شنبه: 1/ارد/1403 (السبت: 11/شوال/1445)

1. اعتبار سند دعای ندبه

در باب حجّیت خبر واحد - در علم اصول - اطمینان به صدور، میزانِ اعتبار، شناخته شده و روش عرف و عقلا نیز بر همین نحو قرار دارد؛ بلكه به اخبار تاریخى و نقل‌هایى كه بسا ازنظر محدّث مورد اعتماد نیست، اعتماد مى‌كنند، و همین‌قدر كه تاریخ معتبر یا مشهورى واقعه‌اى را نقل كرده باشد، آن را قبول مى‌نمایند؛ ولى علماى اسلام در اخبار و احادیث، به‌خصوص راجع به احكام شرع، تعیین هدف‌ها، تعالیم دین و تفسیر قرآن و فقه، از این روش عرف، پا را فراتر نهاده و تحقیق و دقّت و رسیدگى بیشترى مى‌كنند و در رجال سند احادیث و عدالت و ثِقه‌بودن راوى و سوابق اخلاقى، و عقیده و مسلك سیاسى او، كاملاً كنجكاوى مى‌نمایند و تا اطمینان پیدا نكنند، به حدیث عمل نمى‌نمایند و اصولى كه در این موضوع مراعات مى‌شود، حاكى از نهایت دقّت و تفحص و اعتناى شیعه به واقع‌جویى و حقیقت‌پژوهى است.

 

این فحص و رسیدگى و تحصیل اطمینان به صدور حدیث، در مورد احادیثى كه راجع به حكم الزامى شرعى مثل واجب و حرام، یا معاملات و امور مالى و حقوقى و سیاسى باشد، بیشتر انجام می‌شود و معمولاً در احادیث دیگر، مانند اخبار مربوط به اصول عقاید[1] و مستحبات، به این مقدار رسیدگى و دقّت، ‌نیاز پیدا نمى‌شود.

راجع به دعا هم، درصورتى‌كه مضامین آن مقبول و شرع‌پسند باشد، اگر سند آن معتبر نباشد و ورود آن بالخصوص ثابت نشد؛ چون به نحو عموم، دعا وارد و راجح و از عبادات مؤكّده است، خواندن آن برحسب عمومات قرآن مجید و روایات دعا، راجح و مستحبّ است و در مقام عمل، حاجت زیادى به معرفت سند دعا نیست، و به همین قصد خوانده مى‌شود و براى درك فیض و ثواب مخصوص آن نیز برحسب اخبار «مَنْ بَلَغ» رجاءً هم كه بخوانند، به آن نایل مى‌شوند.

قوّت متن و الفاظ و مضامین هم، بر اعتبار دعا مى‌افزاید و سخن‌شناسان و كسانى كه با اخبار و سخنان اهل‌بیت علیهم‌السلام و دعاهایى كه از ایشان رسیده مأنوس هستند، آن را مى‌شناسند. چنانچه از جمله‌بند‌ی‌هاى سست و مضامین كوتاه بعضى از دعاها مى‌فهمند كه از اهل‌بیت علیهم‌السلام نیست.

 

پس از این مقدّمه فشرده و مختصر، راجع به اعتبار دعاى شریف ندبه مى‌گوییم: این دعا از حیث سند، اگرچه مسند نباشد، مع‌ذلك اطمینان‌بخش و معتبر است و براى اینكه آن را بخوانیم و مانند یكى از دعاهاى مشهور و متداول مواظبت بر آن داشته باشیم، به اعتبار بیشتر نیازى نیست؛ زیرا:

1 ـ این دعا را سیّد جلیل، صاحب مناقب و مفاخر «سید رضى‌الدین على بن طاووس(ره)» كه از اعلام قرن هفتم هجرى و از رجال بزرگ شیعه و در علم و ورع و زهد و عبادت معروف و بااطّلاع از كتب و تصنیفات بوده، در كتاب مستطاب اقبالالاعمال[2] و در كتاب مصباح‌الزائر فصل هفتم[3]، و شیخ جلیل «محمّد بن جعفر بن على مشهدى حائرى» از اعلام قرن ششم در کتاب المزار[4] معروف به مزار محمّد بن مشهدى كه علاّمه مجلسى آن را المزارالكبیر نامیده[5] (دعاى صدوهفتم)، نقل كرده‌اند و همچنین در مزار قدیم كه ظاهراً از تألیفات «قطب راوندى» است، نیز نقل شده و نقل دعا در مثل هریك از این سه كتاب، دلیل این است كه این شخصیت‌هاى بزرگ و متبحّر و حدیث‌شناس، این دعا را معتبر شناخته‌اند.

 

اگر كسى بگوید: مدركى براى این دعا جز كتاب سیّد بن طاووس نیست و سید هم این دعا را از بعضى شیعیان مجهول‌الحال نقل كرده است؛ زیرا عبارت او این است:

ذَكَرَ: بَعْضُ أَصْحَابِنَا، قَالَ: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی قُرَّةِ: نَقَلْتُ مِنْ كِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سُفْیَانِ الْبَزَوفَرِیِّ دُعَاءَ النُّدْبَةِ وَذَكَرَ أَنَّهُ الدُّعَاءُ لِصَاحِبِ الزَّمَانِ - صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَیْهِ - وَیُسْتَحَبُّ أَنْ یُدْعَى بِهِ فِی الْأَعْیَادِ الْأَرْبَعَةِ».[6]

جواب این است كه:

اوّلاً: چنانچه گفته شد و پس از این هم خواهیم گفت، در كتاب‌هایى كه پیش از عصر سیّد تألیف شده، این دعا ذكر شده است.

ثانیاً: فردى چون سیّد بن طاووس، از مجهول‌الحال، به این الفاظ «بعض اصحابنا» كه مشعر بر تعظیم و احترام است، نقل نمى‌كند.

ثالثاً: هركس اهل فن باشد، ملتفت مى‌شود كه مراد ایشان هم از «بعض اصحابنا»، همان «شیخ محمّد بن ‌مشهدى» صاحب المزارالكبیر است و عبارت او در المزارالكبیر كه دعاى صدوهفتم آن است، این است كه:

«اَلدُّعَاءُ لِلنُّدْبَةِ، قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی قُرَّةِ: نَقَلْتُ مِنْ كِتَابِ أَبِی جَعْفَر مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ
 
سُفْیَانِ الْبَزَوْفَرِیِّK هَذَا الدُّعَاءَ، وَذَكَرَ فِیهِ: أَنَّهُ لِصَاحِبِ الزَّمَانِ - صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ وَعَجَّلَ اللهُ تَعَالَى فَرَجَهُ وَفَرَجَنَا بِهِ - وَیُسْتَحَبُّ أَنْ یُدْعَى بِهِ فِی الْأَعْیَادِ الْأَرْبَعَةِ».[7]

این عبارت را با عبارت سیّد بن طاووس پیش هم بگذارید، و خودتان داورى كنید.

2 ـ پیش از این سه بزرگوار، شیخ جلیل ثقه «ابوالفرج محمّد بن على بن یعقوب بن اسحاق بن ابى‌قرّه قنانى» معاصر نجاشى از شیوخ و بزرگان قرن پنجم، در كتاب دعایى كه شیخ محمّد بن مشهدى در كتاب المزار، و سید بن طاووس در مصباحالزائر و اقبالالاعمال، از آن بسیار نقل كرده و بر آن اعتماد فرموده‌اند، و همچنین از مآخذ كتاب مزار قدیم مى‌باشد، این دعا را روایت كرده است - و چنانچه گفته شد - ایشان نیز از رجال شیعه مى‌باشد و علاوه بر كتاب دعاى مذكور، كتاب دیگرى به نام التهجد[8] دارد، و در كتبى مثل رجال نجاشى[9] و علاّمه[10] توثیق شده است و نقل ایشان نیز دلیل این است كه این دعا

 

را معتبر شناخته و بلكه استحباب خواندن آن را در اعیاد اربعه تأیید كرده است، چنانچه ظاهر این است كه سیّد بن طاووس و شیخ محمّد بن مشهدى‹ نیز آن را به‌خصوص مستحب مى‌دانسته‌اند[11].

3 ـ شیخ جلیل ثقه، ابوجعفر محمّد بن حسین بن سفیان بزوفرى[12]در كتاب دعاى خود، دعاى ندبه را روایت كرده است و ایشان از مشایخ شیخ مفید، رحمه‌الله است[13] كه برحسب اسانید روایات كتاب امالى شیخ ابى‌على طوسى، شیخ مفید از او بسیار روایت كرده و براى او طلب رحمت نموده است،[14] و محدّث نورى، در خاتمة مستدرك‌الوسائل، او را چهل‌وچهارمین شیخ از مشایخ شیخ مفید شمرده، و وثاقت و جلالت قدر او را گواهى فرموده است[15]، و این شیخ جلیل نیز صریحاً به استحباب خواندن این دعا فتوا داده است.

اگر گفته شود: صاحب كتب رجال، محمّد بن حسین بزوفرى را مجهول‌الحال دانسته‌اند.

 

جواب این است كه: چنانچه تحقیق آن شد، ایشان معلوم‌الحال و از مشایخ شیخ مفید بوده، و آن مرد بزرگ از او بسیار روایت كرده[16] و براى او طلب رحمت نموده است، چنانچه محمّد بن مشهدى و سید ‌بن ‌طاووس در حقّ او «رضى الله عنه» فرموده‌اند.

اگر كسى بگوید: محمّد بن حسین بزوفرى در عصر ائمهعلیهم‌السلام نبوده تا از امام(ع) این دعا را اخذ كرده باشد، و معلوم نیست از چه كسى و از كجا این دعا را گرفته است؟

جواب مىدهیم: مگر كسى گفته است: محمّد بن حسین بن سفیان بزوفرى، بدون‌واسطه این دعا را از امام(ع) روایت كرده است؟ مگر لازم است هركس روایتى را از امام(ع) روایت مى‌كند، معاصر با ائمهعلیهم‌السلام باشد؟ مگر نمى‌شود حدیثى را با سند در كتاب خود روایت كرده باشد، یا روایت معتبر و مسلّمى را با حذف سند به‌طور ارسال نقل نماید؟ بلكه چون در آن اعصار كه نزدیك به عصر ائمهعلیهم‌السلام بوده، رسم بر این نبوده است كه در كتاب‌ها روایتى بدون سند بیاورند، و اگر هم بدون سند مى‌آوردند، عین متن را ذكر مى‌كردند.

 

اطمینان حاصل است كه یا این دعا در كتاب بزوفرى با سند بوده و پس از اینكه از كتاب او نقل شده، مسامحتاً سند آن را نقل نكرده‌اند، و یا اینكه آن‌قدر معروف و مشهور بوده كه بزوفرى هم خود را از ذكر سند آن بى‌نیاز مى‌شمرده است.

بنابراین مى‌توان حدس زد خواندن این دعا، در اعصار نزدیك به عصر ائمه علیهم‌السلام و غیبت صغرى هم، مثل عصر ما، بین شیعه متداول و مرسوم بوده و این شعارى است كه دست به دست رسیده و اَخلاف از اَسلاف و بازماندگان از گذشتگان آن را گرفته و در محضر و منظر محدّثین و شیوخ آن اعصار كه همه متبحر در علم حدیث، و استاد فن بوده و از خواندن دعاهاى بى‌مأخذ و پیروى از روش‌هاى بى‌مدرك به‌شدّت ممانعت مى‌فرمودند، خوانده مى‌شده و كسى بر اعتبار آن ایرادى نداشته است.

4 ـ علاّمه مجلسى با دقت و تتبّع و احاطه و اطّلاع وسیع و فوق‌العاده‌اى كه در اخبار و احادیث و رجال روایات و معرفت اسانید دارد، علاوه بر آنكه این دعا را در كتاب‌هایى مثل  بحارالانوار و تحفةالزائر[17]- كه در مقدّمه به اعتبار سند ادعیه آن شهادت داده است[18] - نقل فرموده، صریحاً و بالخصوص، اعتبار سند دعاى ندبه را

 

كه منتهى به امام جعفر صادق علیه السلام مى‌شود، تصدیق فرموده است. عبارت این افتخار عالم اسلام و نابغه جهان علم، در كتاب مستطاب زادالمعاد این است:

«و امّا دعاى ندبه كه مشتمل است بر عقاید حقّه، و تأسف بر غیبت حضرت قائم(ع) به سند معتبر، از امام جعفر صادق(ع) منقول است، و مستحب است این دعاى ندبه را در چهار عید بخوانند؛ یعنى جمعه، عید فطر، عید قربان و عید غدیر».[19]

محقق است كه ایشان، چنین كلام صریح و شهادت محكمى را بدون مأخذ و مصدر معتبر نفرموده است.

علاوه ‌بر ایشان، سیّد جلیل علاّمه صدرالدین محمّد طباطبائى یزدى (م.1154 ق.) نیز در ابتداى شرحى كه بر دعاى ندبه مرقوم فرموده، استناد به روایت مرویه از امام جعفر صادق(ع) نموده است.

باتوجّه‌به مجموع مطالبى كه عرض شد، اعتبار این دعا، به‌خصوص به ملاحظه متن آن، مُحرز و صدور آن از امام(ع) مورد اطمینان است و استحباب خواندن آن نیز بالخصوص و حداقل از جهت ادلّه عامّه مسلّم و ثابت است و محل هیچ گونه اشكالى نمى‌باشد و محتاج به تمسك به اخبار «مَن بَلَغ» نیست.

 


[1]. در قسمت‌هایى كه عقلى خالص باشد فقط متن حدیث ملاحظه مى‌شود؛ ولى در قسمت‌هایى كه دلیل اثبات آن نقل باشد، سند حدیث را هم باید ملاحظه كرد.
[2]. ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج1، ص504 - 513.
[3]. ابن‌طاووس، مصباح‌الزائر، ص446 – 453.
[4]. مشهدی، المزار، ص573 – 584.
[5]. مجلسی، بحار‌الانوار، ج1، ص18.
[6]. مجلسی، بحار‌الانوار، ج99، ص104.
.[7] مشهدی، المزار، ص573.
[8]. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج4، ص503؛ ج8، ص184.
[9]. نجاشی، رجال، ص398.
[10]. علامه حلی، خلاصة‌الاقوال، ص270.
[11]. محدث قمی، هدیةالزائرین، ص640.
[12]. بزوفر بفتحتین و سكون واو، و فتح فاء، ده بزرگى است از توابع قوسان در نزدیكى واسط و بغداد، در كنار نهر موفقى در غربى دجله، یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص412؛ محدث قمی، الکنی و الالقاب، ج2، ص81.
[13]. محدث قمی، الکنی و الالقاب، ج2، ص81؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج8، ص184.
[14]. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج8، ص193 – 195.
 [15] . محدث نوری، خاتمة مستدرک‌الوسائل، ج3، ص244، 438.
[16]. مرحوم استاد اعظم، زعیم اكبر، آیت‌الله بروجردى+ كه در علم رجال و حدیث، و معرفت طبقات و تمیز مشتركات مانند سایر علوم اسلامى یگانه و بى‌نظیر بود، مى‌فرمود: یكى از طرق معرفت رجال، شخصیت تلامذه و شاگردان آنهاست كه وقتى شخصیتى مثل مفید از كسى كثیرالروایة باشد و قدحى هم در او نشده باشد، اماره است بر آنكه او مورد وثوق و اعتماد بوده است.
.[17] مجلسی، تحفة‌الزائر، ص547 – 548.
[18]. مجلسی، تحفة‌الزائر، ص4.
.[19] مجلسی، زاد‌المعاد، ص303.
موضوع: 
نويسنده: