* کاش فردا نمیشد
خدایا! چه میشد اگر تاسوعا را آن فردا نبود و تا صبح روز قیامت، بامدادش نبود.
خدایا! چه میشد اگر فردا نمی آمد و آن جنایات هولناكی كه تا آن تاریخ سابقه نداشت و بعد از آن همانند و نظیرش اتفاق نخواهد افتاد، رخ نمیداد و تاریخ بشریت، سیاه و آن چنان پر از ننگ و عار نمیگردید و اوج بیرحمی، بیوجدانی و درندهخویی این بشر، كه از هیچ مخلوق دیگری ظهور نمیكند نشان داده نمیشد، و آن ددمنشانی كه در صحرای كربلا برای ارتكاب بزرگترین جرایم تاریخ گرد آمده بودند فرصت این همه گستاخی و اظهار خباثت نفس را نمییافتند.
آنان بدترین جنایتكارانی بودند كه خود را به جیفه دنیا و به یزید و ابنزیاد ـ آن جرثومه ها و تجسم ستمكاری، بیشرافتی، پستی، پلیدی و همه رذایل اخلاقی و آن دشمنان مردمان مستضعف ـ فروخته بودند.
خدایا! اگر تاسوعا به پایان نمیرسید، شمر و سنان و ابن سعد و حرمله و دیگر شقاوت پیشگانی كه اولیای تو را محاصره كرده بودند نمیتوانستند آن همه شقاوتی را كه از خود نشان دادند در دفتر سیاه بنی نوع انسان، ثبت نمایند و میلیاردها بشری را كه در طول تاریخ آمده و میآیند سرافكنده و شرمنده سازند.
خدایا! چه میشد اگر خورشید و ماهَت از حركت باز میایستادند و زمین از گردش باز مانده بود تا در فردای تاسوعا، عزیزترین و بهترین بندگان تو، حسین علیهالسلام و یارانش به دست دشمنان تو به شهادت نمیرسیدند و آن همه مصائب جانكاه بر اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله تو وارد نمیشد؟
امّا خدایا! تو خود صاحب این جهانی و دنیا را دار امتحان و آزمایش، قرار دادی و فرمودی: «لیبلوكم ایّكم احسن عملاً» به قضا و قدر تو ارزش انسانها ظاهر میشود. تا آنها كه بالاترین مراتب كمال انسانیت را دارند در اعلامِ «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه» و تو را بهترین مشتری شناخته و خود را به تو فروخته شناخته شوند. و هم آنهایی كه در اسفل السافلین مكان میگیرند و «اولئك كالانعام بل هم اضل» توصیفی از خباثتشان است خود را معرفی كرده و بشناسانند.
* عاشورا، صحنهی مقابله حق و باطل
مثل شب عاشورا سران دو گروه، كه همواره در تاریخ، مواجهه و صفآرایی آنها در برابر یكدیگر را خوانده و میخوانیم، در كربلا به صحنه میآیند و تمام این عالم را تا پایان این جهان به تماشای مقابله و نبرد دو جبهه حق و باطل و موقف آنها مشغول میسازند.
موقف الهی و رحمانی حسین علیهالسلام، اهل بیت و اصحابش كه با آن عده به ظاهر اندك و معدود و به باطن امّتها و جهانهایی از شخصیتهای بینظیر و بیبدیل، برای بذل جان در راه خدا، عزّت، كرامت، شرف انسانیت، اعلای كلمة الله و احیای معالم دین تصمیم میگیرند و هیچ گونه فشار، تهدید و اوضاع ناگوار ـ از شهادت جوانان، تشنگی كودكان و اسارت فاضلترین و با شخصیتترین بانوان ـ به قدر ذرهای در تصمیم آنها اثر نمیگذارد و موضع نحس، ناپاك، پلید، ضد انسانی و بیشرمانه سپاه كوفه كه با خدا اعلان جنگ دادهاند، میخواهند با فرزند رسول خدا بجنگند و او و تمام یارانش را تشنه لب از دم شمشیر بگذرانند و محترمترین و معتبرترین بانوان درگاه خدا را اسیر سازند.
گروه ابن سعد و شمر و سنان و خولی و یزید و ابن زیاد را طمع به جوایز و پست و مقام و یا بیم از یزید و ابن زیاد به كربلا كشانیده بود و گروه حسین علیهالسلام و حزب خدا به شوق درك درجات عالیه، دفاع از نوامیس دین و حرم نبوت و ولایت در آن میدان آزمایش، حاضر شده بودند.
* سعادتمندان و شقاوتمندان
منظره شب عاشورای كربلای سال 61 هجری قمری منظرهای عبرت انگیز و آموزنده بود؛ سعادت، مناعت و بلندی همّت از سیمای یاران امام حسین علیهالسلام، و شقاوت، دنائت و پستی از چهره پلید پیروان بنی امیه هویدا بود.
سپاه حسین علیهالسلام كه خود را چون رهبرشان، سعید میدانستند و به موقفی كه داشتند افتخار میكردند و در حُسن عاقبت خود هیچ شبهه و شكی به دل راه نمیدادند و فاصلهای بین خود و رستگاری و رسیدن به لقاءالله جز شهادت در ركاب آقا و مولایشان نمیدیدند، آرام و مطمئن شب را به عبادت، به صبح رساندند.
و سپاه یزید، ابن زیاد و عمر سعد گرچه خود را به ظاهر پیروز میدیدند، اما هیچ یك خود را با موضعی كه داشتند سعادتمند نمیدانستند و جز شمر و تنی چند از هم قماشانش، كه شاید از كشتن اولیاء الله و فرزندان پیغمبر و آن مظاهر ایمان، توحید و كمال انسانیت لذت میبردند و احساس شرم نمیكردند، دیگران همه با وجدان خویش در جنگ و جدال بودند.
به هر حال، اگر چه ما نمیتوانیم هویت حقستیزی فوق العاده و دشمنی بیاندازه بنیامیه با خاندان رسالت و میزان عداوتشان با دین را ارزیابی كنیم، اما میدانیم كه با این وجود در میان همین اشقیا كسی نبود كه برای كشته شدن و بذل جان آمده باشد؛ همه آمده بودند تا بازگردند و جایزه بگیرند یا اینكه مورد خشم ابن زیاد قرار نگیرند. و در میان آنها بسا كسانی بودند كه مانند حرّ منتهی شدن این جریان به شهادت امام علیهالسلام را پیشبینی نمیكردند و كسانی دیگر هم شاید استقامت و ایستادگی امام و یارانش را در موقفی كه داشتند باور ننموده و گمان میكردند پیشنهاد تسلیم یا جنگ و شهادت در آن شرایطی كه بزرگترین شجاعان دنیا را به تسلیم وادار مینمود، كارساز میشود و امام و یارانش به ذلت تسلیم ـ العیاذ بالله ـ تن در میدهند.
خلاصه، جز عده معدودی، احدی از آنها نبود كه بتواند خود را با حساب معنویات قانع سازد و از خسارت و صدمه معنویای كه در این جنگ میبیند استقبال داشته باشد و مرگ در آن مهلكه را برای خود هلاكت حقیقی نداند. آنها نمیتوانستند مواقف امام و یارانش را داشته باشند؛ زیرا بر باطل بودند و نمیتوانستند در وجدان خود جنگ با پسر پیغمبر را توجیه كنند.
اما اصحاب امام همان طور كه خود امام آنها را توصیف كرد و آنها نیز خودشان مكرر اعلام كردند، به چیزی جز شهادت در راه امام علیهالسلام راضی نمیشدند و همه آمده بودند كه در آن مهلكه، جان خویش را فدا كرده و به فوز شهادت نایل شوند. هدفشان از اینكه قرآن، موضع مجاهدین در راه خدا و در ركاب پیغمبر را به آن توصیف كرده و میفرماید: «قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنین» بالاتر بود. موقف آنها بین تسلیم و ترك حق و ترك امام یا شهادت در راه خدا خلاصه شده بود و آن راد مردان ایمان و شرف انسانیت، شهادت را اختیار كرده بودند و لحظهای در آن تردید نكردند و به اینكه بر حقاند و شهادتشان در راه خداست و در این جنگ، زیان نمیكنند و كشته شدنشان در نزد خدا بیعوض نمیماند، ایمان محكم داشتند؛ از این جهت حتی یك تن از آنها در روز عاشورا میدان جنگ را خالی نكرد در حالی كه دشمنانشان هركجا خطرمرگ را میدیدند پا به فرار گذارده و میگریختند.
* شب آخر
شب عاشورا، خیام طاهره حسین علیهالسلام و لشكرگاه آن حضرت پر از صفا و معنویت و شوق لقاء الله بود؛ صدای دلنوازشان به مناجات، بلند بود و تهجد و عبادتشان به انسانیت بها و ارزش میداد: «لهم دویّ كدویّ النحل ما بین راكع وساجد وقائم وقاعد»
هیچ یك از آنها از اینكه فردا شب، زنده نیست متأسف نبود؛ فقط آن غیرتمندان با شهامت از این جهت نگران و متأسف بودند كه میدانستند فردا شب، این با عظمتترین بانوان بیوت شرف و كرامت، اسیر دشمن میشوند و حمایت كنندهای ندارند.
منظره شب عاشورای حسین و اصحاب آن حضرت، اتمام حجت دیگری با سپاه كوفه بود كه بدانند میخواهند چه جنایت عظیمی را مرتكب شوند؛ تا بفهمند كه با شبزندهداران و قاریان قرآن و بهترین خلق خدا رو به رو هستند؛ اگرچه بیشتر چهرههایی كه برای یاری حسین علیهالسلام آمده بودند برای آنها ناشناخته نبود.
حبیب بن مظاهرها و مسلم بن عوسجهها، همه از كسانی بودند كه سوابقشان در اسلام بر بیشتر سپاه كوفه به خصوص سران نامردشان پوشیده نبود و همه، آنها را به زهد، پارسایی، حفظ قرآن، عبادت و شخصیت میشناختند.
ابو عمرو نهشلی به تهجد و كثرت نماز توصیف میشد؛ همچنین سوید بن عمرو به شرافت و كثرت نماز، مشهور بود.
قارب، غلام امام، قاری قرآن بود، شؤذب، مجلس روایت داشت و از مشایخ حدیث بود، همچنین بریر بن خضیر از قراء قرآن بود. قیس بن مسهر و عمرو بن خالد و ابوثمامه و سوید و عبدالله بن عمیر و سعید بن عبدالله و... همه از شخصیتهایی بودند كه حضورشان در ركاب امام علیهالسلام و فداكاریهایشان حقانیت خود و گروهشان را ثابت میكرد. علاوه بر اینكه جمعی از صحابه پیغمبر صلی الله علیه وآله مانند: انس بن حارث، حبیب بن مظهر، مسلم بن عوسجه، ابوسلامه و هانی، عبدالرحمن بن عبد رب انصاری و عبدالله بن یقطر نیز به شرف افتخار جاننثاری حسین علیهالسلام مشرف بودند. اصحاب حسین علیهالسلام شامل بزرگان، حاملان حدیث، عباد، زهاد، قراء مشهور و صاحبان سوابق در مغازی بودند كه كشتن هر یك از آنها سندی معتبر برای محكومیت و بطلان طرف مقابل بود.
* نامی به بلندای تاریخ
آن شب و آن روز در بستر زمان بسیار كوتاه بود و به سرعت گذشت، اما آن صبر، پایداری و استقامت بر تصمیم در هر ثانیهای از آن شب و روز تنها از كسانی مانند آن نخبگان فضیلت و شخصیت، قابل ظهور و صدور است.
گوارا باد بر آنان رضای خدا و رضای رسول خدا صلی الله علیه وآله و رضای امیر المؤمنین علیهالسلام و رضای فاطمه زهرا سلام الله علیها و رضای امام مجتبی علیهالسلام و رضای آقا و مولایشان حسین علیهالسلام.
همه جهات مادی آنها ـ كه عاقبت هم از میان میرود ـ در آن معركه از بین رفت، اما فضیلت، معنویت و نام بلند آنها باقی ماند و اگرچه دشمن بر آن ابدان طیبه چیره شد اما هرچه كرد نتوانست بر مكارم اخلاق، حریت، ایمان، اصطبار و موضع ضد ظلم و استضعاف آنها مسلّط شود.