تعلیقه دوم:
یكی از الفاظی كه اخیراً بر سر زبانها افتاده، و برخی از آن برای مقاصد التقاطی و سوسیالیسم مآبانه، و درهم ریختن و تحریف نظامات مالی و اقتصادی اسلام استفاده مینمایند، و در زیر پوشش نام مقدّس خدا و دین و اسلام، مكتبهای بیگانه را در بین مسلمین ترویج و تبلیغ مینمایند، "خدا مالكی" است.
با این لفظ، نظامهای سوسیالیستی و اشتراكی یا مالكیت دولتی را توجیه میكنند، و مالكیت شرعی و خصوصی را در كلّ اشیا، یا نسبت به زمین و وسایل تولید و ابزار كار انكار كرده، و در زیر پوشش اظهار غمخواری برای مستضعفان و محرومان و كارگران و كشاورزان، و انتقاد از كارفرمایان بیرحم و معایب نظام سرمایهداری غربی و استعمار غرب، زمینه را برای سلطة كمونیسم و استكبار روسیه فراهم میكنند، تا هركجا آن را از دری راندند، این بدون مانع و با خیال راحت از در دیگر وارد شود.
و چون در اثر تجربه دریافته اند كه شعار حمایت از زحمتكش و محروم، كه از آغاز حربه سوسیالیستها و كمونیستها بود، از كار
افتاده است و خودبهخود، اگر قدرت نظامی آن را تحمیل ننماید، كارساز نیست و اوضاع كشورهای بلوک شرق و كمونیستی كه برای حقوق انسان و كرامت و آزادیهای انسانها كمترین ارزشی قائل نیست، همه را به ماهیت رژیمهای ضد آزادی و بشری كشورها و پشت پردههای آهنین، آگاه ساخته و از آن متنفّر نموده است، و تبلیغات آنها حتی در كشورهای سرمایهداری نقش بر آب شده، و هرچند جوامع زیر سلطه امپریالیسم غرب بر آن شورش نموده و میخواهند زنجیرهای اسارتی را كه استعمار آمریكا و دیگر حكومتهای غربی به گردن آنها افكندهاند، پاره نمایند و پاره خواهند نمود; امّا به همان مقدار كه زیر سلطه كمونیسم و تجاوزات بیرحمانه و وحشیانه روسیه بروند نیز، پرهیز دارند و در عین رفع آن، از دفع این نیز غفلت نمینمایند. لذا اخیراً نقشه را عوض كرده، برای اینكه زمینه را برای تسلّط روسیه فراهم نمایند، بهتر میبینند كه اوّل سخن از الحاد و انكار خدا و شرایع انبیا به میان نیاورند، و فقط در شعارهای طرفداری از كارگر و كشاورز و محروم و مستضعف با مسلمانان همصدا شده، آن را به مسیرهایی كه كمونیسم میخواهد، رهبری نمایند، و در ضمن هم میكوشند تا سطح تولید را پایین آورده، با وعده و نویدهای توخالی كه هرگز برآورده نمیشود، توقعهایی را كه انجام آن ممكن نیست، در افراد خام ایجاد كرده
و كارخانهها و كشاورزیها را به تعطیل، و كارگران و كشاورزان را به كمكاری و اعتصاب تشویق نمایند؛ تا هرچه بیشتر فقر اقتصادی كه فشارش روی همان طبقه محروم و ضعیف بیشتر خواهد شد، شدت پیدا كند. و آنان بدون اینكه از علل و عوامل نابسامانیها و كمبودها مطّلع باشند، از سوء اوضاع اقتصادی تحریك شده و غولان راهزن را، راهنما و مزدوران بیگانه را خیرخواه پنداشته و با پای خود به سوی دام دشمن خونخواری مثل كاخنشینان بیرحم كرملین بروند، دامی كه هر كس و هر كشور در آن افتاد، به زودی و به آسانی راه نجات از آن نیافت.
باری! اینان فهمیدهاند كه تبلیغ كمونیسم و وارد كردن نفوذ و استعمار روس با دعوت به الحاد، با عكسالعمل شدید مسلمانان روبرو خواهد شد، و میدانند در كشورهای اسلامیـ به خصوص پس از بیداریهای اخیر مسلمانان و توجّه آنها به ارزشها و ذخایر و امكانات مادی و معنوی خود ـ مسلمانان حداقل این را دریافتهاند كه اسلام میتواند به عنوان قدرت سوم در برابر دو قدرت شرق و غرب كه به تدریج ملّتها و مردم از آنها مأیوس و به ماهیت استكباری و استضعافشان پیبردهاند، در جهان عرض وجود نماید، و برای این دو قدرت طاغوتی و شیطانی، به صورت خطری جدّی درآمده است؛ لذا به حیلهها و نیرنگها متوسّل میشوند و شعارهایی
را كه برای مسلمانان جالب است، در قالب روسی یا آمریكایی می ریزند، تا اینكه مسلمانان را از مقصد مستقیم خود منحرف سازند.
به طور مثال: یكی از این شعارها، شعار ضد كمونیستی و شعار دیگر، شعار ضد صهیونیستی است. هر دو شعار است و مسلمان، هم ضد صهیونیسم است و هم ضد كمونیسم، امّا این دو شعار در كشورهایی كه رژیمهایشان وابسته به روس یا آمریكاست، اصالتی را كه باید داشته باشند، ندارند. شعار ضدّ كمونیسم; در كشورهایی مثل اردن و عربستان سعودی، شعار ضدّ كمونیسم "آمریكایی" است و شعار ضدّ صهیونیسم و امپریالیسم در كشورهایی مثل یمن جنوبی و رژیمهایی كه حتی از محكوم كردن تجاوز شوروی به افغانستان خودداری كرده و آن را تأیید می نمایند، شعار ضدّ امپریالیسم و ضد صهیونیسم "روسی" است؛ كه البته تفاوتهایی بین این دو جبهه متقابل هست؛ امّا به هر حال، پیوستن به هر یک از این دو شعار، باید اسلامی باشد و باید هردو باشند و ملاك باید پیوستن به اسلام باشد. و گرنه آمریكا هم ضدّ كمونیسم است، و روسیه هم ضدّ صهیونیسم، ضدّ كمونیسمی كه ضدّ صهیونیسم و آمریكا نباشد، اسلامی نیست و ضدّ صهیونیستی كه ضدّ كمونیسم و روسیه نباشد هم، اسلامی نیست و اتّحاد و همبستگی مسلمان با هر یك از آنها جایز نیست.
غرض این است كه طرّاحان سیاست بیگانه میدانند چگونه كالاهای
خود را قالب نمایند. آمریكا بُعد ضدّ كمونیستی اسلام را در برابر روسیه و كمونیستها سپر قرار داده و رژیمهای دست نشانده خود را با این سیاست كه در صورت و ظاهر با سیاستهای اسلامی هدف مشترك دارد، به حفظ مصالح استعمارگرانه خود وا میدارد و معادن و منابع آنها را غارت میكند و آنها را عقبمانده و وابسته نگه میدارد و روسیه هم بعد ضدّ صهیونیستی اسلام را وسیلة شوراندن مسلمانان به آمریكای صهیونیست و تحتالحمایه قرار دادن رژیمهای دیگر قرار میدهد و آنها را مترقّی قلمداد میكند.
امّا ضابطه صحیح برای شناخت اصالت اسلامی، این دو شعار "ضدّ صهیونیسم و امپریالیسم" و "ضدّ كمونیسم" این است كه، موضع گیری شعار دهنده را نسبت به شعار دیگر مطالعه كنیم. اگر در آن شعار هم، موضعگیریاش محكم و قاطع بود، میفهمیم كه شعار، شعار اسلامی است; امّا اگر نسبت به آن طرف بیتفاوت بود، میفهمیم كه یا آمریكایی یا روسی است و ما نباید به آن بپیوندیم.
این مثال اگرچه طولانی شد; امّا روشن كرد كه با شعارها چگونه بازی میشود و برای درک حقایق، انسان باید تا چه حدّ بیدار و هوشیار باشد و الا با اندک ناآگاهی و بیتوجهی یا دست صهیونیسم را فشرده، یا دست كمونیسم را؛ یا وابسته به این شده یا به آن. الفاظ محروم و كشاورز و كارگر و مستضعف و رنجبر و استثمارگر
و فئودال و سرمایهدار و این قبیل الفاظ، همه مثل همین ضد كمونیستی و ضد صهیونیستی، بازیچه دست سیاستمداران نیرنگ باز استثمارگر میشود، و آن وقت است كه بسیاری را میفریبند و تاریكیهایی ایجاد میكنند كه فقط رشد و آگاهی اسلامی میتواند دستگیر و راهگشای انسان شود.
در این موضوع مالكیت كه یك اصل اسلامی است، نیز از شعار "خدامالكی" كه بسیار دلچسب و توحیدی است، استفاده میكنند. و میگویند: همهچیز یا زمین، ملك خداست و خدا مالك زمین است. بنابراین زمین ملك كسی نخواهد شد و تملّك نمیگردد و قابل نقل و انتقال نیست؛ چون ملك خداست و خدا هم آن را به كسی نفروخته و نخواهد فروخت. روایاتی هم كه میگویند: ملك امام است، مقصود از آن حكومت اسلام است. بنابراین ملك كسی نیست. و حدیث:
«هركس زمین مردهای را زنده كند، مال اوست».
هم اذن و اِخبار از سببیت احیا برای ملكیت، یا امضای سببیت آن ـ كه پیش از اسلام هم بوده است ـ نیست و انشای ملكیت برای محیی و احیا كننده هم نیست؛ بلكه فقط اذن در آباد كردن و احیا
و انشای حق انتفاع است، به نحوی كه دیگری نتواند مزاحم او شود، و او در انتفاع و معمور نگه داشتن آن اولی از غیر باشد و آن را هم حكومت میتواند لغو نماید. و فرقی نمیكند كه مالك، شخص احیا كننده باشد یا وارث او، یا كسی كه آن را از او خریده باشد. و بالاخره با این بینش، همه آیات و احادیث شریفه را كه دلالت بر ملكیت دارند، و قواعد فقهی را در ابواب مختلف فقه تأویل نمایند یا بدون مقیِّد و مخصِّص، مقیَّد و مخصَّص سازد.
ما در اینجا راجع به مسایل و قواعد متعدد فقهی و نظامات مالی و اقتصادی كه به ابواب مختلف فقه مثل: بیع، اجاره، مزارعه، ارث، وقف، غصب، احیای موات، حیازت مباحات و اقسام اراضی و غیر اینها ارتباط پیدا میكند، قصد مباحثه و اظهارنظر نداریم؛ فقط برای اینكه در اینجا اوّلا: سخن ما از مالكیت مطلقه خدا، برای بعضی این توهم را پیش نیاورد كه مالكیت دیگران مفهومی ندارد و ثانیاً: مفهوم این شعار (خدامالكی) را روشن سازیم تا از آن سوءاستفاده ننمایند، و معلوم باشد كه خدامالكی و مالكیت خدا با مالكیت عبد منافاتی ندارد; زیرا نوع مالكیت خدا با مالكیت بنده فرق دارد; چون مالكیت خدا مالكیت حقیقیه است كه نه زایل می شود و نه قابل نقل و انتقال است و نه میتوان آن را به كسی حتی انبیا اعطا كرد، در حالی كه مالكیت عبد، امری اعتباری و قراردادی است كه همواره در بین جوامع
بشری بوده و هست و مثل سایر امور اعتباریه قابل نقل و انتقال است، و چه آن را مجعول بالاصاله بدانیم كه شارع آن را امضا كرده، یا مجعول بالتبع و منتزع از احكام تكلیفیه باشد، این مالكیت اعتباری غیر از مالكیت حقیقیه است.
بدیهی است مالكیت اعتباریه، در صورتی معتبر و مشروع است كه یا از جانب خداوند متعال كه مالك حقیقی است، امضا شده باشد، یا بالاصاله اعتبار شده باشد، مثل مالكیت ورثه میّت نسبت به اموال او.