پنجشنبه: 1403/01/9
نسخه مناسب چاپSend by email
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به بیان چهار محور از شخصیت حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره پرداخت
چهار محور از شخصیت آیت الله العظمی صافی از زبان یک عضو جامعه مدرسین

حوزه/ عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: حضرت آیت الله صافی قبل از پیروزی انقلاب در دفاع از مبانی فکری انقلاب و مبارزه با رژیم پهلوی صاحب فکر و اندیشه بود و تا لحظۀ حیاتشان، نسبت به این انقلاب حامی و ناصح بود، هم حمایت می‌کرد هم نصح و خیر خواهی می‌کرد.
 

 

به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله جواد مروی ضمن تسلیت ارتحال آیت الله العظمی صافی گلپایگانی به بیان چهار محور از شخصیت ایشان پرداخت و طلاب را به الگوگیری از آن توصیه کرد، بخشی از سخنان این عضو شورای عالی حوزه‌های علمیه به این شرح است:

محور اول: جامعیت در بُعد علمی

ایشان عالمی جامع بودند و به دوستان با استعداد توصیه سابقم را تکرار می‌کنم که در علوم حوزوی به دنبال جامعیت باشید. ایشان در شئون مختلف صاحب فکر و اندیشه و مطالعه بود. در مباحث کلامی وقتی محب الدین الخطیب عالم بزرگ جهان تسنن، جز اندیشمندان و ادبای جهان عرب و همکار رشید رضا، مطالب وهابیت و سلفیه علیه شیعه را در کتابی با عنوان "الخطوط العریضة للاسس التی قام علیها دین الشیعة الامامیة الاثنی عشریه" منتشر ساخت، مرحوم آیت الله العظمی صافی کتاب "مع الخطیب فی خطوطة العریضه" را در پاسخ به آن نگاشتند.

منتخب الأثر ایشان، نگاه‌های تاریخی ایشان در نگارش شرح زندگانی امام حسین علیه السلام (که مرحوم علامۀ جعفری آن را بهترین کتاب در این موضوع می‌دانستند) همه قابل استفاده است.

یکی از فضلای اهل مباحث تاریخ می‌نویسد در گفتگویی که با ایشان داشتم به مجله‌ای با عنوان برهان اشاره کردم که در سال ۱۳۱۳ در قم منتشر می‌شد، ایشان فرمودند: "من آن زمان شانزده سال سن داشتم و در گلپایگان بودم که این مجله را مطالعه می‌کردم، نقدی بر یکی از مطالب این مجله نوشتم و برای آن مجله فرستادم." ناقل می‌گوید من آن نقد را پیدا کردم.

توجه ایشان به شعر و ادبیات جالب بود همچنین نکات لطیفی در بیاناتشان داشتند که بسیار قابل استفاده بود.

محور دوم: حامی ناصح در بُعد سیاسی

ایشان قبل از پیروزی انقلاب در دفاع از مبانی فکری انقلاب و مبارزه با رژیم پهلوی صاحب فکر و اندیشه بود و تا لحظۀ حیاتشان، نسبت به این انقلاب حامی و ناصح بود، هم حمایت می‌کرد هم نصح و خیر خواهی می‌کرد. نسبت به انقلاب اسلامی که در دهه فجر و ایام پیروزی انقلاب هم هستیم، مهم این است که بدانیم انقلاب نیاز به حامی ناصح دارد، خیر خواه بود، آنجا که تشخیص می‌داد مطلبی ممکن است در مسیر درست نباشد، ایشان از راه درست نصح و خیر خواهی می‌کرد، این نکته مهم است. حوزه‌های علمیه هم باید همین مشی را داشته باشند.

آنان که تبلیغ می‌کنند حوزه باید جدای از مباحث سیاسی و سکولار باشد، اشتباه می‌کنند آنان هم که فکر می‌کنند حوزه باید در همۀ امور مقلّد و تابع باشد اشتباه می‌کنند. حوزه باید حامی ناصح باشد.

