اوّلین و مهمّترین فایدة آن، نجات از مرگ جاهلیّت است که برحسب حدیث شریف مسلّمالصّدور و متّفقٌعلیه بین الخاصّ و العامّ، هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیّت، مُرده است:
ایوبی قندهاری از علمای اهلسنّت در حاشیة شرح عقائد نسفیه که این حدیث را بهطور ارسال مسلّم نقل نموده است میگوید:
آنچه در این حدیث از تشدید بزرگ بر امر امامت است پوشیده نماند.
بدیهی است چنین تشدید، تعظیم و تأکیدی بر زمامداران و حکّامی
که بدون لیاقت و صلاحیت و نصب شرعی، واجبالاطاعه شمرده شدند، قابل انطباق نیست؛ امثال حاکمان بنیامیّه ـ مثل معاویه، یزید، مروان، ولید ـ و حاکمان بنیعبّاس ـ مانند هارون، منصور و سلاطین دیگر ـ را شامل نمیشود و این تعبیر و تشدید فقط مناسب کسانی است که برحسب احادیث متواتر ثقلین، عِدل قرآن کریم هستند:
عظما و نخبگانی که تقدّم بر آنها و تأخّر از آنان موجب هلاکت است.
این تهدید به موت جاهلیّت، در مورد ترک معرفت کسانی است که برحسب احادیث شریفة امان،[3] وجودشان برای اهل زمین امان است و برحسب احادیث سفینه،[4] مانند کشتی نوح، وسیلة نجاتند که هرکس بر آن سوار شد نجات مییابد و هرکس تخلّف کند هلاک میگردد.
این تعظیم و تجلیل از امر امامت در مورد حجج و امامانی است که زمین از وجود آنها خالی نخواهد ماند و امیرالمؤمنین(علیهالسلام) برحسب روایت بسیار معتبری که علمای بزرگ شیعه و سنّی از آن حضرت روایت کردهاند و سید رضی(قدسسره) نیز آن را در نهجالبلاغه روایت کرده است در شأن آنها میفرماید:
[1]. صدوق، کمالالدین، ص409؛ خزاز قمی، کفایةالاثر، ص296؛ ابنحمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص495؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص212. «هرکس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیّت مرده است».
[2]. صفار، بصائرالدرجات، ص413 – 414؛ ابنبابویه، الامامة والتبصره، ص135؛ کلینی، الکافی، ج2، ص415؛ نعمانی، الغیبه، ص78؛ صدوق، کمالالدین، 235؛ خزاز قمی، کفایةالاثر، ص92؛ مفید، الارشاد، ج1، ص176؛ طبری امامی، المسترشد، ص559؛ فتال نیشابوری، روضةالواعظین، ص273. «و این دو از هم جدا نخواهند شد تا اینکه بر من در حوض کوثر وارد شوند».
[3]. صدوق، الامالی، ص252 – 253؛ همو، عللالشرائع، ج1، ص123؛ همو، کمالالدین، ص205، 207؛ خزاز قمی، کفایةالاثر، ص29؛ طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص48؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج3، ص149؛ سیوطی، الجامعالصغیر، ج2، ص680.
[4]. صدوق، الامالی، ص342؛ همو، کمالالدین،ص241؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج2، ص343؛ ج3، ص151؛ طبرانی، المعجمالاوسط، ج5، ص355؛ ج6، ص85؛ هیثمی، مجمعالزوائد، ج9، ص168.
[5]. نهجالبلاغه، حکمت147 (ج4، ص37)؛ ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، ص170 – 171. «بلی به خدا؛ زمین از قیامکننده برای خدا با حجّتی که یا ظاهر و مشهور است و یا ترسان و پوشیده خالی نخواهد ماند تا حجّتهای خداوند و بیّنات او از بین نرود».