چنانچه میدانیم شیعه، رهبری و زمامداری دینی و سیاسی را بعد از پیغمبر اعظم(ص) یک مقام الهی و منصب خلیفةاللهی میداند که به امر خداوند متعال، پیغمبر کسی را که شایسته باشد معرّفی و منصوب مینماید و همانگونه که پیغمبر رهبری دینی، روحانی، سیاسی و انتظامی جامعه را عهدهدار است امام که قائممقام پیامبر و جانشین اوست نیز رهبر جامعه است با این فرق که بر پیغمبر وحی نازل میشود و بیواسطه احدی از بشر، دین و شریعت را از عالم غیب فرا میگیرد و به امّت و جامعه میرساند ولی امام آورنده شریعت و کتاب نیست و مقام نبوّت ندارد و از مجرای کتاب و سنّت و بهواسطه پیغمبر رهبری اجتماع را انجام میدهد.
معلوم است که این روش موافق با عدل و عقل و منطق و صواب بوده و از هر ترتیب دیگر برای اداره امور اجتماع بیشتر مورد اعتماد و اطمینان است؛ زیرا یقیناً کسی را که پیغمبر از جانب خدا معرّفی کند
واجد همه شرایط رهبری و شایسته زعامت و امامت است چنانچه فیلسوف بزرگ و مفخر حکمای شرق و غرب شیخالرئیس ابوعلی سینا گفته است:
تعیین جانشین و انتخاب خلیفه به نصّ و نصب (که مذهب شیعه است) صوابتر است، برای آنکه منجر به تفرقه و اختلاف و شرّ و فتنه نمیشود.
زمامداری و رهبری آنهم رهبری روحانی و دینی و سیاسی که عهدهدار آن، سخن و کارش برای همه حجّت و میزان و حاکم بر امور دین و دنیای مردم باشد، بسیار مقام باعظمت و حسّاسی است و مقامی از آن بالاتر نیست. اگر در این انتخاب اندکی اشتباه رخ دهد، فسادهای بزرگ از آن بر خواهد خاست و نقض غرض از بعثت انبیا لازم میآید.
[1]. ابنسینا، الشفاء (الالهیات)، ج2، ص451 - 452.