پنجشنبه: 6/ارد/1403 (الخميس: 16/شوال/1445)

برطبق دلایل محكم تاریخی و احادیث متواتر، پی‌ریزی و شكل‌گیری تشیّع در همان عصر رسالت انجام گرفته است و از سال‌های آغاز دعوت پیامبر (ص) این كار شروع شده و ازطریق طرح

 

حدیث ثقلین و ابلاغ رسمی و همگانی آن در جریان غدیر خم و... پایان یافته است.

البتّه رسول خدا (ص) در آن بیماری كه منجرّ به رحلتشان شد، می‌خواستند كه این مطلب به‌صورت كتبی هم نوشته شود كه به شهادت ادلّه محكم تاریخی و روایات معتبر با منع عمر و بی‌ادبی‌ای كه به پیامبر خدا شد آن حضرت را از نوشتن آن باز داشتند.[1]

اصول اعتقادی شیعه در جای‌جای رهنمودهای پیامبر (ص) مورد اشاره قرار گرفته است، به‌عنوان‌مثال رهبری امّت اسلام بارها در فرصت‌های مناسب در سخنان حضرت رسول اکرم (ص) به چشم می‌خورد و اهمیت مسئله امامت به اندازه‌ای در فرمایشات آن حضرت مورد تأكید واقع شده است كه حتّی درضمن یك روایت معروف و بلكه متواتر فرموده‌اند:

«مَنْ مَاتَ وَلَمْ یَعْرِفْ إمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مَیْتَةً جَاهِلیَّةً»؛[2]

«كسی كه بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد به

مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است».

 

مرگ در حال جهل به امام (ع) با مردن در دوره جاهلیت برابر و بلكه عین آن شمرده شده است.

 و یا اینكه شرایط امام چیست؟ و امام از چه طایفه‌ای است؟ و اینكه عدد ائمّه علیهم‌السلام دوازده نفرند، همه برحسب روایات متواتر ازطرف شخص پیامبر (ص) بیان شده است.

همچنین صفات علمی و روحی امام (ع) و اینكه باید اعلم و اكمل از همه باشد و نیز این مطلب كه جانشینی پیامبر و امامت امّت بعد از آن حضرت یك منصب الهی است كه مثل اصل رسالت از سوی خدا برگزیده می‌شود و بسیاری امور دیگر كه در قرآن و مصادر روایی مطرح شده است.

فكر شیعی در همان سال‌های اوّل ظهور اسلام بر اساس متون اصلی اسلام پی‌ریزی شده است، ولی در آن عصر در برابر تفكّر شیعی فكر مخالفی ‌ـ‌ كه مدّت‌ها بعد با عنوان فكر سنّی نامیده شد ـ قرار نگرفته بود و اسلام و مسلمانان به دو شعبه تقسیم نشده بودند. زیرا افرادی كه پس از رحلت پیامبر (ص) فكر مخالف‌ را ـ كه موجب انشعاب در صفوف مسلمین شد ـ مطرح كردند، در حیات آن حضرت به‌طورعلنی در برابر اسلام ناب ـ كه بعدها به نام اسلام شیعی معروف شد ـ نمی‌توانستند موضع‌گیری نمایند.

این انشعاب به‌طوررسمی بعد از پیامبر (ص) با اجتماعِ عدّه‌ای در

سقیفه و تعیین جانشین برای پیامبر (ص) خودنمایی كرد.

 

باید اضافه كنیم كه برطبق رهنمودهای ارائه شده در قرآن كریم یك مرجع و منبع معتبر به‌منظور تفسیر و تنظیم و تشریح عقاید در اسلام پیش‌بینی شده و در آیات متعدّد ازجمله در سوره نساء به آن تصریح شده است:

﴿وَلَوْرَدُّوهُ‏ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى‏ أُولِی الْأَ مْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ﴾؛[3]

«و درحالی‌كه اگر آن را به پیامبر و پیشوایان بازگردانند، از ریشه‌های مسائل آگاه خواهند شد».

از این آیه اصل اختصاص رهبری به رسول و اولی‌الأمر كه همان امامان معصوم‌اند استفاده می‌شود.

برحسب احادیث متواتر، پیامبر (ص) این مرجع صالح را كه همان عترت آن حضرت و ائمّه اهل‌بیت علیهم‌السلام هستند به‌صراحت معرّفی كردند و فرمودند: آنها با قرآن و قرآن با آن‌هاست و از هم جدا نخواهند شد.[4]

و حتّی درضمن یك حدیث اضافه كردند:

«فَإِنَّ فِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ فِی كُلِّ خَلَفٍ عُدُولاً
یَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَانْتِهَالَ الْمُبْطِلِینَ»؛[5]

 

«در میان ما اهل‌بیت، در هر نسلی، كسانی هستند كه در دین استوارند و هر گونه تحریف غلوّكنندگان و فتنه اهل باطل را، از دین دور می‌كنند».

 
[1].  بخاری، صحیح، ج5، ص127 – 138؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج5، ص76، و دیگر منابع معتبر شیعه و اهل‌سنّت.
[2]. صدوق، کمال‌الدین، ص404؛ خزاز قمی، کفایة‌الاثر، ص296 ؛ محدّث نوری، کشف‌الاستار، ص78 – 79.
[3]. نساء ،‌ 83.
[4].  صفار، بصائرالدرجات، ص30 – 31؛ صدوق، الامالی، ص500 ، 616؛ همو، کمال‌الدین، ص234 – 240.
[5]. صفار، بصائر‌الدرجات، ص30 – 31؛ کلینی، الکافی، ج1، ص32؛ مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص92.
نويسنده: