9. دعای ندبه و علم پیغمبر(ص) و امام(ع)
ايراد ديگرى كه شده است اين است كه در دعاى ندبه مىگويد:
«علم آنچه بوده و خواهد بود را تا انقراض عالم به او سپردى».
درحالىكه چند جاى قرآن ضد اين جمله است؛ در يكجا قرآن فرموده است:
«از تو دربارۀ زمان رستاخیز سؤال میکنند، کی فرا میرسد؟ بگو: علمش فقط نزد پرورگار من است».
و در آخر سوره لقمان مىفرمايد:
«همانا علم به ساعت (قيامت) نزد خداست، و او باران را فرو بارد و او آنچه در رحمهاى آبستن (نر و ماده و زشت و زيبا) است مىداند و هيچكس نمىداند كه فردا چه به دست میآورد و هيچكس نمىداند كه در كدام سرزمين مرگش فرا مىرسد پس خدا به همهچيز خلايق عالم و آگاه است».
كه علم اين پنج چيز را خدا منحصر به خود قرار داده و حضرت امير(ع) درخطبه 128 نهجالبلاغه، فرموده: اين پنج چيز را نه پيغمبر مىداند، و نه وصى او[4] و در سوره توبه فرموده است:
«از اهل مدينه گروهی سخت بر نفاق پایبندند تو آنها را نمیشناسی ولی ما آنها را میشناسيم».
و در سوره مطففين فرموده است:
«تو چه میدانی که سجين چيست؟».
«و تو چه میدانی که علیّون چیست؟».
و در سوره احقاف فرموده است:
«بگو نمى دانم با من و شما چه خواهد شد، من پيروى نمىكنم مگر آنچه به من وحى شود».
و در سوره اسراء فرموده است:
«عطا نشد به شما مگر كمى از علم».
و در تفسیر آيه 24 سوره كهف وارد شده كه از رسول خدا(ص) سؤالى كردند و فرمود: جواب مىدهم، ولى انشاءالله نگفت، پس تا چهل روز وحى نيامد، و رسول خدا(ص) ندانست جواب گويد.[10]
پس اگر علم «ما كان وما يكون» داشت، جواب مىداد، پس اين جمله از دعای ندبه ضدّقرآن است.
جواب:
اين جمله، در روايات بسيار، به همين لفظ يا مانند آن وارد شده و مىتوان نسبت به صدور آن دعواى تواتر اجمالى نمود، پس صدور اين متن و دلالت آن بر اينكه پيغمبر و ائمه(علیهمالسلام) داراى علم «ما كان وما يكون» مىباشند، قابلانكار نمىباشد و وجود آن در دعاى ندبه، سبب ضعف آن نمىگردد.
در كتاب الكافى و الوافى بابى است به اين عنوان:
«بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَمَا يَكُونُ، وَأَنَّهُ لَا يَخْفَى عَلَيْهِمْ الشَّيْءُ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ؛ «باب اينكه امامان^ مىدانند علم آنچه بوده و آنچه خواهد بود و اينكه پنهان نمىگردد از ايشان چيزى، درود خدا بر ايشان».
علاوه بر ابواب ديگر و روايات زياد، ساير كتب حديث نيز همه، عنوان اين باب را تأييد مىكنند. و اگرچه مسئله علم پيغمبر و امام، از
مباحث مهم و پيچيده است، ولى اهل فن و كسانى كه آشنا به علوم اهلبيت، و حديثشناس مىباشند، اطراف و جوانب آن را روشن ساخته و در كتب حديث و همچنين كتابهايى كه بالخصوص در علم امام و حدود آن تأليف شده[1] توهم تنافى بين روايات و ظواهر بعضى از آيات قرآن رفع شده است، و چگونه مىشود كه اين روايات كه به صدورشان يقين داريم، اگر مخالف با قرآن باشند، از امام(علیهالسلام) كه اعلم مردم به علوم و مقاصد قرآن است صادر شده باشد.
مضافاً بر اينكه در همين پنج موردى كه شما گمان كردهايد آيه دلالت بر عدم تعلق علم امام به آن دارد، بهطورمسلّم در موارد بسيار، پيغمبر و ائمه^ خبر دادهاند، و بلكه برحسب قرآن، از اين موارد ملائكه و انبيا خبر داده و انبياى گذشته از انبياى آينده خبر دادهاند و همچنين علم آجال خلق در نزد ملكالموت است.
لذا بايد گفت حتى آيه: ﴿إِنَّ اللهَ عِندَهُ عِلْمُ السّاعَةِ﴾[2] باوجود اين قرائن معلوم، اينگونه ظهورى را كه شما گمان مىكنيد ندارد.
پس در طرح پرسش در اين موضوع بايد سؤال از مفاد و تفسير اين آيات كرد به اين بيان:
سؤال:
بااينكه بهطورقطع و يقين، و برحسب تواريخ مسلّم و احاديث معتبر بين اهل اسلام و آيات قرآن مجيد، پيغمبران و ملائكه و ائمه^ از موارد مذكور در همين آيه مانند:
«آنچه كه در رَحِمها است».
آجال و آينده اشخاص خبر دادهاند، پس مراد از اين آيه و ساير آياتى كه ظاهر آن، نفى علم غيب از غيرخدا و اختصاص آن به خداوند متعال است، چيست؟ و معنای اختصاص علم اين امور به خدا- بااينكه به قول ابن ابىالحديد معتزلى در شرح نهجالبلاغه[2] -، در شرح خطبه 126 كه ايرادكننده به آن استشهاد كرده، خدا پيغمبرش را از حوادث آينده خبر داد، مانند اينكه فرمود:
«بهزودى مكّه را فتح خواهى كرد».
يا پيغمبر، وصى خود را از آينده و فردايش خبر داد مانند:
«بهزودى با پيمانشكنان جنگ خواهى كرد».
چه مىباشد؟
جواب مىدهيم: اين آيات بر دو دسته هستند: