سه شنبه: 29/اسف/1402 (الثلاثاء: 9/رمضان/1445)

نظامی که معیّن شد

پیغمبر اکرم(ص) برای استمرار و ادامه حکومتی که به فرمان خدا به رهبری شخص آن حضرت به وجود آمده بود نظام امامت، یعنی نظام اصلح و رهبری امام معصوم و اعلم امت را نظام اسلام اعلام فرمود.

در اینجا اگر بخواهیم پیرامون نظام امامت و استحکام و استواری آن (به‌عنوان یگانه‌نظام مورد اعتماد و اطمینان همه‌جانبه) و نواقص و معایب نظامات دیگر که از سوی بشر در گذشته و حال عرضه شده و

 

می‌شود سخن بگوییم، این گفتار طولانی می‌شود لذا خوانندگان عزیز را به کتاب‌هایی که پیرامون این موضوع نوشته شده ارجاع می‌دهیم.

بر اساس عقاید توحیدی که حاکمیت مختص الله است و هیچ‌کس بر دیگری و حتی بر خودش بدون اعطای ولایت از سوی خدا ولایت ندارد و قبول این‌گونه ولایت­ها بر امور اگرچه به‌صورت به‌اصطلاح دموکراتیک، یعنی حکومت مردم بر مردم باشد با عقیده به توحید و حاکمیت الله نه توجیه‌شدنی است و نه قابل قبول.

بنابراین برحسب این عقیده‌ توحیدی، تعیین نظام و ایجاب اطاعت از آن باید از جانب خدا باشد و استبداد به امر و دخالت در تعیین نظام و حاکم هرچند شرک صریح نباشد درحقیقت‌ مشارکت و دخالت در امری است که خاصّ خداوند متعال می‌باشد.

و با این توضیح، بدیهی است نظامی که از جانب خدا منصوب
می­شود نظامی است که خلافت از خدا دارد و رهبر آن خلیفةالله است و هیچ‌کس غیر از معصوم صلاحیت این رهبری، خلافت و امامت را ندارد. لذا، هم از لحاظ اینکه اصل تعیین نظام و حاکم ـ چنان‌که
عرض شد ـ حق الهی است، و هم از جهت اینکه صاحب مقام عصمت، و این قوّه ملکوتیه را غیر از خدا کسی نمی‌شناسد، این نظام معصوم و حکومت معصومه، و رهبر معصوم او را فقط خدا معرفی و منصوب می‌فرماید.

بر این اساس پیغمبر اکرم(ص) شخصیت­هایی را که از هر جهت،

 

صلاحیت این رهبری را دارند معرفی فرمود و در روایات متواتر اثنی‌عشر که از طریق عامه و از جمعی از اصحاب روایت شده و تنها از یک نفر از آنها به نام جابر بن سمره در مسند احمد بن حنبل[1] که معروف­ترین مسانید است از سی و چهار طریق روایت شده است صریحاً عدد آنها دوازده نفر معین شده است.

بی‌شک عدد دوازده در این بحث روشنگر مطالب مهمّی است که در نوشتار حاضر پرداختن به آنها کلام را بسیار طولانی می‌سازد.

در احادیث ثقلین نیز به عصمت عترت و جدا نبودن آنان از قرآن و مصونیت ایشان از خطا تصریح شده است و ازجمله در سفر حجّة‌الوداع در عرفات بر وجوب تمسّک به قرآن و عترت تأکید فرمود و در موارد دیگر و نصوص بسیار، نظام امامت منصوص شده است.

مع‌ذلک چون موضوع ابلاغ ولایت بسیار مهم بود پیغمبر(ص) مأمور شد که در بزرگ‌ترین اجتماعی که ده‌ها هزار نفر در آن حضور داشتند به‌طور رسمی و صریح آن را ابلاغ نماید.[2]

 

برحسب این مأموریت بسیار مؤکّد و علی‌رغم تحریکات سیاسی و موانعی که برای جلوگیری از این ابلاغ در میان بود که تا سر حدّ سوء قصد به جان پیغمبر| رسید، آن­حضرت در غدیر خم ـ که آخرین و بهترین فرصت برای ابلاغ چنین امری بود ـ با آن مراسم شکوهمند، علی× را به خلافت و جانشینی خود، نصب و استمرار رهبری‌های خود را بر جامعه تا روز قیامت اعلام فرمود و با اجرای این دستور الهی، اسلام را کامل و تمام گردانید.

 

[1]. احمد بن حنبل، مسند، ج5، ص86 ـ 108.

[2]. در اینجا لازم به ذکر است علاوه بر  این ابلاغ رسمی که در غدیر خم انجام گرفت پیغمبر| می‌خواست وصیّت خود را که حتماً امری جز گزینش علی× به خلافت نبود کتباً نیز  اعلام نماید، لذا قلم و کاغذ خواست تا برای امّت بنویسد چیزی را که هرگز گمراه نگردند ولی کسانی که هوس ریاست بر سر داشتند مانع شدند و آن گستاخی بزرگ و بی‌ادبی را نسبت به ساحت قدس رسول خدا| مرتکب شدند و به آن Z [حضـرت هذیان‌گویی (العیاذ بالله) نسبت دادند و با داد و فریاد در حضور پیامبر، او را از نوشتن وصیّت مانع شدند. شرح این مصیبت، بسیار اسف‌انگیز و حزن‌آمیز است. هر خواننده‌ای که بخواهد مختصری از این واقعه دردناک را بخواند می‌تواند به صحیح‌ترین کتاب در نزد اهل سنّت، یعنی صحیح بخاری (ج1، ص36 ـ 37، باب کتابة العلم؛ ج4، ص31، باب جوائز الوفد؛ ج5، ص137 ـ 138، باب مرض النبی| ؛ ج8، ص160 ـ 161، باب کراهیة الخلاف)؛ و صحیح مسلم (ج5، ص75، کتاب الوصیه)؛ و مسند احمد (من  حدیث ابن عباس، ج1، ص222 ـ 226) رجوع نماید و یادآور می‌شویم که حبر امّت، ابن‌عباس هروقت این واقعه را به یاد می‌آورد سیل اشکش جاری می‌شد و آن را مصیبت و تمام مصیبت می‌خواند.

واضح است که آن معارضه با رسول خدا| با آن‌همه شدّت و اهانت به این جهت بود که بعد از غدیر خم و آن ابلاغ رسمی، این گروه معارض می‌دانستند که مقصد پیامبر| این است که با سند کتبی تأکید بر نظام امامت و خلافت علی× بفرماید.

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: