پنجشنبه: 6/ارد/1403 (الخميس: 16/شوال/1445)

تجلّی توحید در اسلام، به قدری نیرومند و پر‌تلألؤ است كه اسلام و توحید و موحّد و مسلم، مانند دو لفظ مترادف، مفهوم واحد یافته، و به گفته بیگانگان [خاورشناسان] ـ مثل گوستاولوبون ـ عقیده توحید، تاج افتخاری است كه در بین ادیان بر سر اسلام نهاده شده است.[1]

اسلام، دین خداست دین توحید است و دین همه پیغمبران و پیروان راستین‌شان؛ دین حضرت خاتم‌الانبیاء (ص) است، نه برای دین حقّ اسمی بهتر از این اسم می‌توان یافت، و نه برای بشر، واقعیت و اصالتی اصیل‌تر و عالی‌تر از مفهوم این اسم و این از قضایایی است كه می‌گویند: «قیاساتها معها» دلیلش با خودش می‌باشد، و خودش دلیل خودش است.

دین حقّ غیر از اسلام، به حقّ نخواهد بود و هر تعبیر دیگری كه از دین حقّ بشود، اگر مفهومش، مفهوم كلمه «اسلام» یا كلماتی كه در لغات دیگر با آن مترادفند، نباشد، دین حقّ نیست. خدا واحد است، و دین حقّ واحد است و آن اسلام است كه در مفهومش هیچ‌گونه

 

دوگانه‌خواهی و دوگانه‌پرستی و شرك نیست. تسلیم خدا بودن، و فرمانبردار و فرمان‌پذیر بی‌قید و شرط او بودن، هم به اعتقاد و هم به عمل، اسلام است. برای انسان هم، عالی‌تر از این، مقام و مرتبه‌ای نیست و كمالی از این بالاتر نمی‌شود. لذا خداوند متعال پیغمبر جلیل خود حضرت خلیل(ع) را در قرآن مُسِلم خوانده است و از پسران یعقوب(ع) حكایت می فرماید كه در پاسخ پدرشان كه در هنگام درگذشت از این جهان، به آن‌ها گفت:

«ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی»

«بعد از من چه‌كسی را می‌پرستید؟»

گفتند:

(نَعْبُدُ إِلهَكَ وَإِلهَ آبَآئِكَ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْماعِیلَ وَإِسْحاقَ إِلهاً وَاحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ)[2]

«خدای تو و خدای پدران تو ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را كه معبود یگانه است و ما مطیع فرمان او هستیم».

بنابراین اگرچه اسلام، عنوان و نام و رسالت دعوت حضرت خاتم‌الانبیاء(ص) می‌باشد و پس از ظهور آن حضرت، بر غیر آنچه آن حضرت به آن رسالت داشته، صحّت اطلاق ندارد؛ امّا این نامگذاری

 

و حصر عنوان اسلام به این دین، برای این است كه اسلام خالص است، و اسلام هیچ‌كس، جز به تسلیم در برابر این دین و پذیرفتن احكام و محرمات و واجبات آن محقق نمی‌شود، و یكی از شواهد بر خاتمیت این دعوت و بقای آن تا روز قیامت این است كه در عصری كه مفهوم اسلام مجهول و ناشناخته مانده بود و نام‌ها و عنوان‌ها و برچسب‌های ناجور، به ادیانی كه سابقه الهی و حقانیت داشتند، زده بودند و نه فقط این نام‌ها نارسا و معرّف حقیقت آنها نبود، بلكه با اسلام مغایر و منافی بود، در چنین زمانی، این دعوت بر اساس وحی الهی، اسلام را به جهانیان عرضه كرد، و صریحاً در مثل آیه:

(وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ)[3]

«هر كس غیر از اسلام دینی را اختیار كند هرگز از او پذیرفته نیست».

و آیه:

(إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّٰهِ الأِسْلامُ)[4]

«همانا دین (پسندیده و پذیرفته شده) در نزد خدا اسلام است».

 

اسلام را یگانه راه نجات اعلام كرد. و در آیاتی مثل آیه:

(فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَكِّمُوكَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُوا فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً)[5]

«نه چنین است قسم به خدای تو كه اینان به حقیقت اهل ایمان نمی شوند مگر آنكه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حاكم كنند و آنگاه هر حكمی كه بكنی هیچ گونه اعتراض در دل نداشته و كاملا از جان و دل تسلیم فرمان تو باشند».

و آیه:

(وَما كانَ لِمُؤْمِن وَلاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَى اللّٰهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَكُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ)[6]

«هیچ مرد و زن مؤمنی را هنگامی كه خدا و رسولش در کاری حكم كنند اراده و اختیاری نیست».

و آیه:

(وَمَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللّٰهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى)[7]

 

«و هر كس روی تسلیم و رضا به سوی خدا آورده و نیكوكار باشد چنین كسی به محكم ترین رشته الهی چنگ‌زده».

و آیه:

(وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّن دَعا إِلَى اللّٰهِ وَعَمِلَ صالِحاً وَقالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ)[8]

«چه كسی در جهان، از آن كس كه خلق را به سوی خدا خواند و نیكوكار گردید، و همی به عجز و لابه گفت كه من تسلیم خدایم، بهتر و نیكوكارتر است».

و آیات دیگر، ویژگی‌ها و آثار و جلوه‌های اسلام و حقیقت دین را به نحوی كه هیچ تعلق و وابستگی به گروه و نژاد و منطقه ای نداشته باشد، و اصول و فروع آن فطری و خردپسند، و در همه زمان‌ها و عصرها، وحدت دینی را تأمین نماید، روشن فرمود؛ كه پس از چهارده قرن، یگانه بیان كامل و جامع و بی‌بدیل، دین حقّ است و الی الابد هم بی‌بدیل خواهد بود. همه باید به این دین بگروند و همه باید ندای وحدت سردهند و اسلام را كه عالی‌ترین و كامل‌ترین طرح وحدت است، بپذیرند و شعارهای وحدت:

(إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللّٰهِ أَتْقَیكُمْ)[9]

 

«همانا گرامی‌ترین شما، نزد پروردگار پرهیزكار و باپرواترین شماست».

و «النٰاسُ كُلُّهُم بَنُو آدَمَ وَ آدَمُ خُلِقَ مَنَ التُّرٰابِ وَ لٰا فَضْلَ لِعَرَبی عَلٰى عَجَمیٍّ وَ لٰا عَجَمِیٍّ عَلٰى عَرَبِیٍّ وَ لٰا أَحْمَر عَلٰى أبْیَضَ وَ لٰا أَبْیَضَ عَلٰى أَحْمَرَ إِلّٰا بِالتَّقْوٰى»[10]

«همه مردم فرزند آدمند و آدم از خاك خلق شده و هیچ فضل و برتری بر هیچ عربی نسبت به عجمی و بر هیچ عجمی بر عربی و بر هیچ سرخ پوستی به سفید پوستی، و بر هیچ سفید پوستی به سرخ پوستی نیست مگر به تقوا».

را سردهند، و زبان‌حال و مقال همه مردم جهان، از هر نژاد، و اهل هر قاره و شهر و روستا این باشد:

الصینُ لَنٰا وَ الْعَرَبُ لَنٰا
أَضْحَی الْإِسْلٰامُ لَنٰا دینًا
تَوْحیدُ اللهِ لَنٰا نُورٌ

 

 

وَ الْهِنْدُ لَنٰا وَ الْكُلُّ لَنٰا
وَ جَمیعُ الْكَوْنِ لَنٰا وَطَنًا
أَعْدَدْنٰا الرُوحَ لَهُ سَكَنًا

 
 

«چین مال ماست و عرب از آن ماست و هند برای ماست، همگی مال ماست. اسلام دین ما و همة هستی وطن ما شد. عقیده به توحید خدا برای ما نور و روشنایی است. جان و روح خود را جایگاه و مسکن برای این عقیده آماده کرده‌ایم»

 

 
[1]. لوبون، تمدن اسلام و عرب، ص143.
[2]. بقره، 133.
[3]. آل‌عمران، 85.
[4]. آل‌عمران، 19.
[5]. نساء، 65.
[6]. احزاب، 36.
[7]. لقمان، 22.
[8]. فصلت، 33.
[9]. حجرات، 13.
[10]. طبرانی، المعجم‌الکبیر، ج18، ص 13؛ ر.ک: کراجکی، معدن‌الجواهر، ص21؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج6، ص99.
نويسنده: