ما نخست تفاسیرى را كه بعضى از آیه كردهاند، نقل مىكنیم، سپس تفسیر صحیح آن را از اهلبیت عصمتعلیهمالسلام كه اعدال قرآن مجید هستند بیان مىنماییم.
یكى از تفاسیرى كه از آیه شده، این است كه: بر تبلیغ رسالت و تعلیم شریعت، مزدى نمىخواهم، مگر آنكه با یكدیگر دوستى نمایید در آنچه سبب تقرّب به خداوند متعال مىشود. این تفسیر خلاف ظاهر است؛ زیرا ظاهر «فِی الْقُرْبىٰ» نزدیك رحمى است و آیه شریفه ظهور در این تفسیر ندارد. و بهعلاوه با آیه:
«آیا مىگویند بر خدا دروغ بسته است».
كه برحسب تفاسیر راجع به این موضوع است، این تفسیر مناسبت ندارد.
قول دیگر آنكه به این معنا باشد: مگر آنكه مرا دوست دارید بهواسطه قرابت و خویشى كه من با شما دارم، و آزار ندهید و انكار نكنید. این تفسیر نیز صحیح نیست؛ زیرا هم آیه مخصوص به قریش مىشود،
بدون وجه اختصاص و هم با صدر آیه كه سخن از عموم عباد مؤمنین است، سازگار نیست. بهعلاوه این درخواست و پیشنهاد از كسى كه مدعى رسالت است و علیه تمام عقاید و عادات و اوضاع یك جامعهاى قیام كرده و مىخواهد بزرگترین انقلابهای فكرى و اجتماعى را به وجود آورد، به كسانى كه با دعوت او مخالفت دارند، و دعوت او را ضد تمام حیثیات خود مىدانند و در مقام منع و دفع او از آیین و مسلك اجتماعى خود هستند، موافق عرف و منطق نیست؛ زیرا نزاع، نزاعى نیست كه ملاحظه قرابت و خویشاوندى بتواند آن را پایان دهد و التماس و خواهش در آن اثرى داشته باشد، چنانچه آنها هم اگر به پیغمبر(ص) پیشنهاد مىدادند كه قرابت و خویشاوندى را رعایت نماید و دعوت خود را ترك كند، منطقى نبود و پذیرفته نمىشد.
پس این تفسیر- كه ایرادكننده آن را پسندیده - به نظر بسیار سست و با منطق قرآن مناسبت ندارد و خودبهخود مردود است.
سومین تفسیر این است كه مراد این باشد كه من براى تبلیغ اجرى نمىخواهم و مودّت خویشاوندى باعث شده و مرا به تبلیغ برانگیخته است. این وجه را «سید قطب» در تفسیر فی ظلال القرآن[2] بیان كرده است، ولى این تفسیر از دو تفسیر قبل سستتر و نامقبولتر است؛ زیرا تبلیغ احكام خدا و اداى رسالت، انگیزهاش علاقه و محبّت خویشاوندى
نیست كه منحصراً به این علّت آنها را دعوت و تبلیغ كرده باشد، بلكه علتش امر و فرمان خدا و اداى مأموریت و رسالت الهى است.