پنجشنبه: 30/فرو/1403 (الخميس: 9/شوال/1445)

سخنی با برادران اهل‌سنّت

چنانچه می‌دانیم جمعی از مشاهیر علمای اهل‌سنّت به وصایت و ولایت ائمّه اثنی‌عشر(علیهم‌السلام) ایمان دارند و به مهدویّت حضرت ولیّ عصر‌(علیه‌السلام) قائل و معترفند و بعضی از ایشان مدّعی زیارت و دیدار آن حضرت شده و معجزات او را نقل کرده‌اند.

و بسیاری از آنها هم در تعیین مهدی موعود با شیعه موافقت ندارند امّا در آن تعصّب و لجاج نمی‌ورزند و آن را یک مادّه اختلاف جوهری بین شیعه و سنّی نمی‌دانند بلکه یک اختلاف

 

صغروی و مصداقی می‌شمارند و به این اختلاف هرگز به نظر اهمّیت نگاه نمی‌کنند.

چون هر دو فرقه اصل ظهور مهدی را در آخرالزّمان مسلّم و حتمی می‌دانند و می‌گویند در هنگام ظهور با آن علائم و نشانی‌های آشکار مانند ندای آسمانی به همه معرّفی می‌شود و آنگاه این اختلاف موضوعی هم مرتفع خواهد شد.

پس این عقیده شیعه با آنچه بین فریقین در موضوع مهدی مسلّم و مقطوع است و روایات متواتر بر آن دلالت دارد، هیچ‌گونه مغایرت و منافاتی ندارد و اکنون اهل‌سنّت با شیعه چه معارضه‌ای در این مورد داشته باشد؟

و چرا آن را مادّه اختلاف و بحث و جدال قرار دهند؟

و چرا در مقام ردّ شیعه برآیند بااینکه در این موضوع برخلاف اجماع و اتّفاق مسلمین سخن نگفته‌اند.

یکی از دانشمندان معاصر اهل‌سنّت به نام استاد محمد زکی ابراهیم رائد در مقاله‌ای که به مناسبت نیمه شعبان و مهدی منتظر نگاشته در فصلی تحت عنوان «موعود آخرالزّمان فی مختلف المذاهب والادیان» می‌گوید: مهدی موعود در نزد برادران شیعی ما شرحی دارد که ما در وقت دیگر بیان می‌کنیم ولی آنچه برادران شیعه ما بر آن رفته‌اند با

 

جمهور اهل‌سنّت در اصول و مبادی اساسی به‌هم می‌رسند و خلاصه آن اصول این است که به‌طور حتم مهدی اهل‌بیت که آمال مسلمانان را تحقّق می‌دهد و احوال بشر به او مستقیم می‌گردد ظاهر خواهد شد.[1]

چنانچه ملاحظه می‌شود این دانشمند عقیده شیعه را در مهدویّت با اصول و مبانی اساسی آن که بین سنّی و شیعه مورد اتّفاق است موافق شمرده و در نهایت ادب بدون اینکه عواطف شیعه را تهییج نماید و قلم را به دشنام و سخنان ناسزا آلوده کند اظهارنظر نموده است.

امّا متأسّفانه عدّه‌ای هم هستند که همواره مانع از اتّحاد مسلمانان و رفع سوءتفاهمات فی‌مابین بوده و می‌خواهند به آتش اختلاف دامن زده و این دو فرقه بزرگ اسلامی را که می‌توانند در کنار هم با همکاری‌های صمیمانه زندگی کرده و در برابر دشمنان اسلام همگام و هم‌صدا باشند از هم جدا نمایند.

این افراد مغرض که شاید در عصر ما مزدوران استعمار و صهیونیسم بین‌المللی باشند، از آن‌همه قدر مشترک‌ها و پیوندهای ناگسستنی و موادّ مورد اتّفاق شیعه و سنّی که آنها را به‌هم مربوط و متّصل ساخته و صاحب منافع مشترک قرار داده چشم‌پوشی نموده و یک سلسله

 

مسائلی را که مانع از همفکری مسلمین و اتّحاد و اتّفاق آنها مخصوصاً در این زمان نیست پیش کشیده و کاهی را کوهی نشان می‌دهند و عمداً آنچه را می‌گویند و می‌نویسند (برای این است که کاملاً به ایجاد تفرقه‌ای که خدا در قرآن از آن نهی کرده نایل شوند)، قلم را به فحش و دشنام و نسبت‌های ناسزا و افترا و بهتان به شیعه آلوده می‌سازند تا بلکه شیعه را تحریک و عصبانی کنند، آنها نیز معارضه به مثل نمایند و در این میان بیگانگان و استعمارگران که همه از مقاصد شوم و خواب‌های خطرناک آنها برای اسلام و مسلمین کم‌وبیش باخبریم به مقاصد خود برسند و شوکت و آبروی هر دو فرقه را در معرض زوال قرار دهند و با جنگ داخلی میان مسلمانان و سوءتفاهم کفّار را بر آنها مسلّط سازند.

ما در اینجا در مقام توضیح زیان‌های این قلم‌های مسموم و سیاست‌هایی که مخصوصاً در عصر ما به عناوین متعدّد از راه مذهب و ملّیت و وطن و نژاد و زبان عامل تفرقه مسلمانان شده نیستیم.

شرح این هجران و این خون جگر
 

 

                این زمان بگذار تا وقت دگر
 

 

باری، یکی از موضوعاتی که بیهوده و فقط برای زیاد کردن فاصله بین سنّی و شیعه در گذشته و حال ازطرف بعضی از کسانی که خود را به نام اهل‌سنّت معرّفی کرده‌اند مانند «ابن‌حجر» و «محبّ‌الدّین

 

خطیب» دستاویز حمله به شیعه و استهزا و فحش و دشنام و نسبت آنها به جهل و نادانی شده، مسئله طول عمر حضرت ولیّ عصر‌(علیه‌السلام) است. این افراد برای تجریح عواطف شیعه و منحرف ‌ساختن افکار، شیعه را در این ایمان و عقیده به باد دشنام گرفته و مثل اینکه یک سخن نامعقول و بی‌سابقه‌ای را پذیرفته باشند به آنها اعتراض می‌کنند.

ما به این آقایان می‌گوییم! شما که مسلمان و مؤمن به قدرت خدای تعالی هستید، چرا این اعتراض را به ما می‌نمایید؟

شما چرا کسانی که خدا را قادر و توانا می‌دانند بر اینکه عمر یکی از بندگان خاصّ خود را هرچه مصلحت اقتضا کند طولانی نماید، مسخره می‌نمایید؟ مگر شما خدا را قادر مطلق نمی‌دانید؟

مگر قرآن نخوانده‌اید که در شرح احوال نوح‌(علیه‌السلام) می‌فرماید:

﴿فَلَبِثَ فَیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَاماً﴾؛[2]

مگر به‌تصریح این آیه درنگ نوح‌(علیه‌السلام) در میان قومش نهصدوپنجاه سال نبوده است؟

به چه جهت شما شیعه را در مسئله ایمان به طول عمر این‌همه سرزنش می‌نمایید و به جهل نسبت می‌دهید؟ این اعتراض و دشنام‌های شما به شیعه لوازمی ‌دارد که شما برحسب عقاید خودتان نمی‌توانید آن لوازم را بپذیرید؟

 

مگر در قرآن نخوانده‌اید که خدا ابلیس را تا وقت معلوم مهلت داده است؟[3]

مگر در صحیح مسلم خودتان در قسم دوّم از جزء دوم در باب ابن‌صیّاد،[4] در سنن ترمذی در جزء دوم،[5] در سنن ابی‌داوود در باب خبر ابن‌صائد از کتاب ملاحم آن[6] روایات متعدّد را راجع به ابن‌صیّاد و ابن‌صائد ندیده‌اید که پیغمبر‌(ص) احتمال داد، او همان دجّال باشد که در آخرالزّمان ظاهر می‌شود؟

مگر حدیث «تمیم داری» را که مسلم در باب خروج دجال[7] و ابن ماجه در جزء دوّم در ابواب «فتن»[8] و ابوداوود در جزء دوّم سنن[9] روایت کرده‌اند نخوانده‌اید که صریح است بر اینکه دجال در زمان پیغمبر‌(ص) زنده بوده و در آخرالزّمان ظاهر می‌شود. چگونه شد درباره دشمنان خدا این عمر طولانی را باور کردید و روایت‌کنندگان این احادیث را که همه از بزرگان و رجال خود شما هستند به جهل نسبت

 

ندادید؛ امّا در موضوع ولیّ خدا و فرزند پیغمبر این سروصداها را راه انداخته‌اید و باور نمی‌دارید؟

چگونه شد که عمر بسیار طولانی را برای خضر و ادریس و عیسی(علیهم‌السلام) جایز می‌شمارید امّا برای حضرت مهدی موعود‌(علیه‌السلام) بااین‌همه شواهد و ادلّه و معجزات و کراماتی که در عصر غیبت صغری و کبری از او ظاهر شده و بااینکه افرادی که در راستی و صدق گفتارشان شکّی نیست او را مکرّر ملاقات کرده‌اند، جایز نمی‌شمارید؟

چرا خودتان و همه مسلمین را در ایمان به بقای عیسی‌(علیه‌السلام) مسخره نمی‌نمایید؟

اگر بنا به استهزا باشد، شما در اصول دین، بعضی عقاید دارید که با عقل مستقیم و نزاهت اسلام که دین توحید است به‌هیچ‌وجه سازگار نیست.

شما نسبت به کسانی که آنها را به‌اصطلاح از اقطاب و اولیا می‌شناسید، کارهایی نسبت می‌دهید که هرکس از گفتارتان به خنده می‌افتد.

ولی چنانچه گفته شد معارضه به مثل صحیح نیست و ما راضی نیستیم سخنی بگوییم یا کلامی بنویسیم که شما را در انظار بیگانگان خفیف و سبک سازد. ما می‌گوییم که وضع روزگار و فشارهایی که ازطرف استعمارگران بر مسلمان‌ها وارد شده و می‌شود به ما فرصت و

 

اجازه نمی‌دهد که در این‌گونه اختلافات، زبان به عیب‌جویی یکدیگر باز کنیم. درحالی‌که دشمنان اسلام با اساس اسلام و قرآن و احکام قرآن، دشمنی می‌کنند؛ درحالی‌که احکام اسلام و اصول و شعائر مسلّم بین سنّی و شیعه در کشورهای اسلامی دستخوش سخت‌ترین تعرّضات و آسیب شده و مسیحی‌ها و یهودی‌ها و کفار دیگر برای از رسمیّت انداختن احکام اسلام هر روز نقشه‌هایی طرح و توسط مسلمان‌نماهایی از شیعه و سنّی اجرا می‌نمایند؟

خوب است در افکار و آرای خود قدری مطالعه کنید و همچنین از روی بی‌طرفی و با نظر خالی از تعصّب به عقاید پاک و مقدّس شیعه در اصول و فروع که از مصادر محکم عقلی و قرآن و سنّت گرفته شده است بنگرید و بیهوده به القای شبهات واهی و تهمت و افترا، عواطف شیعه را جریحه‌دار نساخته و برادران سنّی ما را گرفتار سوءتفاهم و بدبینی و بی‌خبری از عقاید و آرای اسلامی ما نسازید.

 

[1]. مجله «المسلم» و مجله «العشیرة المحمدیه»، طبع مصر، س 18، ش 1، شعبان‌المعظم، 1387ق.

[2]. عنكبوت، 14.

[3]. اعراف، 14 – 15؛ حجر، 36 – 37؛ ص، 79 – 81.

[4]. مسلم نیشابوری، صحیح، ج8، ص189- 194.

[5]. ترمذی، سنن، ج3، ص351- 354.

[6]. ابوداوود سجستانی، سنن، ج2، ص321- 322.

[7]. مسلم نیشابوری، صحیح، ج8، ص206.

[8]. ابن‌ماجه قزوینی، سنن، ج2، ص1354 – 1355.

[9]. ابوداوود سجستانی، سنن، ج2، ص319 – 320.

موضوع: 
نويسنده: