و آنها را در طغیانشان نگه می‌دارد، تا سرگردان شوند».

[12]. آل عمران، 54. «و (یهود و دشمنان مسیح، برای نابودی او و آیینش) نقشه کشیدند و خداوند (بر حفظ او و آیینش) چاره‌جویی کرد و خداوند، بهترین چاره‌جویان است».

[13]. قصص، 78. «قارون گفت: این ثروت را به‌وسیلة دانشی که نزد من است به دست آورده‌ام».

[14]. روم،10. «سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند».

[15]. راغب اصفهانی، مفردات، ص471 (مادّه مكر).

موضوع: 
نويسنده: