بيانات معظم له به مناسبت ميلاد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و حضرت امام جعفر صادق عليه السلام
به مناسبت میلاد با سعادت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی روز چهارشنبه 19/11/90 در جلسه درس خارج فقه با اشاره به آیات، روایات، و اعترافات اندیشمندان خاورشناس غیر مسلمان، شخصیت پیغمبر اكرم صلوات الله علیه و آله و امام جعفر صادق علیه السلام را وصفناشدنی دانستند، و همگان را به قدرشناسی از نعمت وجود معارف و هدایتهای پیامبر و اهل بیت علیهم السلام فراخواندند.
مشروح بیانات معظم له به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سید الاولین و الآخرین و خاتم الانبیاء و المرسلین سیدنا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لاسیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.
در بیان ویژگیها و وصف پیامبر گرامی اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، كتابها و آثار زیادی نوشته شده است؛ مسلمانان از شیعه و سنی و نیز خاورشناسان، و همچنین شعراء عجم و عرب در مدح آن حضرت بسیار نوشته و سرودهاند، و همه به عجز خود در وصف آن بزرگوار اعتراف كردهاند.
از جمله شعرای عجم كه در مدح آن بزرگوار شعر سرودهاند، سروش اصفهانی ملقب به شمس الشعرا است كه در دیوان شعر خود دارد:
امروز فسرد آزر برزین * كردند براق مَحْمِدَت را زین
امروز بهشتیان به استبرق * بستند بهشت عدل را آذین
امروز بُوَد فرشتگان را سور * اهریمن، سوگوار و اندوهگین
امروز شكست صفه كسری * و آمد به جهان یكی درست آیین
امروز به گلْستان دین بشكفت * شمشاد و گل و بنفشه و نسرین
سالار پیامبران ابوالقاسم * آن كرده خطاب، ایزدش یاسین
چون شعله كشد جحیم آتش را * حب وی و آل وی دهد تسكین
بر جنّ و بشر پیمبر مرسل * نسرشته خدای، بوالبشر را طین
خورده است خدا به موی او سوگند * كرده است خدا به روی او تحسین
از چرخ گذشته با چه؟ با جامه * بر عرش نشسته با چه؟ با نعلین
مخذول نفاق او بود پرویز * مسمار سم براق او پروین
نفرین كردند انبیا بر قوم * چون نوح و چو هود و صاحب یقطین
آزار ز انبیا فزونتر دید * از قوم، و نكرد قوم را نفرین
از فرش به عرش باز آمد * جنبنده هنوز حلقه زلفین
اسرار دو كون در شب معراج * بیواسطه كرد حق بدو تلقین
طبع من و صد هزار همچون من * از منقبتش مقصر و مسكین
شعرای عرب هم در مدح حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و مناقب و فضایل آن حضرت بسیار شعر و نثر سروده و نوشتهاند، به طور مثال شاعر عرب احمد الشوقی در سرودهی خود میگوید:
ولد الهدى فالكائنات ضیاء * و فم الزمان تبسم و ثناء
الروح والملأ الملائك حوله * للدین والدنیا به بشراء
والعرش یزهو والحظیرة تزدهی * و المنتهى والسدرة العصماء
تا آنجا كه میگوید:
بك بشر اللّه السماء فزینت * و تضوعت مسكاً بك الغبراء
یوم یتیه على الزمان صباحه * ومساؤه بمحمد وضاء[1]
اینها نمونهای از اشعار در وصف و مدح حضرت ختمی مرتبت است، ولی هر چه كه ما بگوییم و دیگران اعتراف كنند قرآن از همه بالاتر است:
«لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ.»[2]
اصلاً راجع به شخصیت حضرت رسول صلی الله علیه و آله ما نمیتوانیم حرف بزنیم. انسان مبهوت میشود، آنهایی هم كه خیلی بالا هستند مبهوت میشوند.
باید مثل امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام، پیغمبر را وصف كند. اگر میخواهید وصف آن حضرت را ببینید، باید آن خطبه شریفه امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام در نهج البلاغة را ملاحظه كنید كه میفرماید:
«إِنَّ اللهَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَى التَّنْزِیلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ الْأَصْنَامُ فِیكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَة»[3]
یا در جای دیگری از نهج البلاغه شریف میفرماید: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَى دَارِسَةٌ وَ مَنَاهِجُ الدِّینِ طَامِسَةٌ فَصَدَعَ بِالْحَقِّ وَ نَصَحَ لِلْخَلْقِ وَ هَدَى إِلَى الرُّشْدِ وَ أَمَرَ بِالْقَصْدِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم.»[4]
و یا اینكه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه الصلاة و السلام در خطبه معروف قاصعه[5]، معجزهای از پیامبر نقل میكند كه یكی از مورخان مینویسد: من شك ندارم كه این معجزه واقع شده است، چرا كه در آن زمانی كه مردم معاصر پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله هنوز در قید حیات بودند، امیرالمؤمنین در بین جمعیت همان مردم این خطبه را میخواند، و همه هم میدانستند كه این امر واقع شده است. حضرت در آن خطبه میفرماید: «لَقَدْ كُنْتُ مَعَهُ لَمَّا أَتَاهُ الْمَلَأُ مِنْ قُرَیْشٍ. فَقَالُوا لَهُ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ قَدِ ادَّعَیْتَ عَظِیماً لَمْ یَدَّعِهِ آبَاؤُكَ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ بَیْتِكَ وَ نَحْنُ نَسْأَلُكَ أَمْراً إِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنَا إِلَیْهِ وَ أَرَیْتَنَاهُ عَلِمْنَا أَنَّكَ نَبِیٌّ وَ رَسُولٌ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنَا أَنَّكَ سَاحِرٌ كَذَّابٌ.»
امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند: با پیغمبر اكرم بودم كه گروهی از قریش آمدند، و گفتند: یا محمد! تو ادعای بزرگی كردهای كه پدران تو و احدی از اهل تو این ادعا را نكردند. ما از تو معجزهای میخواهیم كه اگر آن را به ما نشان دهی میفهمیم كه تو پیامبر هستی، و الا میفهمیم كه ساحر و دروغگویی.
«فَقَالَ: وَ مَا تَسْأَلُونَ؟ قَالُوا: تَدْعُو لَنَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ حَتَّى تَنْقَلِعَ بِعُرُوقِهَا وَ تَقِفَ بَیْنَ یَدَیْكَ فَقَالَ: إِنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. فَإِنْ فَعَلَ اللهُ لَكُمْ ذَلِكَ أَ تُؤْمِنُونَ وَ تَشْهَدُونَ بِالْحَقِّ؟ قَالُوا: نَعَمْ. قَالَ: فَإِنِّی سَأُرِیكُمْ مَا تَطْلُبُونَ وَ إِنِّی لَأَعْلَمُ أَنَّكُمْ لَا تَفِیئُونَ إِلَى خَیْرٍ وَ إِنَّ فِیكُمْ مَنْ یُطْرَحُ فِی الْقَلِیبِ وَ مَنْ یُحَزِّبُ الْأَحْزَابَ. ثُمَّ قَالَ: یَا أَیَّتُهَا الشَّجَرَةُ إِنْ كُنْتِ تُؤْمِنِینَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ تَعْلَمِینَ أَنِّی رَسُولُ الله فَانْقَلِعِی بِعُرُوقِكِ حَتَّى تَقِفِی بَیْنَ یَدَیَّ بِإِذْنِ اللهِ.»
فرمودند: چه میخواهید؟ گفتند: درختی كه آنجا هست را بطلب تا نزد تو بیاید. حضرت فرمودند: اگر خداوند این را امر را به شما نشان داد، شما ایمان میآورید؟ گفتند: آری ...
حضرت رو به درخت كردند و فرمودند: اگر تو مرا میشناسی بیا.
«فَوَالَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَانْقَلَعَتْ بِعُرُوقِهَا وَ جَاءَتْ وَ لَهَا دَوِیٌّ شَدِیدٌ وَ قَصْفٌ كَقَصْفِ أَجْنِحَةِ الطَّیْرِ حَتَّى وَقَفَتْ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ مُرَفْرِفَةً وَ أَلْقَتْ بِغُصْنِهَا الْأَعْلَى عَلَى رَسُولِ اللهِ وَ بِبَعْضِ أَغْصَانِهَا عَلَى مَنْكِبِی وَ كُنْتُ عَنْ یَمِینِهِ. فَلَمَّا نَظَرَ الْقَوْمُ إِلَى ذَلِكَ قَالُوا: عُلُوّاً وَ اسْتِكْبَاراً فَمُرْهَا فَلْیَأْتِكَ نِصْفُهَا وَ یَبْقَى نِصْفُهَا.
فَأَمَرَهَا بِذَلِكَ. فَأَقْبَلَ إِلَیْهِ نِصْفُهَا كَأَعْجَبِ إِقْبَالٍ وَ أَشَدِّهِ دَوِیّاً فَكَادَتْ تَلْتَفُّ بِرَسُولِ اللهِ. فَقَالُوا: كُفْراً وَ عُتُوّاً. فَمُرْ هَذَا النِّصْفَ فَلْیَرْجِعْ إِلَى نِصْفِهِ كَمَا كَانَ. فَأَمَرَهُ فَرَجَعَ.»
امیر المؤمنین علیه السلام میفرماید: درخت به طرف حضرت آمد در حالی كه سر و صدای زیادی داشت.
در مقابل پیغمبر ایستاد ...
قریش متحیر و مبهوت شدند. گفتند كه امر كن به جای خودش برگردد و نصف آن نزد شما بیاید.
پیغمبر اكرم صلوات الله علیه و آله امر كردند درخت برگشت و نصف آن جلو آمد.
«فَقُلْتُ: أَنَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ إِنِّی أَوَّلُ مُؤْمِنٍ بِكَ یَا رَسُولَ اللهِ وَ أَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ بِأَنَّ الشَّجَرَةَ فَعَلَتْ مَا فَعَلَتْ بِأَمْرِ اللهِ تَعَالَى تَصْدِیقاً بِنُبُوَّتِكَ وَ إِجْلَالًا لِكَلِمَتِكَ.»
آن وقت امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام وقتی این معجزه ظاهر شد میفرماید: من اول كسی هستم كه به تو ایمان آوردم ...
خلاصه اینكه در اطراف شخصیت پیغمبر صلوات الله علیه و آله اگر هر روز بگوییم باز هم تمام نمیشود.
حتی بیگانگان و خاورشناسان هم در مقابل عظمتهای وجود پیغمبر ناچار به اعتراف شدهاند:
توماس كارلایل در كتاب الابطال كه ترجمه آن به نام قهرمانان منتشر شده است، از هر صنفی، قهرمان و بطل آن صنف، یعنی كسی كه در آن صنف موفق بوده است را نام میبرد، مثل البطل فی صورة القائد، البطل فی صوره الشاعر. در جایی میگوید: البطل فی صورة النبی، قهرمان پیغمبران. در آنجا نه حضرت موسی را میگوید و نه حضرت عیسی، و نه حضرت ابراهیم را، بلكه میگوید: بطل و قهرمان در نبوت و پیغمبری، محمد است.
شخصیت عظیم حضرت صادق علیه الصلاة و السلام هم همینطور است. این مدرسهای كه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام برای امت اسلام افتتاح كردند، اگر نبود میتوان گفت دین ناقص میماند. هر چه از اصول و فروع كه لازم بود فرمودند.
ابوحنیفه میگوید: ما رأیت أفقه من جعفر بن محمد؛ من فقیهتر از جعفر بن محمد ندیدم.[6]
یا ابن عقده متوفاى ۳۳۳ هجرى - كه از محدثانی معتبر و مورد قبول نزد عامه مسلمانان از شیعه و سنی است-، كتابى نوشته به نام «اسماء الرجال الذین رووا عن الصادق علیه السلام، و در آن كتاب نام چهار هزار نفر را نقل كرده كه همه از حضرت صادق علیه السلام حدیث نقل كردهاند و اخذ علم نمودهاند، كه متأسفانه این كتاب مانند كتابهاى دیگر از بین رفته فقط بزرگانی از آن یاد كردهاند.[7]
یا اینكه نجاشى در رجال خود از احمدبن عیساى اشعرى نقل كرده، میگوید: «قال: خرجت إلى الكوفة فی طلب الحدیث فلقیت بها الحسن بن علی الوشاء فسألته أن یخرج الی كتاب العلاء بن رزین القلاء و أبان بن عثمان الأحمر فأخرجهما إلیّ فقلت له: أحب أن تجیزهما لی. فقال لی: یا رحمك اللّه و ما عجلتك اذهب فاكتبهما و اسمع من بعد. فقلت: لا آمن الحدثان. فقال: لو علمت أن هذا الحدیث یكون له هذا الطلب لاستكثرت منه فإنی أدركت فی هذا المسجد تسعمائة شیخ كل یقول حدثنی جعفر بن محمد؛ من در طلب علم حدیث به كوفه رفتم و در آنجا به خدمت حسن بن على وشا رسیدم، به او گفتم: كتاب علاء بن زرین و ابان بن عثمان احمر را به من بدهید تا از روى آنها نسخهبردارى كنم؛ او آن دو كتاب را من داد، گفتم: اجازه روایت نیز بدهید. فرمود: خدا تو را رحمت كند، چقدر عجله دارى ببر بنویس؛ سپس بیا براى من بخوان تا بشنوم؛ آنگاه اجازه روایت بدهم.
گفتم: بر خودم از پیشامدهاى زمان خاطر جمع نیستم.
حسن بن وشا گفت: عجب! اگر من میدانستم كه حدیث اینگونه مشترى و خواهان دارد، بیشتر از این جمع میكردم. من در مسجد كوفه ۹۰۰ شیخ را درك كردهام كه همه میگفتند: حدیث كرد مرا جعفر بن محمد.»[8]
این چه مدرسهای بوده است؟ این چه علوم و معارفی بوده است كه اینها داشتهاند؟ مرور زمان نشان داد اینكه پیغمبر اكرم بارها میفرمود: عترت من، اهل بیت من؛ «أُذَكِّرُكُمُ اللّهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی»[9]و یا «لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ»[10]اینها همین طور نبود كه مثلاً چون قوم و خویش او هستند این را بفرماید، بلكه برای همین مقامات و علوم و درجاتی بود كه اینها داشتند.
احمد بن عبد العزیز معروف به ابن عیاش از علمای بزرگ ما در قرن چهارم كه در سال 401 وفات كرده است كتابی دارد به نام مقتضب الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر. من بیش از 50 سال پیش نسخهای از آن را دیدم كه خوب چاپ نشده بود. تصمیم گرفتم مجدد آن چاپ شود و برای اینكه معلوم شود كه این كتاب اثر آن وقتها است، تمامی مدارك و شواهد را دیدم و از كتابهای دیگر كه بعد از آن روایت كردهاند همه را استخراج كردم.
یك مقدمهای هم بر آن نوشتم كه در آن، كلامی از شبراوی رییس اسبق جامعه الازهر نقل كردم. الشیخ عبدالله الشبراوی كتابی به نام الاتحاف بحب الاشراف دارد كه در موضوع فضایل سادات نوشته است. او در آن كتاب از قول بعض اهل علم نقل میكند كه:
«ان آل البیت حازوا الفضائل كلها علماً وحلماً و فصاحة، و ذكاء و بدیهة و جوداً و شجاعة. فعلومهم لا تتوقف على تكرار درس، ولا یزید یومهم فیها على ما كان بالامس. بلهی مواهب من مولاهم. من أنكرها وأراد سترها كان كمن أراد ستر وجه الشمس. فما سألهم فیالعلوم مستفید و وقفوا، ولا جرى معهم فی مضمار الفضل قوم الا عجزوا و تخلفوا و كمعاینوا فی الجلاد و الجدال اموراً فتلقوها بالصبر الجمیل، وما استكانوا و ما ضعفواتقرّ الشقائق اذا هدرت شقائقهم وتصغی الاسماع إذا قال قائلهم ونطق ناطقهم سجایاًخصهم بها خالقهم.»
میگوید: هر كس فضایل اهل بیت علیهم السلام را منكر شود، مثل كسی است كه بخواهد آفتاب را بپوشاند. و هیچكس از آنها تا به حال سؤالی نكرده كه آنها در جواب بمانند.
تا اینكه میگوید: «وقد اشرق نور هذه السلسلة الهاشمیة، والبیضة الطاهرة النبویة، والعصابة العلویة، وهم اثناعشر اماماً مناقبهم علیة، و صفاتهم سنیة، ونفوسهم شریفة ابیه، و أرومتهم كریمة محمدیة. ثم ذكر اسمائهم الشریفة علیهم الصلوة والسلام».
باید قدر اهل بیت علیهم السلام و این معارف و هدایتهایی كه از آن بزرگواران در دست ماست را بدانیم، و علاوه این معارف را به گوش همه جهانیان برسانیم تا همگان – كه تشنه این علوم هستند- از این دریای بینظیر معرفت و علم بهرهمند گردند انشاء الله.والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته
نكته: آدرس منابع و ارجاعات بیانات معظم له، توسط پایگاه اطلاعرسانی نوشته شده است.
[1]. این شعر در الشوقیات احمد الشوقی چاپ دار الشروق مصر آمده است.
[2]. آل عمران؛آیه164.
[3]. نهج البلاغة؛خطبه26.
[4]. نهج البلاغة؛خطبه195.
[5]. نهج البلاغة؛خطبه192.
[6]. طبقات الحفاظ؛ الذهبی، الطبقة الخامسة،ص166.
[7]. در رجال العلامة الحلی؛ قسم دوم، باب چهارم، شرح حال احمد بن محمد بن سعید معروف به ابن عقدة/رجال الطوسی؛المقدمة به این كتاب اشاره شده است.
[8]. رجال نجاشی؛ شرح حال حسن بن على بن زیاد الوشا.
[9]. بحارالانوار؛ج23،باب7،حدیث10.
[10]. كافی؛ جلد1، بَابُ مَا نَصَّ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَى الْأَئِمَّةِ.