جمعه: 31/فرو/1403 (الجمعة: 10/شوال/1445)

103. خدا با علی(ع) راز گفت

عَنْ جُنْدَبِ بْنِ نَاجِیَة (أَوْ نَاجِیةِ بْنِ جُنْدَب): لَـمَّا كَانَ یَوْمُ غَزْوَةِ الطَّائِفِ قَامَ النَّبِیُّ ـ صلّی‌ الله ‌علیه ‌وآله ـ مَعَ عَلِیٍّ ـ علیه ‌السلام ـ مَلِیّاً ثُمَّ مَرَّ فَقَالَ لَهُ أَبُو بَكْرٍ: یَا رَسُولَ اللهِ، لَقَدْ طَالَتْ مُنَاجَاتُكُ عَلِیّاً مُنْذُ الْیَوْم، فَقَالَ ـ صلّی‌ الله ‌علیه ‌وآله ـ
«مَا أَنَا انْتَجَیْتُهُ وَلَكِنَّ اللهَ انْتَجَاهُ».[1]

از جندب بن ناجیه (یا ناجیة بن جندب) نقل است كه: در روز جنگ طائف رسول خدا(ص) مدّتی با علی(ع) به راز سخن گفت

 

و چون گفتگو‌ها طولانی شد، ابوبكر به حضرت گفت: ای رسول خدا! گفتمان و رازگویی‌تان به درازا کشید. حضرت فرمود:

«من با او راز نمی‌گفتم بلکه خداوند با او راز می‌گفت».

 

[1]. متقی هندی، كنزالعمال، ج13، ص139، به نقل از: طبرانی، المعجم‌الکبیر، ج2، ص186؛ و ابن‌مغازلی در المناقب (ص124) از جابر نقل كرده است كه رسول خدا(ص) در جنگ طائف با علی در گوشی سخن گفت و این گفتگو به درازا كشید. یكی از آن دو مرد گفت: جدّاً رازگویی درازی با پسرعمّش داشت.

این كلام به آن حضرت رسید فرمود: «من با او راز نگفتم بلكه خدا بود كه با او راز گفت.»

و مانند این از انس نقل شده است. عینی، مناقب سیدنا علی، ص34. نیز ر.ک: ترمذی، الجامع‌الصحیح، ج5، ص303؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص314.

نويسنده: 
کليد واژه: