تشرف به مسجد و حرم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم
سزاوار است در اینجا به دو شعر از مطلع قصیدهای كه قاآنی در وصف حرم مطهر حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا علیهماالسلام سروده است مترنم شویم چون همه نور واحدند و رسول اكرم صلیالله علیه وآله وسلم مجمع كمالات همه و همه مظهر فضایل و كمالات آن حضرت میباشند:
زهی به منزلت از عرش برده فرش تو رونق
که زمین زیمن تو محسود نه رواق مطبق
كدام گوهر پاك است در زمین تو مدفون
كه از رواق تو خیزد همه خروش اناالحق
و این چند بیت را نیز از خودم كه در مدح آن حضرت سرودهام با اینكه میدانم قابل تقدیم به محضر ارباب معرفت و ذوق و ادب نیست و مقدار بصیرت و بینش گوینده كه نسبت به دریای بیكران علوم و كمالات و فضایل و مقامات محمدی قطرهای هم بشمار نمیآید با كمال شرمندگی عرض مینمایم:
زهی در رفعت از كیهان گذشته
ز مهر و انجم تابان گذشته
ز ابراهیم و عیسی و ز آدم
ز نوح و موسی عمران گذشته
زهی پیغمبری كز غایت جود
یم احسانش از عمان گذشته
زهی پیغمبری كز شأن و رتبت
ز هر ذیشأن و عالیشان گذشته
گرفته ز امر حق ملك بقا را
ز خضر و چشمه حیوان گذشته
چنان با واجب اندر اتصال است
كه آید در گمان ز امكان گذشته
محمد فیض اول سرور كل
كه صیت فضلش از كیوان گذشته
ز یمن بعثت فرخنده او
جهان از دوره خسران گذشته
بهمدحش منطق(لطفی) كلیل است
وگر از قیس و از سبحان گذشته
مسجد پیغمبر اكرم صلیالله علیه وآله وسلم و حجره منوره آن حضرت و مسجد الحرام و كعبه معظمه مشهورترین و ممتازترین مشهد و مسجد در جهان اسلام میباشند بیان و قلم از توصیف این مسجد، و حجره مقدسه عاجز و ناتوان است اگر شخص، اندكی چشم بصیرت بگشاید رحمتها و بركات الهیه را در اهتزاز و درخشندگی نور نبوت را كه از در دیوار مسجد ساطع و لامع است میبیند، هر كس بیاختیار در پیشگاه جلالت و عظمت حضرت خاتم الانبیاء صلیالله علیه وآله وسلم و عتبه حجره مطهر آن حضرت خاضع و فروتن میگردد.
اینجا مزار كسی است كه نزدیك به هزار میلیون انسان گرونده و مؤمن دارد كه برنامههای گوناگون زندگی را از مكتب تعلیم و ارشاد او میگیرند.
اینجا ضریح شخصیتی است كه صدها میلیون بشر موحد هر روز چندین مرتبه در هنگام نمازهای پنجگانه و در مناسبات دیگر نام او را به عظمت یاد كرده و با صلوات و درود بر آن حضرت خود را غرق افتخار مباهات مینمایند.
آری اینجا قبر رسول خدا پیغمبر رحمت، و منادی حریت و عدالت و اعلان كننده حقوق بشر، و مبلغ مساوات است.
اینجا مرقد آوردنده قرآن و پیامآور توحید است، مرقد معلم اعلای انسانیت و بزرگ مردی است كه تمام فضایل و كمالات انسانی را عملاً و قولاً به بشریت آموخت، و اكمل ادیان و جامعترین شرایع و قوانین را از سوی خدا به جهانیان رسانید.
اینجا روضهی مطهرهی خاتم الانبیاء رسول عظیم الشأن خدا است كه مطاف فرشتگان و محل نزول بركات ایزد منان است و دوست و دشمن و مسلمان و غیر مسلمان او را نادره عالم خلقت و انسان برجسته و ممتاز و مصلح بزرگ جهان میدانند.
مزار صاحب خلق عظیم و مخاطب به این خطاب است: وَ ما اَرْسَلْناكَ اِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ[1]
این مسجد و این حرم دارای تاریخی پر نشیب و فراز و پر از حوادث مسرتبخش و اندوه بار است داستانها و جریانهای بزرگ را دیده است.
روزی در این مسجد پیامبر اكرم صلیالله علیه وآله وسلم ابلاغ رسالت میفرمود و آیات قرآن كریم را كه بر او وحی میشد بر مردم تلاوت مینمود، و پس از اذان دلنشین بلال اقامه نماز جماعت میكرد و تا برای آن حضرت منبر ترتیب نداده بودند بر ستونی تكیه میفرمود و مردم را موعظه مینمود و خطبه میخواند و این مسجد مركز عبادت و مدرسه هدایت بود.
وفود را در این مسجد پذیرائی میكرد و طرحهای جنگی و سیاسی را در اینجا به اطلاع مردم میرساند.
پیرامون این مسجد، حجرات همسران پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم و حجره داماد و پسر عموی عزیزش بطل اسلام علی بن ابیطالب علیهالسلام و تنی چند از اصحاب قرار داشت كه از همه (حجرات) درهایی به سوی مسجد باز میشد. تا به امر خدا پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم جز در خانه علی علیهالسلام را كه همچنان بازگذارد در حجرههای دیگران را بست. این حجرهها در نهایت سادگی و تواضع بود.
در این مسجد در عصر شخص پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم حوادث مهمی اتفاق افتاد كه در تواریخ ضبط است.
اصحاب صُفه در قسمتی از این مسجد (كه در شمال محراب موسوم به محراب تهجد است و در حال حاضر مكانی است به ارتفاع حدود نیم متر از زمین و دوازده متر طول و هشت متر عرض) ساكن بودند، و پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم از آنها پذیرائی مینمود، و آنها را بر خود و زهرای عزیز و فرزندانش در خوراك و پوشاك مقدم میداشت، و همین فقرای صفه كه در كمال فقر بودند افرادی هستند كه اسلام علاوه بر عزت واقعی در ظاهر نیز چنان آنها را با عزت و اعتبار قرار داد كه برخی از آنها در شهرهای مهم والی و حاكم شدند یا فرماندهی لشگر یا عضویت سپاهیانی را یافتند كه با لشگر ایران روم جهاد كردند و بر آنها پیروز شدند.
قسمت عمده احكام و قوانین سیاسی و نظامی و مالی اسلام در این مسجد ابلاغ میشد.
در واقع عصر طلائی و درخشان این مسجد همین عصر رسول اكرم صلیالله علیه وآله وسلم بود و پس از آن عصر بیشتر عصرها و دورانهایش تأسف انگیز و ملال آور و محزن بوده است.
خطبه تاریخی خانم خانمهای جهان
پس از عصر رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم جریان خلافت را از مسیر خود خارج كردند. داغترین و نافذترین و پرمحتواترین خطبهای كه برای اولین بار در این مسجد خوانده شد خطبه تاریخی حضرت زهرا علیهاالسلام بود.
تا آن روز سابقه نداشت كه در مسجد پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم در جمع و محضر مهاجر و انصار بانوئی سخنرانی كرده باشد، و این برای اولین بار و آخرین بار بود كه زنی مانند فاطمه زهرا سیده نساء عالمیان علیهاالسلام در این مسجد در نهایت فصاحت و بلاغت و بینش و درایت این چنین سیاسی و انقلابی و متضمن نقاط اساسی دعوت اسلام سخنرانی نماید و فلسفه و حكمتهای احكام را بیان فرماید.
و البته و صد البته اهمیت مقصد، و حفظ نظام سیاسی اسلام و امتداد هدایت حضرت خیرالانام و پاسداری از احكام دین و ولایت یعنی آن چیزی كه به موجب قرآن ترك ابلاغش مساوی با عدم ابلاغ تمام رسالتهای پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم بود و عملی از كسی بدون آن مقبول نخواهد شد زهرا علیهاالسلام را ناچار به این سخنرانی كرد تا آیندگان از اوضاعی كه بر عالم اسلام مسلط شد و نقشههایی كه عشاق ریاست و جاه مطرح كرده بودند آگاه باشند، و حداقل بدانند كه مثل زهرا علیهاالسلام كه به موجب آیه تطهیر از هر رجس پاك و مطهره است و به موجب تصریح رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم سیده زنان جهان و سیدهی زنان بهشت است با وضعی كه بر خلاف دستور خدا و رسول او جلو آوردند مخالف بود و آن را شرعی ندانست.
آری مسأله از نظر اسلام بسیار مهم بود كه زهرای بتول علیهاالسلام با آن همه حجب و حیا كه میگفت بهترین حالات زن این است كه مردی (بیگانه) او را نبیند و او هم مردی (بیگانه) را نبیند به مسجد بیاید و سخنرانی كند و حجت و دلیل بیاورد و اعمال رژیم حاكم و حكومت آنها را محكوم فرماید.
و اگر این همه اهمیت و این ناچاری نبود( هر چند سخنرانی را از پشت پرده در حالی كه سراسر مسجد از حزن و اندوه گرفته بود و همه از شنیدن صدای زهرا متألم و گریان شدند ایراد كرد) هرگز زهرا علیهاالسلام به این صورت عام بیگانگان را به طور حضوری مخاطب قرار نمیداد و صدای مباركش را به گوش آنها نمیرساند.
چنانكه دختر عزیزش عقیلة القریش زینب خاتون علیهاالسلام نیز كه آن خطبه سیاسی كوبنده و فصیح و بلیغ را ایراد كرد برای همین ملاحظات اساسی و بنیادی بود كه هر شخص آگاهی تأثیر آن خطبه را در به ثمر رساندن اهداف نهضت و شهادت حضرت سید الشهداء علیهالسلام و معرفی جهت این قیام تاریخی و الهی در آن فرصت تاریخی بسیار حساس درك مینماید.
با این خطبه و خطبه حضرت زین العابدین علیهالسلام در مسجد دمشق محكومیت بنی امیه و یزید و حقانیت اهل بیت علیهمالسلام چنان آشكار شد كه برای احدی محلی برای انكار از آن باقی نماند و برتمام تبلیغات دروغین و اشتباه كاریهای عمال معاویه برای همیشه خط بطلان كشید و مقام بلند حضرت زینب این دختر عزیز زهرا و علی و نوه رسول خدا در صبر و بلاغت و تملك نفس آشكار گردید.
برای برخی كه زینب و تربیت شدگان دامن زهرای عزیز و دست پروردگان مكتب رسالت و ولایت را نمیشناختند بسیار عجیب و شگفت انگیز بود كه بانوئی اسیر، بانوئی كه به داغ فرزندان جوان خود و به داغ برادران و برادر زادگان و برادری مثل سید جوانان اهل بهشت، آنهم به آن وضع جانكاه مبتلا شده باشد در چنان مجلسی كه دیكتاتور جباری مثل یزید با تمام جاه و جلال ظاهری حكومت طاغوتی خود را تشكیل داده و اسرای اهل بیت علیهمالسلام را به حضور آورده و مست باده غرور و غلبه ظاهری و قدرت نظامی باشد چنان دلیرانه و بدون ترس و بیم زبان به آن خطبه اعجاز آمیز و اعجاب انگیز گشاید و یزید را با آن منطق شیوا محكوم و رسوا سازد و به هیچ وجه از آن مجلس و از آن دیكتاتور خون آشام مطلق العنان ( كه با یك صدای جلاد سر هر كس را از بدن جدا میساخت) رعبی و هراسی و اندیشهای نداشته باشد.
اگر او یك زن عادی بلكه یك مرد شجاع و فرمانده لشگر بود، در چنان حالتی هرگز اینگونه دشمنی را كه به خونش تشنه است نمیكوبید و لااقل در آن مجلس خاموشی را بر سخن و اعتراض بر میگزید.
تهمتنان ( پهلوانان) و شجاعان در اینگونه مجالس جرأت سخن گفتن ندارند تا چه رسد اینگونه سخن و بیان كه در تاریخ به عنوان یك خطبه فوق العاده و بلیغ باقی بماند و مبانی و مضامینش اینهمه بلند و مستدل باشد.
اما از دختر علی و زهرا این منطق و این شجاعت و این همه دلیری و بلاغت و این همه حوصله و شكیبائی و خویشتن داری عجیب نیست او همانطور كه بثربن خزیم یا خذیمة بن ستیر در هنگام ایراد خطبه دیگرش در كوفه گفت زبان علی را در دهان داشت و كلمات علی از زبانش فرو میریخت.
برای غرض ما در اینجا اشارهای به عظمت مقام والای این دو بانوی بزرگ جهان بود كه نخستین سیده زنان عالمیان و دومین همراه و همكار سالار شهیدان است و اینكه این مقالات و مقامات را از مثل این دو خاتون دنیا و آخرت نباید مستند جواز مطلق ایراد سخنرانیهای بانوان در مواقع عادی و در جمع مردان قرار داد و هر كس را با این دو بانوی عظیم الشأن و هر مناسبت را با مناسبتهایی كه ایشان در آن خطبه خواندند قیاس كرد و بر خلاف سیرهی خود زهرا سلام الله علیها و تعالیم اسلام زنها را به سخنرانی برای مردها تشویق كرد و صدای آنها را كه در بسیاری از موارد بلكه بیشتر و به حسب نوع در دل آنها كه بیماری دارند اثر میگذارد و دلشان را میبرد با معاذیر و مستندات نادرست در مجالس مردها برد كه با آنها محاوره و مباحثه نمایند و در مجمع صدها مرد در حضور تماشاچیان سخنرانی نمایند.
ای مسلمان مگر این پیغمبر بزرگوار تو نیست كه با اینكه معصوم است و از هر رجس و اندیشه گناهی پاك و معصوم و مطهر است برای اینكه امت را راهنمایی فرماید، دریافت مرد را از صدای زن به آنها میفهماند، میفرماید به زن جوان سلام نمیكنم كه میترسم وقتی جواب بدهد از صدایش خوشم بیاید، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
باری خطبه زهرا در مسجد مدینه دیگر نظیر و همتا پیدا نكرد و پس از این هم نظیری پیدا نخواهد نمود.
پس از آن هم حوادث در این مسجد پی در پی بود كه یكی از اسفناكترین آنها كه نمونه وحشت و فساد رژیم حاكم بود قتل عام مردم مدینه در واقعه حره در مدینه و در این مسجد است كه به امر یزیدبن معاویه و به دست سپاه شام و جلادان بنیامیّه به سركردگی مسلم یا مسرف بن عقبه انجام شد.
و عجیبترین و خبیثترین وقایع خبیثهای كه در این مسجد واقع شد سبّ و ناسزا گوئی به نفس رسول و همسر زهرای بتول و سیف الله المسلول امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بود كه دشمنان اسلام چون دیدند نمیتوانند یا مصلحت سیاسی خود كه نمیتوانستند صریحاً و مستقیماً به پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم توهین و جسارت نموده و ناسزا بگویند، علی را كه سوابقش در یاری و همكاری در غرس نهال اسلام و به ثمر رساندن آن و پاسداری از آن بر همه معلوم بوده و هست هدف قرار دادند و در واقع و بدون شك از سبّ علی سبّ پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم و هتك مقام رفیع آن حضرت و از انكار فضائل او انكار نبوت پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم و نفی اسلام را میخواستند.
ادامه دارد ...
[1]. سوره انبیاء، آیه 107.