جمعه: 31/فرو/1403 (الجمعة: 10/شوال/1445)

 

پرسش چهارم

عدل الهی

مرجع عزیز آیت‌الله العظمی صافی؛

با سلام

 هیچ‌گونه غرض، سوء نیّت، تخریب یا هدف شیطانی در این نامه نمی‌باشد، و متأسّفانه منطق عجیب و ناجوانمردانه روزگار، این‌گونه دل و ذهن و فکر مرا به‌هم ریخته، و هیچ‌گونه جواب و دلیل قانع‌کننده‌ای برایش پیدا نمی‌کنم.

متأسّفانه خانواده من، غرق در مصائب و مشکلات هستند، و مادر و خواهرهایم در یک خانه مخروبه زندگی می‌کنند.

خواهر دوّمم که با یکی از فامیل‌ها نامزد کرده بود، بعد از مدّت‌ها مشخص شد که آن آقا معتاد و بیکار است. انسان کجا باور نماید عدالت خدا را؟

نمونه دیگر خود من که در 25 سالگی با وام بانکی، خانه خود را خریدم، و آماده ازدواج بودم که یکباره همه چیز واژگون شد، و آن‌قدر مشکلات برای ما پیش آمد تا به‌زور در 37 سالگی ازدواج کردم. این هم، چشمه‌ای دیگر از عدالت و رحمانیت خدا!

جالب است، خدا با این وضعیّت ذهنی و روحی، عقل انسان را

 

تمام و کمال می‌گیرد، آبروی او را می‌برد، بیش از توانش به او تکلیف می‌کند، کار و زندگی و آینده انسان را تخریب می‌کند، پس چگونه باید به ستار العیوبی، ارحم الراحمین و دیگر اقوال او اعتماد کرد؟ چقدر از امام رضا(ع) کمک خواستم؟ آخر چرا باید این‌قدر به این امامان به‌اصطلاح رئوف، و کریم، و هزاران القاب رنگارنگ التماس کنی تا یک گوشه چشمی به تو نگاه کند؟ چقدر آیات و دعا خواندیم؟ چقدر به ما گفتند طلسم و جادو شده‌اید؟ چقدر گفتند جن در خانه قدیمی محلّ زندگی شماست. آیا به‌راستی، خدایی که خود را صاحب این‌همه عظمت می‌داند، از اوّل نمی‌توانست ما را خلق نکند تا این‌قدر از طریق روزگار ما را دست بیاندازد؟

نويسنده: