جمعه: 1403/01/31
نسخه مناسب چاپSend by email
سلسله درس هایی که از حجّ باید آموخت
حجّ، همايش بندگي (1)

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
 

 

حجّ یكی از امور عبادی و اركان مهمّه اسلام و فاریض بزرگ است كه در آن فوائد و مصالح و منافع بسیار درج و متضمّن سعادت در این و فوز نشأتین است.
از جنبه تقویت و تلقین عقیده به توحید و از جنبه ریاضت و تصفیه باطن، تزكیه نفس و تهذیب اخلاق و از جنبه اجتماعی و توثیق روابط مودّت عمومی و برقراری حسن تفاهم بین اقوام و ملل و عناصر مختلف، و از جنبه ظهور قدرت معنوی دین مبین، و نمایش تسلیم مسلمین در برابر اوامر و احكام الهی و از جنبه حلّ مشكلات بین المللی و از ناحیه مشورت و تبادل نظر و اخذ تصمیمات مقتضی درباره آینده اسلام و تعیین خط مشی‎های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و تربیتی و از ناحیه تعلیم اخوّت اسلامی و مساوات، و الغاء امتیازات طبقاتی و نژادی و عنصری و صنفی و آموزش آزادگی و رشد دادن آزادی و درك كرامت انسانی و احترام به حقوق بشر و جنبه‎های دیگر حجّ یك عمل نمونه و بی‎نظیر و مظهر نظرات اسلام و مقاصد عالی قرآن است.
در اینجا فقط به طور فشرده به بعض برنامه‎ها و درس هایی كه شاگردان مكتب حج می‎آموزند اشاره می‎نماییم:

1. احرام
احرام بستن كه بر خود حرام كردن و تعهّد ترك اعمال و افعال و التذاذات معین، و كفّ نفس و خودداری از جدال و قسم و تحمّل بعض مشاق است، تمرین صبر و خویشتن داری، و مقاومت در برابر جنبش های نفسانی و غرائز حیوانی است.
غرائز و میل های مختلف كه در باطن انسان وجود دارد و ابزار كمال و سیر به سوی ترقّی انسان است، حركت دهنده و جهش‎زا و جنبش افزا است. اگر نیروهای بازدارنده و كنترل كننده نباشند، این نیروهای محرّكه بدون نظم و اعتدال مانند ماشین بی‎ترمز، انسان را با سرعت هرچه ممكن باشد حركت می‎دهند و برای خودش و دیگران گرفتاری های بزرگ و مصائب ایجاد می‎كنند.
در بین تمام نیروهای بازدارنده و اعتدال آفرین، فقط نیروی ایمان و تربیت بر اساس عقیده به عالم غیب و با معنا و با هدف بودن این عالم نقش مؤثر و سازنده و اطمینان بخش دارد. ایمان، به انسان تعهّد می‎دهد و او را ملتزم به حفظ نظم و رعایت اعتدال و ترك تجاوز به حقوق و حدود می‎نماید و در حال احرام این حال تعهّد در انسان تجدید و نوسازی می‎شود.
تمام این جمعیت های انبوه كه محرم شده‎اند، مراقب حال خود هستند كه خلاف تعهّدی كه در حال بستن احرام كرده‎اند كاری از آنها صادر نشود و آثار تعبّد و التزام و پرستش خدا از روش و رفتار همه به اختلاف مراتب معرفت آنها ظاهر و هویدا است.
بانك تلبیه آنها تمام محیط را تبدیل به یك محیط روحانی و مملو از شكوه و لبریز از خضوع می‎نماید، و هم صدایی و هم آوازی این خلق های عظیم را آشكار می‎سازد كه همه لبیك گویان به سوی یك مقصد در حركت می‎باشند؛ مقصدی كه همه بشر باید به سوی آن بروند و همه را به هم پیوند می‎دهد.
اكنون كه مفهوم احرام و تعهّدی كه در آن درج است و آثار و نشانه آن دانسته شد، این درس را می‎آموزیم كه بشر در تمام دوران زندگی و تكلیف خود در برابر خداوند متعال متعهّد است و باید مواظب رفتار و كردار و گفتار خود باشد و همان طور كه وقتی لباس احرام پوشید و نیّت احرام كرد و تلبیه گفت، خود را در ترك محرّمات در حال احرام مسئول و متعهّد می‎داند و در عین سیر به سوی كعبه خود را در یك سیر معنوی و عروج روحانی می‎یابد؛ همین طور از آن دم كه قدم به دایره تكلیف می‎گذارد و مشمول خطابات الهی مثل «یا ایها الناس» یا «یا ایها الذین آمنوا» می‎گردد، باید خود را متعهّد بداند و مسئولیتهائی را كه در اثر داشتن شرایط عامه تكلیف مثل عقل به عهده دارد فراموش ننماید و بداند كه در سیر سفر الی الله است؛ سفری كه مقصد آن قرب الهی و صعود به مدارج كمال علمی و عملی است. همیشه باید شخص سالك حالت محرم را داشته باشد و از آنچه خدا حرام كرده پرهیز نماید و بلكه از مكروهات نیز اجتناب كند و به همه نداها و خطاب‎های الهی «لبیك و سعدیك» بگوید.

 

2. لباس احرام
چنان كه می‎دانیم در اسلام، اشخاص در انتخاب نوع لباس آزادند مگر در مواردی مثل لباس شهرت یا لباس مختص به زن بر مرد و به عكس یا لباس حریر خالص برای مردها، چنان كه برای لباس پوشیدن آن نیز در شرع صفات و آداب مستحب و مكروه بیان شده است كه بسیاری از این آداب واجب و مستحب و مكروه به ملاحظه عناوین دیگر است و در خارج از این آداب و عناوینی كه به واسطه آنها حسن و قبح افعال تغییر می‎یابد، در لباس آزادند و هر كس طبق میل و سلیقه خود هر لباسی را كه انتخاب كرده است می‎پوشد.
در هنگام احرام، بیرون آوردن لباس عادی و خصوصی و پوشیدن لباس یكسان و یك شكل احرام رمزی و دلالتی به سوی پشت پا زدن به امتیازات ظاهری و افتخارات صوری است.
یكی از وسایل خودنمایی و امتیاز در بین مردم لباس است كه بیشتر به چگونگی آن از جهت گران بها بودن و كیفیت رنگ و دوخت، مقیّدند هم خود را با لباس به مردم می‎شناسانند و هم دیگران را به لباسشان می‎شناسند.
علاوه بر آن كه بعض اصناف مثل نظامیان و لشگریان یا قضات در برخی از نقاط لباس خاص دارند و حتّی علمای دین نیز به لباس شناخته می‎شوند. از نظر لباس های متنوّع و جور واجور و پارچه‎ها و رنگ ها نیز مردم سلیقه‎های مختلف دارند و بسیاری از مردم از آنهایی كه لباسشان نوتر و خوش دوخت‎تر و مرتب‎تر باشد، بیشتر احترام می‎نمایند و گاهی بر لباس، نشان ها و مدال ها نیز افزوده می‎شود و خودنمایی در اشخاص به حدّ تمام می‎رسد.
در میقات، این لباس ها و این نشان ها و مدال ها و درجه بندی ها همه كنار می‎رود؛ لباس های گران قیمت و شیك و خوش دوخت را كه بسا تا چند هزار تومان بود و مزد دوخت برای آنها داده شده، باید از تن بیرون آورند و از همه زینت ها خارج شوند. یك لباس متّحدالشكل و ساده كه دست خیاط به آن نرسیده كه نه تكمه دارد، نه یقه و نه آستین می‎پوشند. یك حوله پنبه‎ای به صورت لنگ می‎بندند، و یك حوله به دوش می‎اندازند و در طریق یك مساوات اسلامی همگام و هم قدم گام برمی‎دارند؛ دیگر نه تقدّمی در بین است و نه تأخری، نه ارباب و نه نوكر و نه عالم و نه جاهل، و نه توانگر و نه گدا، و نه ملیت ها و نه شخصیت ها.

 

ادامه دارد...

دوشنبه / 17 شهريور / 1393