وقتی بحث تحدید نسل مطرح بود یکی از فضلای اقران ما در مقاله‌ای با تمسک به ادلۀ اربعه تلاش کرده بود در مقابل روایات "أَنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّی بِالسِّقْطِ" تحدید نسل را تصحیح کند و مطلوب جلوه دهند. من به ایشان گفتم چرا این را نوشتی؟ و نکاتی را در آثار سو این فرهنگ سازی توضیح دادم علاوه بر اینکه اصلاح این فرهنگ بسیار سخت خواهد بود. آنچه این انقلاب نیاز دارد حامی ناصح و خیر خواه است نه حامی متعبد.

مقام معظم رهبری هم در پیامشان به مناسبت ارتحال ایشان به مشورت‌های ایشان اشاره می‌کنند.

محور سوم: تواضع در بُعد اخلاقی

تواضع و فروتنی ایشان باید الگو قرار گیرد. بعض فضلای حاضر که از سادات هستند نقل کردند: "وقتی به دست ایشان معمّم شدم ایشان دست من را بوسیدند" یا بوسه ایشان بر دست طلبه اهل مناطق افریقا. مبادا با یک عنوان یا مدرک یا تعریف و تمجید چند نفر گمان کنیم خبری است.

محور چهارم: توجه همیشگی به آقا و مولایمان در بُعد معنوی

توجه همیشگی ایشان به آقا و مولایمان حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف هم چهارمین نکته بارز در شخصیت ایشان بود. مبادا چند روز بر عمر ما بگذرد در حالی که به یاد مولایمان نباشیم.

در یک جلسه‌ای از مرحوم العلوی المالکی یکی از علمای بزرگ اهل سنت در مکه و دارای شاگردان فراوان در سطح جهان عرب، برای ایشان نام بردم که در گفتگوئی که با ایشان داشتم اظهار کرد معتقد به حیات حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف است، مرحوم آیة الله العظمی صافی به قدری ابراز خوشحالی کردند که اشک می‌ریختند و سخن می‌گفتند.

شاگرد شهید ثانی وقتی خبر شهادت شهید ثانی را به او دادند اشعار جالبی سرود که زبان حال ما هم در فقدان این مرجع بزرگ است:

هذی المنازل و الآثار و الطلل مخبّرات بأنّ القوم قد رحلوا

ساروا و قد بعدت عنّا منازلهم فالآن لا عوض عنهم و لا بدل

فسرت شرقا و غربا فی تطلّبهم و کلّما جئت ربعا قیل لی: رحلوا

فحین أیقنت أنّ الذکر منقطع و أنّه لیس لی فی وصلهم أمل

رجعت و العین عبری و الفؤاد شج و الحزن بی نازل و الصبر مرتحل

و عاینت عینی الأصحاب فی وجل و العین منهم بمیل الحزن تکتحل

(مقدمه غایة المراد فی شرح نکت الإرشاد، ص: ۲۹۸)

از ملک ادب حکم گزاران همه رفتند (دعوی چه کنی داعیه‌داران همه رفتند)

شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

آن گرد شتابنده که در دامن صحرا است گوید چه نشستی که سواران همه رفتند

افسوس که افسانه سرایان همه خفتند اندوه که اندوه گساران همه رفتند

مرحوم شیخ محمد صادق حشمت که خود جهانی بود بنشسته در گوشه‌ای، دوست صمیمی مرحوم آیت الله صافی و استاد بنده که هر چند ملبس ظاهری نبود، اما دنیایی از علم و فکر و اندیشه بود خدا هر دو را بیامرزد، ایشان در قصیده‌ای در فراق مرحوم آیت الله العظمی میلانی سروده بود که یک بیتش این است که امروز باید گفت:

زندگی گر آن بود هذا هو الفضل الکبیر مرگ اگر اینگونه آید ذلک الفوز العظیم

سه شنبه / 19 بهمن / 1400