جمعه: 10/فرو/1403 (الجمعة: 19/رمضان/1445)

9. دعای ندبه و علم پیغمبر(ص) و امام(ع)

ایراد دیگرى كه شده است این است كه در دعاى ندبه مى‌گوید:

«وَأَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا كَانَ وَمَا یَكُونُ إِلَى انْقِضَاءِ خَلْقِكَ»؛[1]

«علم آنچه بوده و خواهد بود را تا انقراض عالم به او سپردى».

درحالى‌كه چند جاى قرآن ضد این جمله است؛ در یك‌جا قرآن فرموده است:

﴿یَسْئَلُونَكَ عَنِ‏ السَّاعَةِ أَیَّانَ‏ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی‏﴾؛[2]

 

«از تو دربارۀ زمان رستاخیز سؤال می‌کنند، کی فرا می‌رسد؟ بگو: علمش فقط نزد پرورگار من است».

و در آخر سوره لقمان مى‌فرماید:

﴿إِنَّ اللّٰهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ مَا فِی الْأَرْحَامِ وَ مَا تَدْرِی‏نَفْسٌ‏ مَا ذَا تَكْسِبُ غَداً وَ مَا تَدْرِی‏ نَفْسٌ‏ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللّٰهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ﴾؛[3]

«همانا علم به ساعت (قیامت) نزد خداست، و او باران را فرو بارد و او آنچه در رحم‌هاى آبستن (نر و ماده و زشت و زیبا) است مى‌داند و هیچ‌كس نمى‌داند كه فردا چه به دست می‌آورد و هیچ‌كس نمى‌داند كه در كدام سرزمین مرگش فرا مى‌رسد پس خدا به همه‌چیز خلایق عالم و آگاه است».

كه علم این پنج چیز را خدا منحصر به خود قرار داده و حضرت امیر(ع) درخطبه 128 نهجالبلاغه، فرموده: این پنج چیز را نه پیغمبر مى‌داند، و نه وصى او[4] و در سوره توبه فرموده است:

﴿وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ﴾؛[5]

 

«از اهل مدینه گروهی سخت بر نفاق پای‌بندند تو آنها را نمی‌شناسی ولی ما آنها را می‌شناسیم».

و در سوره مطففین فرموده است:

﴿وَمَا أَدْرَیٰكَ مَا سِجِّینٌ ﴾؛[6]

«تو چه می‌دانی که سجین چیست؟».

﴿ وَمَا أَدْرَیٰكَ مَا عِلِّیُّونَ﴾؛[7]

«و تو چه می‌دانی که علیّون چیست؟».

و در سوره احقاف فرموده است:

﴿وَمَا أَدْرِی مَا یُفْعَلُ بِی وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَى إلیَّ﴾؛[8]

«بگو نمى دانم با من و شما چه خواهد شد، من پیروى نمى‌كنم مگر آنچه به من وحى شود».

و در سوره اسراء فرموده است:

﴿وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلاً﴾؛[9]

«عطا نشد به شما مگر كمى از علم».

 

و در تفسیر آیه 24 سوره كهف وارد شده كه از رسول خدا(ص) سؤالى كردند و فرمود: جواب مى‌دهم، ولى ان‌شاء‌الله نگفت، پس تا چهل روز وحى نیامد، و رسول خدا(ص) ندانست جواب گوید.[10]

پس اگر علم «ما كان وما یكون» داشت، جواب مى‌داد، پس این جمله از دعای ندبه ضدّقرآن است.

جواب:

این جمله، در روایات بسیار، به همین لفظ یا مانند آن وارد شده و مى‌توان نسبت به صدور آن دعواى تواتر اجمالى نمود، پس صدور این متن و دلالت آن بر اینكه پیغمبر و ائمه(علیهم‌السلام) داراى علم «ما كان وما یكون» مى‌باشند، قابل‌انكار نمى‌باشد و وجود آن در دعاى ندبه، سبب ضعف آن نمى‌گردد.

در كتاب الكافى و الوافى بابى است به این عنوان:

«بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) یَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَمَا یَكُونُ، وَأَنَّهُ لَا یَخْفَى عَلَیْهِمْ الشَّیْءُ صَلَوَاتُ‌ اللهِ عَلَیْهِمْ؛ «باب اینكه امامان^ مى‌دانند علم آنچه بوده و آنچه خواهد بود و اینكه پنهان نمى‌گردد از ایشان چیزى، درود خدا بر ایشان».

علاوه‌ بر ابواب دیگر و روایات زیاد، سایر كتب حدیث نیز همه، عنوان این باب را تأیید مى‌كنند. و اگرچه مسئله علم پیغمبر و امام، از

 

مباحث مهم و پیچیده است، ولى اهل فن و كسانى كه آشنا به علوم اهل‌بیت، و حدیث‌شناس مى‌باشند، اطراف و جوانب آن را روشن ساخته و در كتب حدیث و همچنین كتاب‌هایى كه بالخصوص در علم امام و حدود آن تألیف شده[1] توهم تنافى بین روایات و ظواهر بعضى از آیات قرآن رفع شده است، و چگونه مى‌شود كه این روایات كه به صدورشان یقین داریم، اگر مخالف با قرآن باشند، از امام(علیه‌السلام) كه اعلم مردم به علوم و مقاصد قرآن است صادر شده باشد.

مضافاً بر اینكه در همین پنج موردى كه شما گمان كرده‌اید آیه دلالت بر عدم تعلق علم امام به آن دارد، به‌طورمسلّم در موارد بسیار، پیغمبر و ائمه^ خبر داده‌اند، و بلكه برحسب قرآن، از این موارد ملائكه و انبیا خبر داده و انبیاى گذشته از انبیاى آینده خبر داده‌اند و همچنین علم آجال خلق در نزد ملك‌الموت است.

لذا باید گفت حتى آیه: ﴿إِنَّ اللهَ عِندَهُ عِلْمُ السّاعَةِ﴾[2] باوجود این قرائن معلوم، این‌گونه ظهورى را كه شما گمان مى‌كنید ندارد.

 

پس در طرح پرسش در این موضوع باید سؤال از مفاد و تفسیر این آیات كرد به این بیان:

سؤال:

بااینكه به‌طورقطع و یقین، و برحسب تواریخ مسلّم و احادیث معتبر بین اهل اسلام و آیات قرآن مجید، پیغمبران و ملائكه و ائمه^ از موارد مذكور در همین آیه مانند:

﴿مَا فِی الْأَرْحَامِ﴾؛[1]

«آنچه كه در رَحِم‌ها است».

آجال و آینده اشخاص خبر داده‌اند، پس مراد از این آیه و سایر آیاتى كه ظاهر آن، نفى علم غیب از غیرخدا و اختصاص آن به خداوند متعال است، چیست؟ و معنای اختصاص علم این امور به خدا- بااینكه به قول ابن ابى‌الحدید معتزلى در شرح نهجالبلاغه[2] -، در شرح خطبه 126 كه ایرادكننده به آن استشهاد كرده، خدا پیغمبرش را از حوادث آینده خبر داد، مانند اینكه فرمود:

«سَتَفْتَحُ مَكَّةَ»؛

«به‌زودى مكّه را فتح خواهى كرد».

 

یا پیغمبر، وصى خود را از آینده و فردایش خبر داد مانند:

«سَتُقَاتِلُ النَّاكِثِینَ»؛

«به‌زودى با پیمان‌شكنان جنگ خواهى كرد».

چه مى‌باشد؟

جواب مىدهیم: این آیات بر دو دسته هستند:

 

[1]. لقمان، 43.

[2]. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج8، ص217 – 218.

 

[1]. مانند كتاب معارف السلمانى بمراتب الخلفاء الرحمانى، عبدالحسین لاری؛ كه نسخه چاپى آن در كتابخانه جامع مرحوم آیت‌الله العظمى آقاى بروجردى& در قم موجود است، و كتاب علمالامام، محمدحسین مظفر، كه ترجمه آن نیز با مقدمه ارزنده‌اى از علاّمه قاضى طباطبائى طبع شده است.

[2]. لقمان، 43.

موضوع: 
نويسنده: