قال الله تعالی: «وَتُوبُوا إِلَى اللهِ جَمِیعاً أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای مؤمنان، همگی [از مرد و زن] به درگاه خداوند توبه كنید، امید كه رستگار شوید.»
بنده گناهكار به هیچ چیز مثل رحمت و آمرزش و مغفرت خدا احتیاج ندارد و چیزی جز توبه و مغفرت خدا، درون تیره او را روشن نمیسازد.
چنین بندهایی خود را آلوده گناه، و شرافت خویشتن را لكّهدار میبیند و دلش میخواهد تا آثار گناه را محو كند و پرونده سیاهی را كه از زشت كاری برایش باز شده، ببندد.
آیا میشود با گذشته خود وداع كند و سوابق ننگین خود را فراموش ساخته و از بین ببرد؟
آیا میشود این مجرم جنایتكار، یك فرد باشرف و وظیفهشناس شود؟!
آیا اینهمه نواقص و كمبودها و این لكّههای ننگ همیشه با او خواهد ماند و یا میتوان خرابیها را ترمیم و عیبها را برطرف كرد؟ آیا میتواند در صفِ نیكوكاران و خداپرستان قرار گیرد؟ آیا این ناراحتیهای درونی و پریشانی وجدان از میان میرود؟ آیا راهی برای اعاده حیثیّت او پیدا میشود و یا برای همیشه محكوم به بدبختی و ناپاكی است؟
حال كه نمیتواند مانند انسانهای شرافتمند زندگی كند، برای او زندگی چه مفهوم و ارزشی دارد؟
فرض كنیم كه بهطورموقّت و با سرگرمیهایی، تبهكاریها را از یاد ببرد، و یا به وسیله موادّ مخدّر ازخود بی خود شود؛ امّا خود میفهمد كه این یك زندگی سالم نیست؛ بلكه منتهای پستی و سقوط و بیچارگی است. هرچه گناه عظیمتر باشد، تراكم این افكار و فشار وجدان، بیشتر او را رنج میدهد، و بسیاری از گنهكاران از شدّت این اندیشهها گرفتار جنون و امراض عصبی میشوند.
امّا واقعاً چه باید كرد و چگونه باید این بیچاره گناهكار و سرافكنده تبهكار را آزاد ساخت؟
شاید بوده و هستند افرادی كه عقیده دارند خلاصی از آثار گناه و ننگ و پستی آن ممكن نیست و پلیدی آن از گناهكار جدا نمیشود.
بعضی از ملل هم، راه نجات از این حالت و اعاده شرافت و حیثیّت خود را تعذیبات شدید بدنی میدانند و گمان میكنند كه اگر عضوی از اعضای بدن را قطع كنند نفس خود را تأدیب، و از هواینفس انتقام كشیده، و آن را به مجازات رساندهاند. افرادی هم خودكشی كرده، و راه خلاصشدن از پستی و احساس ننگ و عار رذیلت و آلودهدامانی را «انتحار» میدانند.
اكنون هم در میان بعضی از طوایف، تعذیبات بدنی شدید رایج است و گناهكاران نگونبخت برای راحتی از عذاب وجدان و انجام مراسم توبه، خود را شكنجه میدهند و میخ و سوزن و مانند آن در بدن خود فرو میبرند.
برخی از ملل، مانند: مسیحیها، شرط آمرزش گناه را اقرار و اعتراف در حضور كشیش و رهبر روحانی میدانند. این نوع تكفیر گناه و توبه سبب بیرونافتادن رازها و اسرار و افشای عیب در نزد كسانی كه به آن آگاهی ندارند، میشود و باعث میگردد كه گناهكار علاوه بر آنكه در پیشگاه وجدان، خویشتن را شرمنده و بی آبرو ببیند، در نزد دیگران نیز حیثیّت و شرافتش لكّه دار و سوء سابقه اش آشكار گردد و نیز سبب میشود كه كشیشها و پاپها بهعنوان مالكان دروغینِ عفو و بخشش گناه و ولی نعمت گناهكاران مطرح شوند.
بهترین روشها برای ترمیم و جبران گناه و اعاده حیثیّت و شرافت گناهكار ـ كه از عوامل مهمّ تربیت و تهذیب اخلاق و تصفیه ارواح نیز هست و درعینحال از سهولت و آسانی و وسعت دین اسلام حكایت میكند و شرافت و آبروی گناهكار را در نزد دیگران نمیریزد و وجدان و قلب او را از تاریكی و كدورت پاك میسازد ـ استغفار، طلب آمرزش و توبه و بازگشت بهسوی خداست.
اسلام در ضمن بسیاری از تعالیم اجتماعی، حفظ شرف و موقعیّت و مقام اجتماعی و حرمت و آبروی افراد را منظور داشته و كشف و آشكارشدن نهان كاریهای مردم را نخواسته و افشای معایب و اشاعه فحشا را بهشدّت ممنوع كرده است.
نظر اسلام آن است كه هركس قدمش به سنگ معصیتی خورد و لغزشی او را به زمین انداخت، باید بهپا خیزد و در راه خدا و بهسوی خدا قدم بردارد و از مجاهده و كوشش باز نایستد.
هر فردی باید خود بهحساب خویشتن رسیدگی كند، و به پرونده اعمال خود نظر نموده، و در محكمه وجدان، بازپرس خود شود.
«حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَزِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا، وَتَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَرِ»
جبران گناه و آمرزش معاصی، به رفتن نزد كشیش، و اقرار به گناه در نزد او احتیاج ندارد؛ شكنجه بدنی و مقراض كردن و قطع اعضا نمیخواهد.
جبران گناه و آمرزش و پذیرش توبه، بیش از بیداری ضمیر و شعور و توجّه به زیان گناه و پشیمانی و تصمیم به پاكشدن از گناه، بازگشت به راه خدا، ادای حقوق و خلاصی از مظالم، شرط دیگری ندارد.
اگر مؤمن مرتكب گناهی شد، چون به آثار شوم و خطرناك گناه آگاه است، پشیمان میشود؛ همانطور كه اگر فردی ندانسته یا در حال عصبانیّت سم بخورد، یا اموالش را آتش بزند، یا فرزند خود را به قتل رساند، یا به ولی نعمت خود توهین كند، پشیمان میشود و اگر پشیمان نشود برحسب حدیث: «فَمَنْ لَمْ یَنْدَمْ عَلَى ذَنْبٍ یَرْتَكِبُهُ فَلَیْسَ بِمُؤْمِنٍ».
اثر «ایمان»، ندامت و پشیمانی از گناه است و ندامت از گناه در «توبه» كافی است: «كَفَی بِالنَّدَمِ تَوْبَةً».
وقتی مؤمن گناهی را مرتكب شد، پشیمانی او را به استغفار و آمرزشخواستن وادار میسازد و تعالیم اسلام گناهكاران را به رحمت خدا امّیدوار و از ناامّیدی و یأس نجات میدهد. این مژده الهی و بشارت قرآنی در كالبد مرده، روح تازه میدمد:
«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّٰهِ إِنَّ اللّٰهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ بگو: ای بندگان من ـ كه بر خویشتن زیاده روی داشته اید ـ از رحمت خدا نومید مشوید. درحقیقت، خدا همه گناهان را می آمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است».
آری، خدا غفار، رحیم، ستّار، توّاب و واسعالمغفرة و الرّحمة است. بنده توبهكار را دوست میدارد؛ و هیچ انسانی محكوم به بدبختی نیست.
در برخی اخبار و روایات آمده است كه وقتی بندهای از گناه پشیمان شد و بهسوی خدا بازگشت و گفت:
«إِلَهِی أَنَا أَسَأْتُ؛ خدای من! من بد كردم».
خدا میفرماید: «وَأَنَا سَتَرْتُ؛ من آن را پوشاندم».
«فَیَقُولُ: إِلَهِی أَنَا نَدِمْتُ؛ و چون میگوید: خدای من! من پشیمان شدم».
خدا میفرماید: «وَأَنَا قَبِلْتُ؛ من قبول كردم».
«أَیُّهَا الشَّابُّ إِذَا تُبْتَ ثُمَّ نَقَضْتَ فَلَا تَسْتَحْی أَنْ تَرْجِعَ إِلَیْنَا؛ ای جوان، اگر توبه كردی و شكستی، حیا نكن كه دیگربار بهسوی ما برگردی!»
«وَإِذَا نَقَضْتَ ثَانِیاً فَلَا تَسْتَحْی، أَوْ یَمَنَعُكَ الْحَیَاءُ أَنْ تَأْتِیَنَا ثَالِثاً؛ و هرگاه دوباره توبه را شكستی، حیا نكن. آیا حیا تو را از اینكه سهباره بهسوی ما بیایی، منع میكند؟ (حیا نكن و بیا)».
«وَإِذَا نَقَضْتَ ثَالِثاً فَارْجِعْ إِلَیْنَا رَابِعاً؛ و هرگاه برای سوّمینبار توبه را شكستی، برای چهارمینبار بهسوی ما بیا».
«فَأَنَا الْجَوَادُ الَّذِی لَا أَبْخَلُ؛ من بخشندهای هستم كه بخل نمیورزم».
دعاهای مأثوره، عذرخواهی و پوزشطلبی را به بندگان گناهكار یاد میدهد.
در این جمله از دعا دقّت كنید كه چگونه معاذیر بنده را در درگاه خدا عرضه میدارد و او را با خدا آشنا میسازد: «إِلَهِی لَمْ أَعْصِكَ حِینَ عَصَیْتُكَ وَأَنَا بِرُبُوبِیَّتِكَ جَاحِدٌ، وَلَا بِأَمْرِكَ مُسْتَخِفٌ، وَلَا لِعُقوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ، وَلَا لِوَعِیدِكَ مُتَهَاوِنٌ، وَلَكِنْ خَطِیئَةٌ عَرَضَتْ وَسَوَّلَتْ لِی نَفْسِی وَغَلَبَنِی هَوَایَ وَأَعَانَنِی عَلَیْهَا شِقْوَتِی وَغَرَّنِی سَتْرُكَ المُرْخَی عَلَیَّ؛ خدای من! معصیت تو را نكردم در هنگامی كه معصیت كردم؛ درحالیكه پروردگاریت را منكر باشم و فرمان تو را سبك شمرده باشم و یا آنكه خود را در معرض عقاب تو قرار دهم و یا تهدید تو را سست گرفته باشم؛ ولی خطایی روی داد و نفس من، آن را از برای من زینت داد و شقاوتم كمك كرد و پردهپوشی تو بر من، مغرورم نمود».
در این جمله نیز دقّت كنید که میفرماید «إِذَا رَأَیْتُ مَوْلَایَ ذُنُوبِی فَزِعْتُ، وَإِذَا رَأَیْتُ كَرَمَكَ طَمِعْتُ، فَإِنْ عَفَوْتَ فَخَیْرُ رَاحِمٍ، وَإِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظَالِمٍ؛ وقتی گناهانم را میبینم، میهراسم، و وقتی كرم تو را مینگرم به آن طمع میكنم. پس اگر عفو كنی بهترین رحمكنندهای و اگر عذاب كنی، ستمگر نیستی!».
این جملات از دعای «ابیحمزه ثمالی» است. تمام جملههای این دعا روحبخش است و خواننده را به عالم روحانی و ملكوتی سیر میدهد. انتخاب جملههای این دعا ممكن نیست؛ چون تمام جملههایش منتخب است. این جملات، انسان را بهسوی خدا میبرد؛ و او را از گناه به توبه حقیقی روانه میكند.
توبه در اسلام برای همه انسانها فراهم است. هر شخص در هركجا كه باشد؛ میتواند اگر گذشته تاریك و ندامت انگیز دارد، آن را با توبه و استغفار فراموش سازد و اگر چند قطره اشكی هم بریزد و به درگاه خدا اظهار بندگی و عجز نماید، خوشا به حال او.
در ماه رمضان برنامه توبه و استغفار، تازه میشود و مسلمانان عموماً درهر حال و در هر شرایطی كه هستند باید بر سر این خوان و سفره گسترده آمرزش و مغفرت خدا بنشینند و هر فردی به فراخور حال خود به استقبال آینده بهتر و شرافتمندانه تری برود. چرا كه در غیر این صورت: «فَالشَّقِیُّ مَنْ حَرُمَ غُفْرَانَ اللهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ؛ بدبخت كسی است كه از آمرزش خدا در این ماه بزرگ محروم بماند [و نتواند خود را عوض كند و گناه و معصیت را كنار بگذارد]».
از اوّل ماه رمضان تا پایان آن باید زبان مؤمن روزه دار، به استغفار باز باشد.
ادعیه شبها، سحرها و روزها و هنگام افطار، همه متضمّن طلب مغفرت است. مخصوصاً شبهای قدر برای توبه و اصلاح حال و تغییر روش و حركت فكری و اخلاقی، فرصتهای عزیزی است كه فوت آن فرصتها، نشان بی لیاقتی است.
پاینده باد اسلام! كه با چنین تعالیم و برنامه های نجاتبخش به كمك بشریّت آمده و او را به عالیترین اخلاق انسانی رهبری مینماید.
نویسنده ای به نام «فرانز ستال» در مقاله ای كه در یكی از مجلاّت منتشر نموده، بعد از مقایسه ای كه بین حركت تسلیح اخلاقی و نظر «دكتر فرانك بكمان» مؤسّس «جمعیّت تسلیح اخلاقی» كرده، نتیجه گرفته است كه اسلام از جهت تسلیح اخلاقی اسبق است. وی مینویسد:
«توبه در اسلام وسیله ای است كه افراد خودشان، خود را تغییر دهند و سلاح اخلاقی بزرگی است؛ زیرا متضمّن پشیمانی و تغییر حال و تحوّل است.»
اگر این نویسنده از برنامه های ماه رمضان و از ادعیه هایی كه مؤمنان میخوانند و از حالات، گریه ها، مناجاتها و زاریهای آنها آگاه بود، میدانست كه وسایل تسلیح اخلاقی آنچنانكه در اختیار مسلمانان است در اختیار هیچ ملّت و جامعه ای نیست.
حیف كه از این وسایل چنانچه باید و شاید استفاده نمیشود و افسوس كه از این مكتب تربیت، قدردانی نشده و به حقایق و مقاصد آن آشنا نمیشویم.
برادر و خواهر عزیز! قدر اینهمه درهای رحمتی را كه بهسوی تو گشوده شده است، بدان. توبه و استغفار كن، تغییر حال بده و رفتار خود را با تعالیم اسلام منطبق ساز. حال كه خدا به تو توفیق داده و ماه رمضان را درك كرده ای و در مجالس قرائت قرآن، دعا، موعظه و اخلاق و در مساجد و نمازجماعت و مراسم دیگر شركت میكنی، استفاده كن. میان بنده ای كه بهسوی خدا كوچ میكند، چندان مسافتی نیست. «وَإِنَّ الْقَاصِدَ إِلَیْكَ قَرِیبُ الْمَسَافَةِ»
حقیقتاً توبه كن. تصمیم بگیر كه خود را عوض كنی و تغییر وضع بدهی. تصمیم بگیر كه از گناه و گناهكاران فاصله بگیری.
بی شك اگر در صف توبه كاران و استغفار كنندگان در نیایی و فقط بر زبان «أَسْتَغْفِرُ اللهَ» جاری كنی، توبه حاصل نمیشود.
گناهان خود را به یاد آور و به حافظه ات مراجعه كن و بین خود و خدا به معاصی اقرار و اعتراف كن و از همه گناهان توبه نما و یك لحظه نیز توبه را تأخیر نینداز كه بسا پس از آن، دیگر توفیق توبه حاصل نخواهد شد.
گریه كن، اشك بریز و فرصت را غنیمت شمرده و با دل سوخته خدا را بخوان و بگو:
«سَیِّدِی أَنَا أَسْأَلُكَ مَا لَا أَسْتَحِقُّ وَأَنْتَ أَهْلُ التَّقْوَی وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ، فَاغْفِرْ لِی وَأَلْبِسْنِی مِنْ نَظَرِكَ ثَوْباً یُغَطِّی عَلَیَّ الذُّنُوبَ وَالتَّبِعَاتِ، وَتَغْفِرُهَا لِی، وَلَا اُطَالَبُ بِهَا، إِنَّكَ ذُو مَنٍّ قَدِیمٍ وَصَفْحٍ عَظِیمٍ وَتَجَاوُزٍ كَرِیمٍ».