شنبه: 15/ارد/1403 (السبت: 25/شوال/1445)

5 . رسول

«رسول» به ‌معناى فرستاده و پیامبر و پیام‌آور است، و چنان‌كه راغب مى‌گوید:[1] گاه به سخن و پیامى كه برده مى‌شود، رسول گفته مى‌شود، چنان‌كه بر شخصى كه رسالت را تحمل مى‌كند نیز رسول گفته مى‌شود و رسول و رُسُل بر انبیا و ملائكه اطلاق مى‌شود و بر كسى كه براى انجام كارى فرستاده شده باشد، نیز رسول گفته مى‌شود، چنان‌كه در قرآن مجید مى‌فرماید:

(تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَهُمْ لا یُفَرِّطُونَ)؛[2]

«فرستادگان ما جان او را مى‏گیرند و آنها (در نگاه‌دارى حساب عمر و اعمال بندگان) كوتاهى نمى‏كنند».

و موارد اطلاقات آن، اعم است از امرى كه رسول براى آن ارسال شده،

 

محبوب كسانى باشد كه به‌سوى آنها فرستاده شده یا مكروه آنها باشد.

بنابر آنچه گفته شد، مى‌توان گفت: فرق نبى و رسول این است كه در مفهوم نبى، رسالت و پیام‌آورى نیست، نه به این معنا كه نبى، رسول نباشد؛ بلكه شخصى را رسول و نبى مى‌گویند؛ از این لحاظ كه خبردهنده و خبرداده شده از خدا و حقایق غیبى و احكام و امورى است كه به او وحى مى‌شود، به او نبى مى‌گویند. و از لحاظ اینكه فرستاده و حاصل رسالت و مأمور به تبلیغ است، به او رسول گفته مى‌شود. بنابراین ممكن است در قسمتى از خبرهایى كه مى‌دهد پیام‌آور نباشد و خبردهنده و نبىّ باشد، مثل بسیارى از خبرهایى كه رسول خدا(ص)  در غیر قرآن مجید از گذشته و آینده و امور غیبى و اوضاع بهشت و جهنم و صنوف فرشتگان و امثال آن داده اند، كه این خبرها به‌عنوان پیام از سوى خدا براى مردم بیان نشده؛ بلكه خبرهایى است كه پیام‌آور از سوى خدا و شخصى كه با عالم غیب ارتباط و اتصال دارد، از آن خبر مى‌دهد.

امّا رسالت همه‌جا با نبوّت توأم است و به همان حیثیتى كه رسالت اطلاق مى‌شود، نبوّت هم اطلاق مى‌گردد و وجه صحّت حمل رسول، وجه صحّت حمل نبى بر صاحب رسالت مى‌باشد. بنابراین مفهوم نبى و نبوّت اعم از رسول و رسالت است؛ امّا لزومى ندارد كه مثل اعم

 

و اخص مطلق، اعم دو مصداق داشته باشد؛ بلكه مى‌توان گفت: نبى و رسول مصداقاً واحدند و نبى بر غیررسول اطلاق نمى‌شود، هرچند اطلاق آن بر رسول به لحاظ جهتى است كه اعم از رسالت است.

و اگر این جهت را كه نبى و رسول مصداقاً واحدند، قبول نكنیم و گفته شود: چون بر بعضى از انبیاى بنى‌اسرائیل با اینكه رسالت و پیامى براى قوم نداشتند، نبى اطلاق شده است، بنابراین هر رسولى نبى است و هر نبى‌اى رسول نیست.

پاسخش این است كه: به هر صورت، اطلاق نبى بر رسول به لحاظ همان حیثیتى است كه بر نبى غیرمرسل اطلاق مى‌شود.

علاوه‌براین، نكته دیگرى كه محتمل است از آیه شریفه:

(فَبَعَثَ اللّٰهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ)؛[3]

«خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند».

استفاده شود، این است كه خدا انبیا را مبعوث فرمود؛ یعنى پس از آنكه داراى مقام و منصب نبوّت (هرچند به ‌معناى خبرداده‌ شده و اسم مفعولى باشد) شدند، آنها را برانگیخت و به رسالت فرستاد. بنابراین امكان دارد به این نحو واقع شده باشد كه پیغمبران قبل از رسالت به

 

مقام نبوّت نایل شده باشند، مگر در مواردى كه تصریح به ‌نحو دیگر شده باشد. و در آنچه گفته شد، فرقى نیست بین اینكه نبى مشتق از «نبأ» باشد یا اینكه مشتق از «نبوّت» به معناى بلندى رتبه و علوّ شأن باشد، و بنابر تمام وجوهى كه گفته شد، و وجوه و احتمالات دیگر «خاتم‌النبیین» به ‌معناى خاتم تمام انبیا و رسل مى‌باشد، به ‌خلاف «خاتم‌‌المرسلین» كه صراحت «خاتم‌النبیین» را ندارد.

ممكن است گفته شود: برحسب بعضى وجوهى كه در فرق این دو كلمه گفته شده است، فقط دلالت بر ختم رسالت و پایان سفارت بین خدا و خلق دارد و لذا «خاتم‌النبیین» به‌صراحت دلالت بر پایان نبوّت و رسالت دارد، هرچند گفته شود: نبى بر كسى كه به‌واسطه خواب از خدا خبر مى‌دهد، نیز اطلاق مى‌شود؛ چون پرواضح است كه مقصود این نیست كه نبى فقط بر كسى كه از خواب خبر مى‌دهد، اطلاق مى‌شود؛ بلكه مقصود این است كه اطلاق نبى بر كسى كه به‌واسطه مشاهده فرشته، یا تلقى مستقیم وحى، یا همه وسایط ممكن، از خدا خبر مى‌دهد، صحیح است. و در قرآن و حدیث و شعر و كل لسان عرب بسیار است و بر كسى كه فقط از خواب خبر مى‌دهد، نیز مجوّز استعمال دارد. و اگر در موردى استعمال شد كه قرینه‌اى‌ بر اراده خصوص این معنا بود، مخالف لغت و اصطلاح نمى‌باشد.

 

 

[1]. راغب اصفهانی، مفردات، ص195.

[2]. انعام، 61.

[3]. بقره، 213.

موضوع: 
نويسنده: 
کليد واژه: