پنجشنبه: 9/فرو/1403 (الخميس: 18/رمضان/1445)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

دعای شریف عرفه كه از حضرت سیّدالشّهدا‌(علیه‌السلام) روایت شده است تا جمله «وَأَنْتَ عَلَى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرٌ یَا رَبِّ یَا رَبِّ» مورداتّفاق همة كتاب‌های دعاست، ولی بخش دیگر كه از «إِلَهِی‏ أَنَا الْفَقیرُ ‏فی غِنَایَ، فَكَیْفَ لَا أَكُونُ فَقِیراً فِی  فَقْرِی » آغاز می‌شود و به جمله «اَلْحَمْدُ لِلهِ وَحْدَهُ» پایان می‌یابد، مورد سؤال و بحث و سخن است که آیا این بخش به دعا الحاق شده یا از اصل دعاست؟

در مفاتیح‌الجنان آمده است: كفعمی دعا را تا همان بخش نخست نقل نموده و علّامه مجلسی نیز در زادالمعاد موافق كفعمی عمل فرموده است، اما سیّد بن طاووس در اقبال‌ا‌لاعمال بعد از «یَا رَبِّ یَا رَبِّ» این بخش دوم را نیز نقل نموده[1] و به‌عبارت صحیح‌تر در اقبال‌الاعمال سیّد، این بخش دوم نیز نقل شده است.[2] حاصل اینكه

 

می‌خواهیم این موضوع روشن شود كه آیا بخش دوم هم جزء دعا و انشای حضرت سیّدالشّهدا‌(علیه‌السلام) است یا بر آن اضافه و ملحق شده است.

البتّه فرق بین اینكه دعا، انشای امام معصوم‌(علیه‌السلام) باشد یا شخص دیگری هر‌چند صاحب مقامات رفیعه و بلند علم و عمل باشد معلوم است، چرا که:

اگر دعا صادر از پیغمبر یا امام باشد یقین به اینكه مضامین آن در ارتباط با عقاید و احكام الهی و معارف مُلك و ملكوت و عالم غیب و مطالب دیگر، مطابق با واقع است، حاصل است و دعاكننده می‌تواند با خدا با همان خطابات و الفاظ و عبارات، مناجات نماید و حمد و سپاس و تسبیح و تهلیل و تنزیه الهی را به زبان آورد و حضرتش را با آن بخواند.

اما اگر دعا، انشای دیگران باشد و سبك و مضامین آن با سبك و مضامین عالیة ادعیة صادره از معصومین(ع) مطابق نباشد كسی نمی‌تواند با اطمینان خاطر، آن دعا را بخواند؛ زیرا موافقت مضمون آن اگر ازطریق ادعیة عالیه و معارف مأثوره از اهل‌بیت(ع) و مستفاد از قرآن كریم تایید نشود مورد شكّ است، و مخالفت آن با واقع محتمل می‌باشد؛ خواندن چنین دعایی حتّی برای خود انشاكنندة دعا حقیقی نیست و مثل ندا و خواندن شخصی است به اسمی كه معلوم نیست اسم اوست یا خیر و بسا این دعا متضمّن معنایی باشد كه مخالف با

 

واقع و بلكه كفرآمیز باشد؛ این یك فرق مهمّ جوهری است، پس می‌توان گفت كه این‌گونه دعاها توقیفی است و باید مضمون آن از سوی مكتب وحی و متّصل به وحی (مكتب قرآن و عترت) قابل تأیید باشد و خواندنِ غیر از نسخة دعایی كه مستقیماً از معصوم گرفته شده باشد و غیر آن نسخی که صددرصد با نسخه‌های مأثوره از معصوم، مطابقت آن یقینی و معلوم باشد، جایز نیست. البتّه در دعا برای قضای حوایج شخصیه و امور عادیّه و طلب رزق و شفای مریض و مغفرت ذنوب و سلامتی و ازدیاد یقین، هركس به هر زبانی خدا را بخواند و نجات از بلیّات را طلب نماید دعا مجاز است و همه بالفطره در این امور از خدا یاری و نجات می‌خواهند:

﴿قُلْ أَرَأَیْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللّٰهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَیْرَ اللّٰهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ* بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شَاءَ ﴾؛[3]

این حالات و این دعاها مورد سخن ما نیست؛ غرض ما، دعاهایی است كه در آنها بنده در مقام نیایش و سپاس و تمجید و تنزیه و اظهار توحید و معانی ارزشی عرفانی است. این دعاها توقیفی است و اگر

 

غیرمعصوم بدون اقتباس تمام از معصوم و الهام ظاهر از قرآن و احادیث و ادعیه صحیحه از خود انشا كند و بخواهد خود را واصل به چیزی كه دیگران به آن واصل نشده‌اند معرّفی كند و دعایی و مضمونی كه بِكر و بی‌مأخذ و بی‌سابقه باشد بگوید حتماً اشتباه رفته است و حتّی از احتمال خطر كفر هم استقبال كرده است.

بنابراین معلوم می‌شود كه چقدر سخت در اشتباه و غرورند اشخاصی كه در این مطالبی كه به آن اشاره شد از پیش خود دعا و مناجات انشا كنند و نه تنها خود را به آن مشغول می‌نمایند بلکه از حقایق ادعیة وحیانی و فیض قرائت مثل دعاها و مناجات‌های قرآنی مانند ﴿رَبَّنَا  اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ إِسْرَافَنَا فی أَمْرِنَا﴾[4] و جمله‌های بسیار دیگر و دعاهایی مثل ادعیة مأثوره از اهل‌بیت(ع) محروم می‌شوند.

متأسّفانه در زمان ما هم بعضی از مغرورین و قاصرین نسخه‌های دعا و مناجات از خود منتشر می‌كنند كه یا از جهات عقیدتی و معرفتی خدشه‌دار و انحراف‌آمیز است كه با این نسخه‌ها باید جدّاً برخورد شود و چاپ و نشر آن ممنوع گردد و یا از جهت رکیک‌بودن و زشت‌بودن معانی و مطالب، نشر آنها مناسب فرهنگ متعالی و روش مذهب اهل‌بیت(ع) نیست.

 

كوتاه سخن آنكه باوجود این‌همه ادعیة جامعه و صحیحه ـ كه تنها از حضرت امام ‌زین‌العابدین‌(علیه‌السلام) علاوه ‌بر صحیفهݘ كامله، صحائف دیگر به‌عنوان صحیفة ثانیه و ثالثه و رابعه در دسترس است و متضمّن معانی و معارف عالیه و پیام‌های بلند و عرفان صحیح وحیانی است ـ این نسخه‌نویسی‌ها یا از جهل مفرط و یا كاشف از سوء اعتقاد و یا غرور تمام است.

به‌هرحال، به سخن اول و جواب دربارة سؤال از ذیل معروف دعای عرفه باز می‌گردیم. گفتیم در زادالمعاد مجلسی و بلدالامین كفعمی، بخش دوم دعا غیرمذكور است؛ حال، آیا این بخش، انشای امام‌(علیه‌السلام) بوده و مضامین آن معتبر و مستند است یا بی‌اعتبار است؟

در پاسخ باید گفت: دقیق‌ترین و صحیح‌ترین نظر در این مورد نظر بزرگ استاد فنّ، سبك‌شناس در روایات و ادعیه، علّامه مجلسی(رحمه‌الله) است؛ وی در بحارالانوار بعد از نقل این دعای شریف از اقبال‌الاعمال می‌فرماید:

أَقُولُ: قَدْ أَوْرَدَ الْكَفْعَمِیُّ(قدس‌سره) أَیْضاً هَذَا الدُّعَاءَ فِی الْبَلَدِ الْأَمِینِ وَابْنُ طَاوُسَ فی مِصْبَاحِ‌ الزَّ ائِرِ كَمَا سَبَقَ ذِكْرُهُمَا وَلَكِنْ لَیْسَ فی آخِرِهِ فِیهِمَا بِقَدْرِ وَرَقٍ تَقْرِیباً وَهُوَ مِنْ قَوْلِهِ: «إِلَهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنایَ ... إِلى آخِرِ هَذَا الدُّعاءِ»[5]؛

ایشان می‌فرماید: كفعمی در بلدالأمین و ابن‌طاووس در مصباح‌الزائر این دعا را بدون این بخش نقل كرده‌اند و در بعض نسخه‌های قدیمی

 

اقبال‌الاعمال نیز این بخش نیست. عبارات این بخش با سیاق و سبك دعاهای ائمّه معصومین(ع) ملائمت و همخوانی ندارد بلكه موافق با ذوق صوفیّه است و به این جهت بعضی از افاضل میل به این فرموده كه این قسمت را بعضی از صوفیّه بر دعا اضافه كرده و داخل در آن و ملحق به آن ساخته‌اند و خلاصه، این زیادتی را یا بعضی از صوفیّه در بعضی كتاب‌ها وارد كرده و ناخودآگاه ابن‌طاووس آن را در اقبال‌الاعمال نقل نموده یا مستقیماً صوفیّه آن را در كتاب اقبال‌الاعمال وارد نموده‌اند و احتمال اخیر ظاهرتر است زیرا چنان‌كه اشاره كردیم در بعضی از نسخه‌های قدیمی اقبال‌الاعمال و مصباح‌الزائر این قسمت موجود نیست.[6]

حقیر هم همین احتمال را تأیید می‌نمایم كه از سوی صوفیّه یا كسانی كه گرایش به آنها داشته‌اند این زیادتی وارد شده است و مؤیّد این احتمال وجود این بخش در كتاب كم‌حجمی در 119 صفحه به نام «الحكم‌العطائیه» منسوب به یكی از صوفیّه است درحالی‌كه وفات سیّد بن طاووس در 664 هجری قمری واقع شده و مؤلّف الحكم‌العطائیه متوفّای 709 هجری قمری می‌باشد.

به‌هرحال همان‌گونه كه علامة مجلسی فرموده، این سبك عبارات و مطالب با سبك ادعیه و مناجات‌هایی كه از اهل‌بیت(ع) رسیده و حتّی

 

با سبك بخش اول همین دعا سازگار نیست و كاملاً ظاهر است كه از دو منبع می‌باشد. مطالب و معارفی كه از منبع كتاب و سنّت و معارف اهل‌بیت(ع) و نهج‌البلاغه و كافی شریف و... استفاده می‌شود غیر از منبع صوفیگری است كه هیچ پشتوانه‌ای ندارد و مورد اعتماد نیست؛ منبع اصل و اصیل منبعی است كه به وحی، اتّصال دارد و پشتوانه و دلیل حقّانیّت آن، پشتوانة نبوّات حقّه و معجزات انبیا از آدم تا حضرت خاتم‌(ص) است.

اصلاً فرهنگ خداشناسی و معرفت و مسائلی مانند ربط حادث به قدیم و بیان صحیح توحید و صفات جلال و جمال آن‌گونه كه از قرآن مجید و روایات استفاده می‌شود غیر از فرهنگ «مِنْ عِنْدی» مدّعیانِ كشف و شهود است و موارد افتراق این دو فرهنگ زیاد است و در بعضی از مسلك‌ها گاه به نفی صانع منتهی می‌شود. در مطالب و حقایقی كه از دسترس عقل و فطرت مستقیم خارج است جز بر مبنای محكمات آیات و روایات هر نظر و رأی دیگر اگر هم به ظاهر با شرع معارض نباشد و مبنی بر كشف و شهود باشد، بی‌پشتوانه و غیرقابل استناد است و مسائل متعدّدی را كه فلاسفه یا به‌اصطلاح عرفا یا طرّاحان مكتب ثالث و مستحدثی كه اخیراً مطرح شده اظهار می‌دارند همه فاقد این پشتوانه است و حتی اگر با خط و دعوت انبیا در این مسائل معارض نباشند، بی‌پشتوانه است.

 

پیرامون مضامین این بخش الحاقی به دعای شریف عرفه هم اگر تأمّل شود برخی از آن، موافق با ذوق سلیم نیست و با آیات و احادیث منافات دارد؛ مثلاً در این جمله‌ها تأمّل کنید:

جملة اولی: «إِلَهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَایَ، فَكَیْفَ لَا أَكُونُ فَقِیراً فِی فَقْرِی»[7]. فقرِ فقیرِ غنیّ و فقرِ فقیرِ فقیر هر دو فقرِ ممکن به واجب و ذاتی است. غنای فقیر بالذّات و فقر او هر دو عارضی و غیرذاتی است. ظاهر این جمله استدلال بر فقر ذاتی فقیر عرضی است به فقر ذاتی غنیّ و این معنای عجیبی است که برای اثبات فقر ذاتی فقیر به فقر ذاتی غنیّ استدلال شود؟ مگر فقر ذاتی غنیّ اظهر از فقر ذاتی فقیر است و فقر ذاتی فقیر اخفی از فقر غنیّ است؟! یا فقر ذاتی فقیر مشکوک است و فقر ذاتی غنیّ معلوم؟ خلاصه، ما برای این جمله، معنای منطقی و معقولی نیافتیم.

جملة دوم: « إِلَهِی ‏أَنَا الْجَاهِلُ فِی ‏عِلْمِی‏، فَكَیْفَ لَا أَكُونُ جَهُولاً فِی جَهْلِی»[8]. این جمله هم مثل همان جملة اولی غیر معلوم المعنی است. مراد چیست؟ جهولیت در جهل مگر مجهول است که برای آن استدلال شود؟ البتّه کسی که در حال علمش جاهل باشد در جهل مطلقش صدق جاهل بر او اولی و اصدق است؛ درهرحال مراد نامعلوم است و لفّاظی است.

جمله دیگر: «إِنْ ظَهَرَتِ الْمَسَاوِی‏ مِنِّی‏ فَبِعَدْلِكَ».[9] در آن مناسب مثل (فَبِتَقْدِیرِكَ) یا (بِقَضَائِكَ وَقَدَرِكَ) یا (بِقُصُورِی وَتَقْصِیرِی) یا (ضَعْفِی) یا (جَهَالَتِی) و ... است.

جمله دیگر: «هَا أَنَا أَتَوَسَّلُ إِلَیْكَ بِفَقْرِی‏ إِلَیْكَ، وَكَیْفَ‏ أَتَوَسَّلُ إِلَیْكَ بِمَا هُوَ مَحَالٌ أَنْ یَصِلَ إِلَیْكَ»[10]. این مضمون چگونه مستقیم می‌شود؟ اولاً آنچه ذاتِ غَنیِّ مطلق از آن تنزیه می‌شود و منزَّه از آن است، فقرِ مطلق است و مطلق فقر است و محال است که در ساحت قدس بی‌نیازی مطلق او راه داشته باشد و فقر مضاف به غیر او به خود آن غیر وجوداً یا عدماً نسبت داده می‌شد و نفی آن از خدا و «غَیْرُ مَنْ یَتَّصِفُ بِهِ وَاجِباً کَانَ أَوْ مُمْکِناً» مثل سالبه به انتفاء موضوع و «سَلْبُ مَا یَتَّصِفُ بِهِ الشَّیْءُ عَنْ غَیْرِهِ الَّذِی لَا یَتَّصِفُ بِهِ» است و به‌هرحال استحالة اتّصاف الهی به فقر و مَا یَسْتَحِیلُ أَنْ یَصِلَ إلَیْهِ، لَا یَمْنَعُ مِنْ جَعْلِ فَقْرِی وَسِیلةً إِلَى الْإِسْتِمْدَادِ وَالْإِسْتِعَانَةِ مِنْهُ.

 

و حاصل اینکه جمله از حیث مضمون کامل نیست و جمله بعد اگر «إِلَهِی أَشْکُو إِلَیْكَ حَالِیَ الَّذِی لَا یَخْفَی عَلَیْكَ» بود لطیف‌تر به نظر می‌رسد.

در جمله: «إِلَهِی عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَتَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ، أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّی أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَیَّ فِی کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى لَا أَجْهَلَكَ فِی شَیْءٍ»[11]. بدیهی است که اختلاف آثار و آیات و صُوَر حقایق و مخلوقات که حتّی در یک درخت، میلیون‌ها برگ آن از هم مشخّص است و اختلاف در انواع حیوانات، نباتات و افکار و اندیشه‌ها و همه‌وهمه که تصوّر آن برای ما ممکن نیست در توجه‌دادن به قدرت و علم و حکمت الهی و توسعة معرفت، اثر خاصّ و وسیع خود را دارد که اگر خلقت همه بر یک منوال بود تفطُّن انسان به وجود خالق آنها دیرتر و دیرتر حاصل می‌شد. به‌هرحال در مسئله حرفی نیست، همان‌طور که کلام قرآن: ﴿وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ﴾[12] حقّ و حقیقت است.

اما مراد از «أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَیَّ فِی کُلِّ شَیْءٍ» این است که هر چیز را آیة او بدانیم و در دیدن هر چیز، جاهل از او نمانیم؛ یا اینکه او را در هر

 

چیز بشناسیم و جاهل از وجود حقیقی او در هر چیز نمانیم؛ این معنای آخر، معنایی است که سر از وحدت وجود در می‌آورد که اگر مراد باشد حتماً کلام امام و از نوع کلمات ائمه(ع) و هدایت‌های قرآنی نیست.

و بالجمله از بخش‌هایی از این دعا استفاده می‌شود که استدلال از مخلوق به خالق و از آیات به الله را که این‌همه در قرآن و روایات و نهج‌البلاغه به آن اهمیّت داده شده و پایة فهم دعوت به خدا و معرفت خداست و به آن تأکید شده، یا بی‌قیمت و یا کم‌ارزش قرار می‌دهد و این معنایی است که حتماً مردود و غیرقابل‌قبول است.

 

[1]. محدّث قمی، مفاتیح‌الجنان، دعای عرفه امام‌حسین(علیه‌السلام)..

[2]. ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص348.

[3]. انعام، 40 ـ 41. «بگو ای پیامبر‌(ص) که اگر عذاب خدا یا ساعت مرگ شما را فرا رسد چه خواهید کرد، آیا در آن ساعت غیرخدا را می‌خوانید؛ اگر راست می‌گویید. بلکه در آن هنگام تنها خدا را می‌خوانید تا اگر مشیّت او قرار گرفت شما را از سختی برهاند».

[4]. آل عمران، 147. «پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و از تندروی‌های ما در كارها، چشم‏پوشی كن».

[5]. مجلسی، بحارالانوار، ج95، ص227.

.[6] مجلسی، بحار الانوار، ج95، ص227 ـ 228.

[7]. ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص348؛ مجلسی، بحارالانوار، ج95، ص225؛ محدّث قمی، مفاتیح‌الجنان، دعای عرفه امام‌حسین(علیه‌السلام)..

[8]. ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص348؛ مجلسی، بحارالانوار، ج95، ص225؛ محدّث قمی، مفاتیح‌الجنان، دعای عرفه امام‌حسین(علیه‌السلام)..

[9]. ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص348؛ مجلسی، بحارالانوار، ج95، ص225؛ محدّث قمی، مفاتیح‌الجنان، دعای عرفه امام‌حسین(علیه‌السلام)..

[10]. ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص348؛ مجلسی، بحارالانوار، ج95، ص225؛ محدّث قمی، مفاتیح‌الجنان، دعای عرفه امام‌حسین(علیه‌السلام)..

[11]. ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص348؛ مجلسی، بحارالانوار، ج95، ص225؛ محدّث قمی، مفاتیح‌الجنان، دعای عرفه امام‌حسین(علیه‌السلام)..

[12]. لقمان،‌ 27. «و اگر همه درختان روی زمین قلم شود، و دریا برای آن مركّب گردد، و هفت دریاچه به آن افزوده شود، اینها همه تمام مى‏شود ولى كلمات خدا پایان نمى‏گیرد».

موضوع: 
نويسنده: