جمعه: 1403/02/7
نسخه مناسب چاپSend by email
شناخت امیرالمومنین علی عليه السلام ممکن نیست / نوشتاری از حضرت آيت الله العظمی صافی گلپایگانی دام ظله الوارف
نوشتاری از مرجع عالیقدر به مناسبت میلاد امام علی(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

در میدانی كه پیامبر اعظم، عقل كل، خاتم رسل و هادی سبل صلّی‌ ‎الله علیه و آله وسلّم، بر حسب احادیث معتبر و مشهور بین ‎المسلمین، از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، آن همه تمجیدات و تعریفات رسا و پر از معنا فرموده باشد و او را با حق و با قرآن، و حق و قرآن را با او و لازم الاتصال و غیر قابل افتراق دانسته باشد و گاه فرموده باشد:
«وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَوْ لَا أَنْ‏ تَقُولَ‏ طَوَائِفُ‏ مِنْ‏ أُمَّتِی‏ فِیكَ مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِی ابْنِ مَرْیمَ لَقُلْتُ الْیوْمَ فِیكَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیكَ لِلْبَرَكَةِ.»(۱)

و گاهی با زبان معجزْ بیان و حقیقت‌ترجمان، فرموده باشد: «لَوْ أَنَّ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْغِیاضَ أَقْلَامٌ وَ الْإِنْسَ‏ كُتَّابٌ‏ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَكَ یا أَبَا الْحَسَنِ.»(۲) یا ارزش یكی از میدان‌های جهاد آن مجاهد فی سبیل‎الله را در راه اعلای كلمة الله و دفاع از حق، افضل از عبادت جنّ و انس و یا تمام امّت معرفی كرده باشد، دیگران در مدح و ثناء آن حضرت چه می‎توانند بگویند؟!

از آن شخصیت عظیم كه بعد از رسول خدا صلّی‌‎الله علیه و آله و سلّم اشرف كلمات الهیه، اكبر آیات ربّانیه، ادلّ دلایل جامعه، اتمّ براهین ساطعه، وسایل كافیه و مظهر العجایب و معدن الغرایب است و مالك كلّ عظمت‌های انسان مافوق و برتر و خلیفة ‎الله بر حق است و دوستی او عنوان صحیفه مؤمن و علامت طهارت مولد است، اگر انسان، همه زبان‎های گویا را در دهان داشته باشد و با هر كدام از آنها جاودانه مدح و ثنا بگوید، از حرف نخستین مدح او، بیشتر نخواهد گفت و زبان حالش این شعر خواهد بود:

ایـن شرح بی‎نهایت كز وصف یار گفتند
حــرفی است از هزاران كاندر عبارت آمد

حقیقت این است كه با جمله‎ها و كلماتی كه حروف آنها از بیست و نه حرف بیشتر نیست، نمی‎توان از بزرگ بنده خاص و مخلص خدا، كه در آیات بسیاری از قرآن، خداوند متعال، خود او را وصف و مدح فرموده است، توصیف و ستایش كرد؛
وَ إن قَمِیصاً خیطَ مِنْ نَسْجِ تِسْعَةٍ
وَ عِشْـرینَ حَرْفاً عَنْ مَعالیهِ قَاصِرٌ
مدایح شایسته‎ای كه از آن امام عظیم، رهبر موحّدان، پیشوای مجاهدان، سرور زهّاد و دادگران و امیرمؤمنان شده، هر چه رسا و شیوا بوده، به ناحیه‌ای از نواحی عظمت آن حضرت اشارت دارد.

آن كه در مجلس معاویه و به درخواست و اصرار او، امام را به این سخنان توصیف كرد:
«كَانَ وَ اللهِ‏ بَعِیدَ الْمُدَى‏ شَدِیدَ الْقُوَى یقُولُ فَصْلًا وَ یحْكُمُ عَدْلًا یتَفَجَّرُ الْعِلْمُ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ تَنْطِقُ الْحِكْمَةُ مِنْ نَوَاحِیهِ یسْتَوْحِشُ مِنَ الدُّنْیا وَ زَهْرَتِهَا وَ یسْتَأْنِسُ بِاللَّیلِ وَ وَحْشَتِهِ كَانَ وَ اللهِ غَزِیرَ الْعَبْرَةِ طَوِیلَ الْفِكْرَةِ یقَلِّبُ كَفَّیهِ‏ وَ یخَاطِبُ نَفْسَهُ وَ ینَاجِی رَبَّهُ یعْجِبُهُ مِنَ اللِّبَاسِ مَا خَشِنَ وَ مِنَ الطَّعَامِ مَا جَشِبَ كَانَ وَ اللَّهِ فِینَا كَأَحَدِنَا»(۳)
و آن كه با این جمله‌ی كوتاه «إحتیاجُ الكُلِّ إلَیهِ وَ إسْتِغْنائُه عَنِ الكُلِّ دَلیلٌ عَلى أنَّه إمَامُ الكُلِّ.»(۴) او را ستود، و آن كه در وصف كلامش می‎گفت: «كَلامُهُ دُونَ كَلامِ الخَالِقِ وَ فَوْقَ كَلامِ الْمَخْلُوقینَ»(۵)
و آن كه می‎گفت: «لَوْلا عَلِی لَهَلَكَ عُمَر»(۶) و «لَوْ لَا سَیفُهُ لَمَا قَامَ لِلْإسْلامِ عَمُودٌ»(۷)
وآن كه می‎گفت: «قُتِلَ فی مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ»(۸)
و آن بانوی شجاع و با معرفتی كه او را در حضور معاویه به این دو شعر، مدح نمود:
«صَلَّى الإلهُ عَلـى جِسْمٍ تَضَمَّنَهُ
قَبْــرٌ فَـاَصْبَحَ فیهِ الْعَدْلُ مَدْفوناً
قَدْ حالَفَ الْحَقُّ لا یبْغی بِهِ بَدَلاً
فَـصارَ بِالْعَدْلِ وَ الایمَانِ مَقْروناً»(۹)
و آن مرد مسیحی كه آن شخصیت بزرگ آفرینش و آن یگانه نمایش كمال وجود محمّدی را به این جمله ستایش كرده است:
«فی عَقیدَتی اَنَّ عَلی بْنَ أَبی طالِب اَوَّلُ عَرَبِی لازَمَ الرُّوحَ الْكُلِّیةَ فَجاوَرَها وَ سامَرَها»(۱۰)
و آن كه این شرف و عزّت را به این بیان شرح داد:
«قیل لی قل فی علیّ مدحة
 ذكره یخمد نارا مؤصدة
 قلت هل أمدح من فی فضله
حار ذو اللّب إلى أن عبده‏
اَلنّبِی الْــمُصْطَفى قالَ لَنا
لَیلَــة الْـمِعْراجِ لَمّا صَعِدَهُ
وَضَــعَ اللهُ عَلى ظَهْری یداً
فَاَرانِی الْقَلْــبَ اِنْ قَدْ بَرَّدَهُ
وَ عَلِی واضِـــعٌ أقدامه
بِمَكان وَضَـعَ اللهُ یــدَهُ»(۱۱)
همه و هر یك به منقبتی از مناقب آن حضرت اشارتی كرده‎اند.
با این همه كه علما و حكما، چهارده قرن است از فضایل او گفته‎اند، تا علم، فضیلت، زهد، عدل و كمالات انسانی مورد ستایش است، آیندگان او را ستایش خواهند كرد و با این قصاید و اشعار بی‎شمار و هزارها كتاب و مقاله كه پیرامون شرح شخصیت این انسان أكمل و والا نوشته‎اند و همه داد سخن را داده‎اند، باز هم همانند روزهای نخست برای گویندگان و اندیشمندان، مجال سخن باز و بلكه بازتر شده است.

همان‌طور كه در احادیث شریفه بیان شده است، علی علیه‌‎السّلام معجزه‌ای است كه خداوند به رسول گرامی‌اش خاتم الانبیاء صلّی ‎الله علیه و آله و سلّم عطا فرمود؛ معجزه‎ای كه از همه معجزات انبیای گذشته، بزرگتر و حیرت‌انگیزتر است و بجاست كه بگوییم این سخن حضرت صادق علیه‌‎السّلام را: «الصُّورَةُ الإنْسَانِیةُ هِی أكْبَرُ حُجَجِ اللهِ عَلى خَلْقِهِ وَ هِی الكِتابُ الَّذی كَتَبَه بِیدِهِ وَ هِی الهَیكَلُ الّذی بَناهُ بِحِكْمَتِهِ وَ هِی مَجْمُوعُ صُوَرِ العَالَمینَ وَ هِی المُخْتَصَرُ مِنَ العُلُومِ فی اللَّوحِ الْمَحْفُوظِ»(۱۲) به واسطه شخصیتی، مثل علی علیه‌‎السّلام بیان واقع و حقیقت می‎شود.

با عالم معتزلی ابن أبی الحدید هم‌نوا شده، می‎گوییم:
«هُوَ النَّبَأُ الْمَكْنُونُ وَ الجَوْهَرُ الّذی
تَجَسَّدَ مِنْ نُورٍ مِنَ القُدْسِ زاهِــر
وَ وَارِثُ عِلْـمِ المُصْطَفى وَ شَقیقِه
أخاً وَ نَظیراً فِی العـلى و الأواصِر
وَ ذُو المُعْجِزاتِ الوَاضِـحاتِ أقلّها
الظُّهور عَلى مُسْتَـوْدِعاتِ السَّرائر
ألا إنَّما التَّوْحیدُ لَوْلا عُلــــومُهُ
كَعَــرْضَةِ ضِلّیــلٍ وَ نَهْبَةِ كافر»(۱۳)
پس، سزاوار است كه زمین ادب ببوسیم و خداوند متعال را به نعمت ولایت آن حضرت و فرزندان بزرگوارش، تا حضرت صاحب وقت، ولی عصر و مالك امر، مولانا المهدی ارواح العالمین له الفداء حمد و سپاس بگوییم.

 
پی نوشت ها:
۱. بحار الأنوار، جلد ‏۴۰، باب ۹۱، حدیث ۱۱۴.
۲. همان.
۳. بحار الأنوار، جلد ‏۴۱، باب ۱۰۷، حدیث ۲۸.
۴. بغیة الوعاة سیوطی، صفحه ۲۴۳؛ تنقیح المقال مامقانی، جلد ۱، صفحه ۴۰۲، شماره ۳۷۶۹.
۵. شرح نهج البلاغة ابن أبی‌الحدید، جلد ‏۱، صفحه ۲۴.
۶. شرح نهج البلاغة ابن أبی‌الحدید، جلد ‏۱، صفحه ۱۱.
۷. همان، جلد ۱۲، صفحه ۸۳.
۸. جرج جرداق مسیحی در كتاب «الامام علی صوت العدالة الإنسانیة».
۹. بلاغات النساء ابن ابی طاهر، صفحه ۴۸، كلام سودة بنت عمارة رحمها الله.
۱۰. نقل‌شده از جبران خلیل جبران دانشمند مسیحی در كتاب «الامام علی صوت العدالة الانسانیة» جرج جرداق، جلد ۱، صفحه ۳۶۴.
۱۱. این اشعار منتسب به شافعی است كه در كتب مختلف نقل شده است از جمله: تاریخ الخمیس دیار بكری، جلد ۲، صفحه ۸۷؛ الغدیر علّامه امینی، جلد ۷، صفحه ۱۲.
۱۲. به نقل از تفسیر صافی، ذیل آیه ۲ سوره بقره.
۱۳. القصائد السبع العلویات ابن ابی الحدید، القصیدة الخامسة.

چهارشنبه / 6 اسفند / 1399