جمعه: 10/فرو/1403 (الجمعة: 19/رمضان/1445)

علّت تولّد امام قرن‌ها قبل از ظهور

 و فایده امام غایب

سؤال: مصلحت اینکه امام قرن‌ها پیش از ظهور تولّد یافته و پس از عمری طولانی ظاهر می‌شود چیست؟

مگر خدا قدرت ندارد که مثلاً چهل سال پیش از ظهور کسی را که صالح و شایسته این مقام باشد بیافریند؟

فایده اینکه آن حضرت صدها سال قبل از موعد قیام و ظهورش خلق شده چیست؟ و بالأخره فایده وجود امام ناپیدا و غایب چیست؟ و آیا وجود و عدم او برابر نیست؟

پاسخ: این سؤال غیر از سؤال از فلسفه غیبت چیز دیگری نیست و پاسخ آن همان است که در مقالات گذشته گفته شد مع‌ذلک بالخصوص در اینجا هم چند پاسخ به این سؤال می‌دهیم.

نخست: فایده وجود امام، منحصر به ظهور و قیام او در آخرالزّمان و

 

اینکه ظاهراً هم در کارها تصرّف و دخالت داشته باشد نیست بلکه یکی از فواید وجود امام، امان خلق از فنا و زوال به اذن خدا و همچنین بقای شرع و حفظ حجّت‌ها و بیّنات خدا است چنانچه اخبار معتبر و بعضی احادیث مشهور ائمّه اثناعشر(علیهم‌السلام) و احادیث دیگر که از طرق اهل‌سنّت و شیعه روایت شده بر آن دلالت دارد و همچنین احادیث بسیاری که دلالت دارند بر آنکه زمین هیچ‌گاه خالی از حجّت نمی‌شود. ازجمله از حضرت امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) روایت است که فرمود:

«اَللَّهُمَّ بَلَی لا تَخْلُو الأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً أَوْ خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلا تَبْطُلَ حُجَجُ اللهِ وَبَیِّنَاتُهُ»؛[1]

«خدایا! آری خالی نماند زمین از کسی که قائم باشد از برای خدا به حجّت یا ظاهر و آشکار یا بیمناک و پنهان تا حجّت‌های خدا و بیّنات او از میان نرود».

مَثَل امام در این جهان، مَثَل قلب است نسبت به جسد انسان و مانند روح که به امر خدا سبب ارتباط اعضا و جوارح با یکدیگر است و

 

بقای جسد وابسته به تعلّق و تصرّف اوست و ولیّ و انسان کامل که همان شخص امام است نیز به اذن‌الله تعالی نسبت به سایر مخلوقات، صاحب چنین رتبه و منزلت است.

و فایده دیگر این است که چنانچه از اخبار هم استفاده می‌شود، وجود مؤمن در بین مردم منشأ خیرات و برکات و سبب نزول رحمت و جالب عنایات خاصّ و دافع کثیری از بلیّات است پس وقتی مؤمن وجودش این فواید و برکات را داشته باشد، معلوم است که وجود امام و ولیّ‌الله اعظم فواید و برکاتش بسیار عظیم و بااهمّیت است و به‌عبارت‌دیگر امام و حجّت، واسطه اخذ و ایصال فیوض و برکاتی است که دیگران استعداد و لیاقت آنکه مستقیماً آن برکات و افاضات را تلقّی و اخذ نمایند ندارند لذا وجود و عمر طولانی و ولادت آن حضرت در قرن‌ها پیش یک مصلحتش همین است که فیوض ربّانی در این مدّت از عباد قطع نشود و خلق‌الله از برکاتی که بر اصل وجود امام مترتّب است محروم نگردند.

دوّم: این است که مسئول دخالت ‌نکردن و تصرّف‌ ننمودن امام در امور مردم، خود مردم هستند که حاضر به قبول رهبری آن حضرت نیستند و مخالفت می‌ورزند؛ چنانچه با نیاکان کرامش مخالفت کردند و از آن بزرگواران اطاعت ننمودند و اگر مردم حاضر به اطاعت و

 

فرمان‌بری بودند، آن حضرت ظاهر می‌شد و در این جهت فرقی بین امام حاضر و غایب نیست و محقّق طوسی در تجرید همین جواب را فرموده است:

وُجوُدُهُ لُطْفٌ وَتَصَرُّفُهُ لُطْفٌ آخَرُ وَعَدَمُهُ مِنَّا؛[2]

اصل وجود امام، لطف (مقرّب به طاعت و نزدیک‌‌کننده به مصالح و مُبَعِّد از معاصی و دورکننده از مفاسد) است و تصرّف او لطف دیگر است و تصرّف‌ نکردن او، از جانب ما است.

حاصل آنکه وجود امام لطف و اتمام‌حجّت بر عباد است و اگر در این مدّت طولانی قطع رشته ولایت و هدایت شود مردم را بر خدا حجّت خواهد بود.

خدا به مقتضای صفات کمالی مانند رحمانیّت و رحیمیّت و منعمیت و ربوبیت، نعمت تربیت و هدایت بندگان را به‌واسطه خلق و نصب امام بر بندگان به مدلول آیه شریفه:

﴿اَلْیوْمَ أَكمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ﴾[3]

 

اکمال و اتمام می‌فرماید و اگر مردم از این نعمت منتفع نشوند و مانع از اشراق شمس هدایت امام گردیدند به وجود و تعیین امام کسی حقّ اعتراض ندارد چنانچه اگر از بسیاری از نعمت‌ها مردم استفاده نکنند و مانع از ظهور منافع آنها شوند و بلکه سوء‌استفاده کنند، این رفتار مردم سبب اشکال به اصل آفرینش آن نعمت‌ها نمی‌شود و کسی نباید بگوید چون مردم انتفاع نمی‌برند، چه فایده دارد و وجود و عدم آنها علی‌السوا است؛ بلکه در اینجا باید بگویند: چرا بااینکه خداوند فیّاض، فیض‌بخشی نموده و نعمت‌ها را در دسترس مردم گذارده از این نعمت‌ها انتفاع نمی‌برند و چرا کفران نعمت می‌نمایند؟

سوّم: این است که ما قطع نداریم که آن حضرت از جمیع اولیا و دوستان خود پنهان باشد و در اموری که مصلحت باشد توسط آنها و تأیید و ارشاد آنها دخالت ننماید.

چهارم: آنچه مسلّم است این است که در عصر غیبت، آن حضرت از نظرها پنهان است و این به آن معنا نیست که مردم نیز از آن حضرت پنهان می‌باشند بلکه چنانچه از بعضی اخبار استفاده می‌شود آن حضرت در ایّام حجّ حاضر می‌شود و حجّ به‌جا می‌آورد و اجداد گرامی‌اش را زیارت می‌کند و با مردم مصاحب و در مجالس حاضر

 

می‌شود و از بیچارگان فریادرسی می‌نماید و بیماران را عیادت می‌فرماید و بسا که شخصاً در قضای حوائج آنان سعی فرماید.

پنجم: این است که، بر امام واجب نیست که شخصاً و بدون واسطه در امور دخالت نموده و راتق باشد، بلکه می‌تواند دیگران را به نحو خصوص یا به‌عنوان عموم از جانب خود بگمارد همان‌طور که، امیرالمؤمنین و ائمّه(علیهم‌السلام) ازطرف خود در شهرهایی که حاضر نبودند، دیگران را منصوب می‌فرمودند، امام هم در زمان غیبت صغری کسانی را به مقام نیابت خاصّه نصب فرموده بود و در غیبت کبری به‌طور عموم، فقها و علمای عادل را که دانا به احکام هستند، برای قضای فصل خصومات و اجرای سیاسات و حفظ و نظر در مصالح عالی اسلامی نصب و تعیین کرده که مرجع امور خلق باشند پس ایشان در عصر غیبت به نیابت از آن حضرت برحسب ظاهر عهده‌دار حفظ شریعت و به شرحی که در کتاب‌های فقه مذکور است دارای ولایت می‌باشند.

ششم: اصل وجود امام موجب دلگرمی و قوّت روح بندگان خدا و اهل‌الله و کسانی که سالک سبیل هدایت هستند می‌باشد و به‌عبارت‌دیگر یک نقطه اتّکا برای سالکان سبیل‌الله است که اگرچه خدا نقطه اتّکای همه است و همه به خدا اتّکال و اعتماد دارند ولی وجود پیغمبر در جنگ‌ها و غزوات باعث یک دلگرمی و قوّت قلب

 

خاصّ برای مجاهدین اسلام بود و با نبودن ایشان تفاوت بسیار داشت که حتّی شخصیّتی مثل حضرت امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) فرمود:

«کُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اِتَّقَینَا بِرَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ فَلَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَی
 الْعَدُوِّ مِنْهُ»؛[4]

«ما هرگاه آتش جنگ سرخ می‌شد (جنگ شدّت می‌یافت) به رسول خدا‌(ص) پناه می‌بردیم تا آن حضرت پیشاپیش همگان جهاد می‌کرد احدی از ما از او به دشمن نزدیک‌تر نبود».

خود این موضوع که امام حیّ و زنده داریم و ملجأ و پناهگاه و حافظ شریعت است، موجب قوّت قلب و استحکام روح و مانع از تسلّط یأس و نومیدی بر سالکان و مجاهدان است و همواره از او مدد می‌گیرند و همّت می‌طلبند و این مسئله ازنظر علم‌النّفس بسیار اساسی و مهمّ است.

 

در مَثَل مناقشه نیست. معروف است که نادرشاه افشار در جنگ مورچه‌خوار سربازی را دید که دلاورانه جنگ می‌کند و سپاه دشمن را به‌هم می‌زند، نادر تعجّب کرد، به او گفت: در هنگام حمله افغانی‌ها تو کجا بودی؟ گفت: من بودم ولی تو نبودی.

پس وجود امام از جهت قدرت روح و قوّت قلب و پناهگاه روانی و نقطه اتّکای مؤمنان، لازم و واجب است و این یک فایده بزرگی است که برای آن هم نصب امام حتماً و قطعاً و عقلاً و شرعاً لازم است.

 


[1]. نهج‌البلاغه، حکمت (ج4، ص37)؛ ثقفی کوفی، الغارات، ج1، ص153؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف‌العقول، ص170- 171.

[2]. خواجه نصیر طوسی، تجریدالاعتقاد، ص221 (مبحث امامت)؛ ر.ک: علامه حلی، کشف‌المراد، ص388.

[3]. مائده، 3. «امروز دین شما را کامل کردم».

[4]. نهج‌البلاغه، حکمت 9 (ج4،‌ ص61)؛ طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ص18؛ مجلسی، بحارالانوار، ج16،‌ ص232، 340؛ ج19، ص191؛ نیز ر.ک: احمد بن ‌حنبل، مسند، ج1، ص156؛ ابن‌‌ابی‌الدنیا، مکارم‌الاخلاق، ص56؛ ابویعلی موصلی، مسند، ج1، ص258؛ زمخشری، الفائق فی غریب‌الحدیث، ج1، ص277؛ زرندی، نظم دررالسمطین، ص62.

موضوع: 
نويسنده: